سند تحول بنیادین آموزش و پرورش آذر ۱۳۹۰ در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب نهایی رسید. این سند در هشت فصل تنظیم و براساس نظر کارشناسان و مسوولان آموزش و پرورش به عنوان نقشه راه وزارت آموزش و پرورش تعیین شده است.
بیش از ۱۰ سال از تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش میگذرد، اما همچنان کلیت این سند به اجرا درنیامده است. در این راستا نرگس وکیلی آموزگار کلاس اول ابتدایی در گفت و گو با ایرنا نظرات خود را درباره چگونگی تحقق سند تحول بنیادین اظهار کرد.
وی درخصوص موانعی که بر سر راه اجرایی سازی سند تحول قرار دارد، گفت: به عنوان یک معلم در کف مدرسه و در عین حال به عنوان کسی که چند سال در دانشگاه در رشته علوم تربیتی تحصیل کرده، وقتی بخشنامهای به مدرسه میآید، میتوانم حدس بزنم که آن کسی که این بخشنامه را صادر کرده، چه چیزی در فکرش میگذشته و به دنبال کدام کیفیت در آموزش بوده. امّا چیزی که اغلب معلمها میفهمند، معمولاً اینطور نیست و دلیل این موضوع عدم اعتماد متقابل بین سیستم و معلم است.
این آموزگار ادامه داد: یعنی به عنوان یک معلم، وقتی مخاطب بخشنامهها و ارزیابیها صحبتها قرار میگیرم، این احساس به من دست میدهد که گویی هیچکس به ما، که کارمان را در مدرسه انجام میدهیم، اعتماد ندارد. ما دائم باید چک شویم که یک وقت خلاف نکنیم، برنامه درسی را دور نزنیم، تنبلی نکنیم و ... درواقع معیارهای ریز و درشتی را در مقابل یک ارزیاب میگذاریم که بعضاً خود او هم تسلطی روی طرح درس ندارد.
وکیلی افزود: در برخی موارد هم معلمها به سیستم بیاعتمادند، یعنی وقتی بخشنامهای میآید یا طرحی برای اجرا معرفی میشود، در برخی از موارد مقاومت شدیدی در بدنه مدرسه نسبت به این طرح وجود دارد، یعنی نه معلم اعتماد دارد که بخشنامه برای راهنمایی و بهتر شدن کار خود او است و نه سیستم به معلم به چشم کسی که میخواهد کارش را به خوبی انجام دهد نگاه میکند. این بی اعتمادی، اولین مانعی است که هر تلاشی برای تحول را ناکام میگذارد.
وی با بیان اینکه معلمی شغلی نیازمند یادگرفتن مستمر است، گفت: شما اگر ۱۰ سال هم سابقه داشته باشید، سال یازدهم چیزهای زیادی برای یاد گرفتن وجود دارد. اینکه این درس را چطور بهتر ارائه بدهم؟ میشود که این گوشه را با گوشه این یکی تلفیق کنم؟ بنابراین برای اینکه معلم بتواند کارش را درست انجام دهد، باید خودش و دیگران به این شغل به چشم یادگیرنده نگاه کنند.
اگرنگاه ما به معلم، به چشم یک یادگیرنده باشد، با او به عنوان یک مربی صادق و دلسوز و همدل مواجه میشویم. در این صورت اجازه خواهیم داد تا معلم با موتور روشن درونزای خودش یاد بگیرد، نه دائماً با اجبار و زور یا بخشنامه.
وکیلی ادامه داد: دائماً به معلمان میگوییم که در رویکردهای نوین آموزشی، که ما را به سمت ارزشیابی توصیفی سوق میدهند، ارزشیابی به معنی این است که یاد نگرفتن دانش آموز را طوری به او بگویی و مدیریتش کنی که او از درس خواندن ناامید نشود و به بهبود وضعیت خودش بپردازد. براین اساس باید با معلم هم به نسبت عملکردش در کلاس همینطور رفتار شود.
وظیفه اصلی معلم انیمیشن ساختن و تولید فیلم نیست بلکه رسالت اصلی هر معلم، اداره کردن کلاس و متناسب سازی و اجرای برنامه درسی در سطح همان کلاسی است که به او سپرده شده است.
وی با بیان اینکه غنی ساختن بانک محتوا و ایده مسئله مهمی است، عنوان کرد: معلمها به ویژه در ایام آموزش مجازی، به تولید محتوا، تولید فیلم آموزشی، تولید انیمیشن تشویق میشدند. این خیلی درست است که معلمها به بانک پشتیبان لازم دارند و مناسبترین افراد برای تولید این بانک محتوا هم خود معلمها هستند، اما نباید یک انتظار روی معلم نسبت به این کار ایجاد شود. باید مسئولیت این معلم را متناسب با توانش تعریف کنیم.
این آموزگار عنوان کرد: رسالت اصلی هر معلم، اداره کردن کلاس و متناسب سازی و اجرای برنامه درسی در سطح همان کلاسی است که به او سپرده شده است. وظیفه اصلی معلم انیمیشن ساختن و تولید فیلم نیست. اکنون محتواهای بسیاری تولید میشود گاهی انیمیشنهایی هم تولید می کنیم اما واقعاً خیلی وقتها دانش آموز به این انیمیشنها میخندد. یعنی بچهای که از صبح تا شب مخاطب انیمیشنهای والت دیزنی و کمپانیهای معتبرتر و با کلی گرافیک جذاب است، کار ما برایش ارزشی ندارد. فرزندان امروز به راحتی میتوانند با یک جستجوی ساده به بهترین محتواها در سطح دنیا دسترسی داشته باشند.
وکیلی ادامه داد: البته یک حدی از تولید محتوا کار معلمها است اما یک حد اندک و اولیهای که در توانشان باشد. اتفاق بدتر این است که عدهای از معلمان تحت فشار این رقابت در تولید ایده و محتوا، کار اصلی خودشان را که اداره کلاس است، رها کردهاند و برای زنده ماندن خودشان، به طور افراطی در این زمین بازی تلاش میکنند.
نظر شما