اسناد و اعدادی درباره زمین‌خواری پهلوی‌ها

تهران- ایرنا- از قدیم مثلی وجود دارد که می‌گوید اگر می‌خواهی زمین نخوری، زمین بخر. پهلوی‌ها هم بعد از گرفتن زمام قدرت به دستشان و از ابتدای راه نشان دادند تا چه حد برای زمین نخوردن پایبند این الگوی رفتاری هستند البته از جیب ملت.

رضاشاه که فرزند یک زمیندار خُرد بود، در طول سال‌های سلطنت، زمین‌های مرغوب زیادی را به نفع شخص خود مصادره کرد، تا جایی که در زمان خروج از ایران، ثروت بی‌حساب و کتابی را برای خانواده‌اش به جا گذاشت.

ادعای پس دادن زمین‌های مصادره‌ای به صاحبانشان در ابتدای حکومت پهلوی دوم از طریق تشکیل نهادها و سازمان‌هایی در این ارتباط، اگرچه امیدهایی را در میان مال‌باختگان ایجاد کرد، ولی آنچه در عمل اتفاق افتاد، به نفع مردم رقم نخورد.

پادشاهی که «گرگ زمین‌خوار» نام گرفت

به نوشته آبراهامیان، رضا شاه در زمان کناره‌گیری از سلطنت سرمایه‌ای در حدود سه میلیون پوند و بیش از سه میلیون اکر زمین (هر اکر برابر با ۴۷۴۰ متر مربع است) به ارث گذاشت

ولع رضاشاه برای کسب مالکیت اراضی به شکلی بود که برخی به او لقب گرگ زمین‌خوار دادند. نخستین بار سیدحسن تقی زاده وزیر مالیه رضاخان بود که این لقب را به وی داد.

به نوشته محمدعلی کاتوزیان، تقی زاده که در جریان انعقاد قرارداد ننگین ۱۹۳۳ رضاخان را مقصر می دانست و آن را اشتباه بزرگ وی و خود را یک آلت فعل می‌نامید بعد از مدتی از این وزارتخانه کنار گذاشته شده و به فرانسه رفت. وی بعد از مدت کوتاهی از انعقاد این قرار داد محترمانه کنار گذاشته شده و به عنوان سفیر ایران در فرانسه منصوب شد. توصیف او در سال ۱۳۱۴ از رضاخان به عنوان گرگ زمین‌خوار می‌توانست به قیمت جانش تمام شود. لکن باقر کاظمی وزیر خارجه وقت طی تلگرامی رمزی به وی توصیه کرد که از بازگشت به ایران خودداری کند. هشدار کاظمی توسط عوامل شاه کشف و تقریبا به قیمت از دست دادن مقامش تمام شد. به نظر می رسد که مطبوعات فرانسوی نیز با توجه به اظهار نظر تقی زاده است که لقب جانور زمین‌خوار را به رضاخان داده است.

به نوشته یکی از روزنامه‌های فرانسوی، در ایران جانور عجیبی پیدا شده که مثل شَتِه عمل می‌کند، با این تفاوت که شته برگ درختان را می‌خورد ولی این جانور تاجدار زمین‌خوار است و هرچقدر هم املاک مردم را می‌خورد، باز هم سیر نمی شود

شیوه‌های رضاخانی برای زمین‌خواری

رضا خان از دوره تصدی وزارت جنگ، به بهانه تامین هزینه‌های ارتش، از طریق انحصار، بابی را برای کسب منابع درآمدی گشود که تا پایان دوره حاکمیت خود و پسرش ادامه یافت. این روند با انضمام دو اداره غله و نان و خالصجات به وزارت جنگ در سال ۱۳۰۰ آغاز شد و تا پایان حکومتش یعنی سال ۱۳۲۰ ادامه یافت.

مصادره هم در کنار انحصارات، از مهمترین منابع کسب اموال بود که تا پیش از به ریاست وزرایی رسیدن رضا خان به شکل مصادره دولتی و در راستای تامین هزینه‌های ارتش و با استفاده از قوه قهریه صورت می‌گرفت. این روند با به سلطنت رسیدن او، به مصادره برای ثروت‌اندوزی شخص شاه تغییر شکل داد.

این نوع مصادره از افراد حقیقی (مخالفان و مغضوبان) و حقوقی (اموال مختلف از خالصه‌ها تا کارخانه‌های دولتی) صورت می‌گرفت. رضاشاه به بهانه این که در کشور روندها را رو به اصلاح پیش برده و درآمدهای دولتی را افزایش داده، خود را در اموال دولتی شریک می‌دانست تا جایی که مصادره به نفع شخص خود را توجیه می‌کرد.

بلوشر سفیر آلمان در ایران از زبان رضاشاه در خصوص یک مورد مصادره نقل می‌کند: یکی از کارمندان من اخراج شد به علت آنکه اختلاس کرده بود، من هم چیزهای بسیاری عایدم می‌شود. منتها این دو با هم فرق دارد. با اصلاحاتی که من در مملکت کرده‌ام کشور به رونق بی سابقه رسیده است. پس بدیهی است که من در آن شریک باشم.

