امروز سومین سالگرد شهادت قهرمان ملت، فرمانده قلب ها، سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی است؛ این مناسبت مهم را از زوایای مختلف می توان دید و ابعاد گوناگون آن را تحلیل و روایت کرد. مرد میدان، بازوی توانمند ولایت و به تعبیر رهبر انقلاب؛ قهرمان امت اسلامی.
به راستی او چگونه قهرمان امت اسلامی شد و فرماندهی قلوب طبقات مختلف جامعه را به دست گرفت و خاری شد بر چشم دشمنان؟
هزاران پاسخ به این سوالات در ذهن های ما متبادر می شود؛ از عطوفت و مهربانی او با کودک و جوان تا اقتدار و صلابت و شجاعت و رشادتش با دشمنان، از تربیت یافتگی و کمال یافتگی مکتب پیرجماران تا عشق و دلدادگی به مظلومان سراسر جهان، از اقدام و عمل و مرد میدان تا معنویت و اخلاص و فدایی ملت ایران.
او برای عدالت و صلح جنگید، او برای انسانیت جنگید، او برای ایمان جنگید، او برای ایران جنگید.
آنچه این یادداشت میخواهد به آن بپردازد ضمن تأیید و تأکید بر تأثیر موارد فوق، مولفه حس وطن دوستی سردار دلها واکاوی خواهد شد.
سوال اینجاست: مگر نه این است که مهمترین شاخص وطن دوستی، امنیت میهن است و اگر امنیت نباشد ، اقتصاد، فرهنگ، هنر و ورزش و … هیچ چیز نخواهد بود؟ همین شرایط به هم ریختگی امنیتی و آشوب های خیابانی چند ماه اخیر در کشور که متاسفانه منجر به ورود تروریست های مسلح به کشور شد و عملیات های تروریستی شاه چراغ و غائله خونین زاهدان و داغدار کردن صدها خانواده را در پی داشت نمونه ای از پیکر خراشیده شده امنیت است.
حس میهن دوستی حاج قاسم در جمله ای که در جریان اغتشاشات سال ۱۳۹۶ مطرح کرد، کاملا هویدا است؛ در اعتراضات دیماه آن سال، برخی پرچم ایران را آتش زدند و حاج قاسم گفت: «وقتی صحنه نابخردانه آن نادان را در آتش زدن پرچم ایران دیدم خیلی دلم سوخت. گفتم ای کاش به جای پرچم، من را ده بار آتش میزدند».
این جمله از زبان مبارک کسی بیان شده است که جدای از فرماندهی لشکر ۴۱ کرمان در طول دفاع مقدس و تمام زخمهایی که در آن ۸ سال برداشته و حداقل در دو دهه اخیر به عنوان فرمانده سپاه قدس و به عنوان مؤثرترین فرد مبارز با عناصر تروریسم در منطقه و جهان، امنیت کشور و ملت مان را صدها کیلومتر فراتر از مرزهای جغرافیایی تضمین کرده و رویاهای باطل جهانخواران در باره ایران اسلامی را به کابوسی ترسناک تبدیل کرده است.
حاج قاسم عاشق خدمت خالصانه و بی ریا به مردمش بود، عاشق میهنش بود و توانست دلها را تسخیر خود کند و به همین علت فرمانده قلب ها و سردار دلها نامیده شد. او ارتباطی نزدیک و صمیمانه با مردم داشت. به شدت در برابر مردم و بویژه خانواده شهدا و رزمندگان، متواضع و نگاهش به مردم نگاهی مهرورزانه، فداکارانه و خدمتگزارانه بود.
حتی کسانی که با نظام جمهوری اسلامی مخالف بودند، مانند اردشیر زاهدی وزیر خارجه پهلوی از حاج قاسم به عنوان سرباز وطن یاد می کردند. او پس از شهادت سردار دلها گفته بود:«ژنرال سلیمانی یکی از شخصیت هایی است که در دنیا شناخته شده. سرباز وطن پرست شرافتمندی بود که بچه ایران بود ...» او همچنین گفته بود که به قاسم سلیمانی افتخار میکنم.
امروز مکتب و راه حاج قاسم بسیاری از جوانان و نوجوانان همچون آرمان علی وردی ها و روح اله عجمیان ها را در دفاع از وطن مصممتر کرد و باعث شد که آنها در دفاع از امنیت ناموس ایرانی مقاومتتر شوند.
حال با توجه به آنچه به اجمال اشاره گردید، حاج قاسم تنها در وجه نظامی و سیاسی خلاصه نمیشود بلکه او مدافع واقعی میهن و وطن بود، اگرچه وجه نظامی او بخاطر لباسش غالب بود، او با همه اقشار رابطه ای عاطفی و انسانی برقرار میکرد. همین نگاه گسترده و شخصیت سیال او جذابیتی برایش ایجاد کرد که همیشه و همه جا در "قله" است و "اسطوره" خواهد ماند.
نظر شما