یرواند آبراهامیان در «ایران بین دو انقلاب» می‌نویسد: رضا شاه در زمان کناره‌گیری از سلطنت سرمایه‌ای در حدود سه میلیون پوند و بیش از سه میلیون اکر زمین (هر اکر برابر با ۴۷۴۰ متر مربع است) به ارث گذاشت. این زمین‌ها که در استان‌های حاصلخیز مازندران واقع شده بود، از طریق مصادره مستقیم، فروش‌های اجباری و طرح ادعاهای مشکوک مبنی بر تعلق زمین‌ها به املاک سلطنتی که در سده گذشته مرسوم نبود به دست آمده بود.

رابرت‌گراهام نویسنده «ایران سراب قدرت» راه‌های کسب املاک در دوره رضاخان را در چند عبارت خلاصه می‌کند: رشوه‌گیری، غصب و توقیف

پهلوی اول با روزی هفت سند مالکیت در ۱۷ سال سلطنت

سفارت انگلیس گزارش می‌دهد که شاه با علاقه شدیدی که به ثروت اندوزی داشت، زمین یک زمین‌دار عمده را به بهانه توطئه علیه دولت مصادره می‌کرد، روستاهای فرد دیگری را به دلیل بی‌توجهی به منافع ملی ضبط می‌داشت و با منحرف کردن آب‌های کشاورزی شماری از روستاییان را ورشکست می‌کرد. این ثروت هزینه تاسیس هتل‌ها، کازینوها، کاخ‌ها، شرکت‌ها و موسسات خیریه و بنگاه‌های سلطنتی را تامین کرد و به افزایش مشاغل، حقوق، مستمری‌ها و جیره خواری‌های دربار انجامید. بدین ترتیب، دربار به مجتمع نظامی زمیندار ثروتمندی تبدیل شد که برای افراد مشتاق خدمت به خاندان پهلوی، مقامات و مساعدت های سودآور و آینده‌ای روشن فراهم می‌کرد.

رابرت‌گراهام نویسنده «ایران سراب قدرت» راه‌های کسب املاک در دوره رضاخان را در چند عبارت خلاصه می‌کند: رشوه‌گیری، غصب و توقیف. با این رویکرد، رضاخان زمین‌های بسیاری را در کشور مصادره کرد تا جایی که به گزارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در اواخر سلطنت حدود ۷۰۰۰ روستا به نام رضاخان ثبت شده بود. وی در زمان برکنار شدن از سلطنت در سال ۱۳۲۰، متمول‌ترین و ثروتمندترین زمین‌دار ایران بود و حدود ۲۰۰ میلیون دلار در حساب‌های بانکی‌اش ذخیره پولی داشت.

در سال‌های بعد از تبعید رضاخان، «ملک مدنی» یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی در نطقی درباره املاک تصرفی رضاشاه گفت: شاه سابق را می‌دانم ۱۷ سال در این مملکت سلطنت کرد و به روز که حساب بکنیم تقریبا شش هزار روز می‌شود و او چهل و چهار هزار سند مالکیت صادر کرده‌اند، تقسیم که بکنیم روزی هفت سند مالکیت ایشان گرفته‌اند.

پهلوی و مرام زمین خوردن برای زمین نخوردن
صفحه‌ای از فهرست املاک پهلوی اول

از این جیب به آن جیب پهلوی

رضاشاه در آستانه خروج از کشور در شهریور سال ۱۳۲۰ در سندی واحد، تمام اموال خود را به فرزندش منتقل کرد. محمدرضا به عنوان شاه جدید، میراث دار پدر شد. با پایان سلطه رضاشاه، انتقاد از او به جراید و محافل از جمله مجلس شورای ملی کشیده شد.

محمدرضا پهلوی برای جلوگیری از افزایش اعتراضات نسبت به اموال و املاک غصبی رضاخانی به توصیه محمدعلی فروغی این املاک را به دولت واگذار کرد، اما در واقع بعد از هشت سال با تصویب لایحه‌ای مستغلات رضاخانی دوباره به محمدرضا بازگردانده شد.

در دوره حکومت پهلوی دوم برای اداره این املاک سازمان‌هایی تأسیس شد. سازمان‌هایی چون اداره املاک و مستغلات پهلوی، بنیاد پهلوی، موقوفات پهلوی، بنیاد موقوفات خاندان پهلوی که اداره اغلب آنها تحت نظارت اسدالله علم بود.

خاندان پهلوی و اطرافیان آن‌ها هرگز حاضر نبودند حتی یک جریب از زمین‌های موروثی خود را به رعایا واگذار کنند، مگر آن که ده‌ها برابر قیمت زمین از آن سود برده باشند

همچنان که اشاره شد و در ابتدا هرچند برای تحبیب قلوب و فضاسازی ساختگی، برخی از این املاک به صورت اسمی به دهقانان واگذار شد، اما این زمین‌ها رسما در تملک شاه باقی ماند. در دهه چهل، زمزمه اصلاحات ارضی از سوی حکومت آغاز و در مراسم‌هایی رسمی اسناد املاک به روستایی‌ها داده ‌شد، اما املاک مرغوب بنیاد پهلوی هیچگاه بین کشاورزان تقسیم نشد.

به گزارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاندان پهلوی و اطرافیان آن‌ها هرگز حاضر نبودند حتی یک جریب از زمین‌های موروثی خود را به رعایا واگذار کنند، مگر آن که ده‌ها برابر قیمت زمین از آن سود برده باشند. ماموران انتصابی شاه که از نظامیان وابسته ارتشی انتخاب شده بودند، زمین‌های نامرغوب و بی‌حاصل هر قریه را شناسایی کرده، آن را با حیله و اجبار با قیمت‌های هنگفت به زارعان می‌فروختند و علاوه بر مبلغ زمین، مبالغی را نیز به نام‌های دیگر چون هزینه خاک‌برداری، حفر چاه، مال‌الاجاره، حق‌الارض و غیره بر زارعان تحمیل می‌کردند و چون پرداخت چنین مبالغ هنگفتی در توان هیچ زارعی نبود، یا زمین‌ها را به‌آن‌ها اجاره می‌دادند یا با گرفتن سفته و افزودن بهره به مبلغ اصلی، آنان را اجیر کرده استثمار می‌کردند.

روش دیگر برای تحمیل کردن زمین‌های نامرغوب به زارعان، اعطای وام از سوی بانک‌ها با بهره‌ بالا و قسط‌بندی بازپرداخت وام و بهره آن بود. البته در بیشتر موارد، ربع یا نصف آن مبلغ به عنوان پیش‌قسط دریافت می‌شد و تا خاتمه پرداخت، زمین در رهن اداره‌ املاک می‌ماند. اگرچه شاه و درباریان، سر و صدای زیادی درباره واگذاری املاک به کشاورزان و توسعه کشاورزی و... به راه انداخته بودند و وانمود می‌کردند که شاه قصد دارد تمام زمین‌های تصاحبی پدرش را به صاحبانش بازگرداند، واقعیت خلاف این بود.

پهلوی و مرام زمین خوردن برای زمین نخوردن

منبع اصلی دارایی‌های محمدرضا

مصادره‌ای که در زمان پهلوی اول با زور و قوه قهریه به نفع شاه صورت می‌گرفت، در دوره پهلوی دوم در قالب فعالیت نهادها و سازمان‌ها و در لفافه قانون ادامه یافت، هرچند ادعای بازگرداندن اموال به صاحبانشان همواره تبلیغ می‌شد

یرواند آبراهامیان در زمینه زمین‌خواری پهلوی دوم می‌نویسد: هرچند دربار، هرگز میزان دارایی خود را مشخص نمی کرد، منابع قوی، دارایی‌های خانواده سلطنتی را در ایران و خارج بین ۵ تا ۲۰ میلیارد دلار برآورد می‌کردند. این دارایی‌ها از چهار منبع عمده به دست می‌آمد. منبع اصلی زمین‌های کشاورزی تصرف و تملک شده توسط شاه بود. هرچند در زمان نخست وزیری مصدق خانواده سلطنتی این زمین‌ها را از دست داد، بعد از کودتای ۱۳۳۲ آنها را بازپس گرفت و پیش از تدوین برنامه اصلاحات ارضی با توسل به کشت مکانیزه قسمت عمده‌ای از بهترین زمین‌ها را برای خود نگه داشت. در نتیجه پهلوی‌ها همچنان بزرگترین خانواده زمینداران باقی ماندند.

خود شاه مزرعه تجاری وسیعی در نزدیکی گرگان داشت. برادرش عبدالرضا هم که به کشاورز شماره یک ایران معروف بود در گیلان املاک زیادی داشت و سایر وابستگان هم در استان‌های فارس مازندران و خوزستان زمین‌های تجاری داشتند.

به این ترتیب، مصادره‌ای که در زمان پهلوی اول با زور و قوه قهریه به نفع شاه صورت می‌گرفت، در دوره پهلوی دوم در قالب فعالیت نهادها و سازمان‌ها و در لفافه قانون ادامه یافت، هرچند ادعای بازگرداندن اموال به صاحبانشان همواره تبلیغ می‌شد.

منابع

۱- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی‌ و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ اول ۱۳۷۷

۲- «سرنوشت املاک غصب شده توسط رضا شاه چه شد؟»، تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، فروردین ۱۴۰۱

۳- محمود طلوعی، پدر و پسر؛ ناگفته‌ها از زندگی در روزگار پهلوی‌ها، نشر علم، ۱۳۸۰

۴- سهراب یزدانی، «تاثیر تمرکزگرایی بر اقتصاد سیاسی عصر پهلوی اول»؛ مجله تاریخ ایران، تابستان ۱۳۸۸ شماره ۳ (پیاپی ۶۱/۵)

۵- ویبرت فون بلوشر، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاوس جهانداری، نشر خوارزمی، چاپ دوم ۱۳۶۹

۶- محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه کامبیز عزیزی و محمدرضا نفیسی، چاپ مرکز، ۱۳۹۴

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha