یک جفت پا اطراف پُل؛ تقلای سلیمان برای ایستادن

بندرعباس - ایرنا - سربازان خمینی و مردان سرزمین دلیران را نمی‌توان به راحتی تحلیل و قضاوت کرد، آن‌ها در برابر دشمنانِ ملت ایران، سخت هستند. یا می‌ایستند و می‌جنگند و یا تکه تکه می‌شوند. راوی، اینبار از لحظاتی می‌گوید که سلیمان در تقلای ایستادن بود اما...

به گزارش خبرنگار ایرنا، تمایل چندانی به بیان رشادت‌های خودش نداشت، اما برای بیان خاطرات همرزمانش در یگان دریایی لشکر علاقه زیادی نشان می‌داد، یکی از همراهان همیشگی حاج قاسم در لشکر ۴۱ ثارالله بود و از همان ابتدای ورود به جبهه زمانی که گردان‌ها به نام‌هایی همچون حضرت رسول(ص)، ولی‌الله و سیدالشهدا نام گرفتند در گردان ولی‌الله حضور داشته و معاون گروهان بوده است.

در واحدهای اطلاعات عملیات مهندسی و پدافند نیز حضور موثری داشته و در عملیات خیبر و بدر نیز جانشین یگان بوده است و اینک روایت‌گر خاطراتی از قهرمانان لشکر ۴۱ ثارالله شده است.

بخش دوم گفت‌وگوی ما با «عباس پوردادخدایی» پیرامون پاهای سلیمان مدنی و دلاوری‌های رزمندگان استان هرمزگان در یگان دریایی لشکر ۴۱ ثارالله را باهم می‌خوانیم:

یک جفت پا اطراف پُل؛ تقلای سلیمان برای ایستادن

در همان مرحله نخست عملیات بدر، حزب بعث می‌خواست خط را از ما بگیرد، حاج قاسم گفت چندتا قایق آماده کن می‌خواهیم نیروها را به کمک بچه‌های خط ببریم.

حدود ۱۵ نفری نیرو به همراه تجهیزات دریایی آماده کردیم، به بچه‌ها گفتم قایق‌ها را روشن کنید. یک خاکریز کوچک و چند پُل‌ فلزی که به پل خیبری معروف هستند، هم آنجا بود. سلیمان قایقش را بسته بود و روی پل خیبری ایستاده بود.

قد بلندی داشت هیچ وقت به ذهنمان نمی‌رسید روزی برسد که این قد و هیکل رعنا، نیمه شود.

گفتم سلیمان باک قایقت بنزین دارد؟ گفت آره. دوباره پرسیدم امتحانش کردی، شیلینگش سوراخی چیزی مشکلی ندارد، گفت نه. می‌خواستم خیالم از بابت همه موارد راحت شود.

از سه چهار نفر دیگر هم همین سوال‌ها را پرسیدم و به سرعت از روی پل به سمت یکی از خاکریزها حرکت کردم و از آنجا به سمت سرازیری رفتیم یک لحظه سروصدای بعثی‌ها شد، هفت هشت تایی خمپاره ریختند.

یکی از خمپاره‌ها نزدیک من افتاد، پرت شدم، دوسه تایی هم توی قایق‌ها افتاده بود، یکی هم روی پُل جلوی سلیمان خورده بود. از خمپاره‌ها فاصله گرفتم بلند شدم برگشتم دیدم سلیمان ترکش خورده و بدنش درحال سوختن بود، هر ۲ پایش قطع شده بود.

چندمتری فاصله داشتم اما می‌دیدم که روی پل می‌خوابد، درازکش دوباره صاف می‌شود (شاید سعی می‌کرد بنشیند و یا از شدت درد اینگونه سر و گردنش را بالا و پایین می‌کرد) همین حرکت را چندین بار انجام داد، هیچی هم نمی‌گفت، هیچ سر و صدا و ناله‌ای هم نمی‌کرد...

سریع خودم را به سلیمان رساندم و بغلش کردم.

بیشتر بخوانید:

یک جفت پا اطراف پُل؛ تقلای سلیمان برای ایستادن

اطرافم را بیشتر کاویدم، حدود ۱۰ متری جلوتر سمت سرازیری سهراب قلندری از بچه‌های هرمز را دیدم که نصف بدنش روی پل بود، سهراب هم ترکش خورده بود و از شدت درد به خودش می‌پیچید، دقیق‌تر شدم ‌دیدم هی روی پل می‌خوابد و بلند می‌شود مثل حالت دراز نشست، به سرعت سلیمان را رها کردم و خودم را به سهراب رساندم، ترکش خورده بود و نصف دیگر بدنش هم توی آب بود. سریع کشیدمش بالای پل، کاری از دستم برنمی‌آمد، سهراب شهید شده بود.

دوباره برگشتم سمت سلیمان، هیچ کدام از پاهایش نبود، هرکدام یک جایی افتاده بود. خون زیادی از بدن و پاهایش می‌آمد یکی از پاها ۱۰ متری با خودش فاصله داشت یکی هم توی قایق بود. بچه‌ها را صدا زدم بلندش کردند و به سمت آمبولانس بردیم.

تعمیرگاه قایق‌هایمان حدود ۱۰۰ متریِ پل بود، فردای آن روز بچه‌ها در حال تعمیر و کارها بودند که خمپاره‌ای به خسروپور سرباز اصفهانی اصابت کرد، قد بلندی داشت اما از آن هیکل درشت بجز چند تکه گوشت هیچ اثری باقی نماند.

حین جمع و جور کردن این کارها بودیم که یک آمبولانسی سر رسید، سوال کردم کجا می‌روی؟ گفت چندتا شهید دارم باید تحویل تعاونی لشکر بدهم.

تکه‌های پیکر خسروپور را با پاهای سیلمان مدنی تحویل راننده آمبولانس دادیم. چهار پنج کیلومتری تعاون که رسید، هواپیماهای عراقی چندتا راکت روی آمبولانس ریختند و هیچی از جنازه شهدا و پاهای سلیمان باقی نماند.تکه‌های پیکر خسروپور را با پاهای سیلمان مدنی تحویل راننده آمبولانس دادیم. چهار پنج کیلومتری تعاون که رسید، هواپیماهای دشمن چندتا راکت روی آمبولانس ریختند و هیچی از جنازه شهدا و پاهای سلیمان باقی نماند.

می‌خواستم حالا که از بدن خسروپور چیزی نمانده حداقل پاهای سلیمان کمی از درد و رنج پدر و مادرش بکاهد اما آن پاها هم هیچ‌گاه به مقصد نرسید.

سلیمان اما زنده ماند و درگیر درمانش بود، از بالای زانوها عفونت زیادی می‌آمد و هر دفعه مقداری از پاهایش را قطع می‌کردند تا اینکه به لگن رسیده بود و مجبور شد در همان سال‌های اوج جنگ به خارج از کشور اعزام شود، حدود هشت ماهی که در یکی از بیمارستان‌ها بود، کار درمانش به خوبی پیش رفت.

یک جفت پا اطراف پُل؛ تقلای سلیمان برای ایستادن

«حاج سلیمانی مدنی از رزمنده‌های دوران دفاع مقدس استان هرمزگان و دریادلی که مدتی در جبهه‌های جنگ سکاندار یگان دریایی لشکر ۴۱ ثارالله بود و حالا او یک جانباز ۷۰ درصد است».

رزمندگان یگان دریایی کارهای نشدنی را شدنی کردند

یار حاج قاسم و جامانده‌ یگان دریایی لشکر ۴۱ ثارالله معتقد است؛ رزمندگان یگان دریایی لشکر ثارالله کارهای سنگین و نشدنی را شدنی ‌کردند، به خصوص در عملیات بدر که یادآوری صحنه‌های عجیبی از دلاوری‌های رزمندگان و غواصان است، کارهای خیلی مهمی انجام دادند و یکی از آن دلاوران محمد نجفی از بچه‌های زابل است.

نجفی که سال ۶۳ فقط یک سرباز بود در یک عملیات به تنهایی حدود ۱۲ نفر از بعثی‌ها را به هلاکت رساند، چهارنفر با سکاندار توی قایق بودیم، یکی از بچه‌هایمان شهید شد، نجفی سکاندارمان بود و خیلی آدم عجیبی بود. وقتی یکی از بچه‌های گردان شهید شد، او از فرصت استفاده کرد و تجهیزاتش را برداشت و به سمت سنگر دشمن (سنگر سمت راست) ما حرکت کرد و آن دو نفر هم سنگر سمت چپ مان هم(سنگر دشمن) را هدف قرار دادند.

در هور نزدیک به سه سال خط پدافندی دست لشکر ما بود و نحوه رفتن ما به عملیات بدر خودش یک کتاب است.

حاج عباس اضافه کرد: بیان خاطرات عملیات بدر یادآوری اتفاقات عجیبی است، در هور نزدیک به سه سال خط پدافندی دست لشکر ما بود و نحوه رفتن ما به عملیات بدر خودش یک کتاب است.

مرحله اول عملیات بدر، بچه‌های یگان دریایی سوار بر قایق‌ها آماده دستور از فرمانده لشکر بودند چونکه خود حاج قاسم در عملیات‌ها تصمیم‌گیرنده نهایی بود.

حاجی گفت من با عباس و احمد امینی می‌روم و برای اینکه دشمن متوجه حضور ما نشود، پارو می‌زدیم. به قدری شرایط سخت بود که من مطمئن بودم زنده برنمی‌گردم. رضا عباس‌زاده هم از بچه‌های رفسنجان بود که در همین عملیات شهید شد.

یک جفت پا اطراف پُل؛ تقلای سلیمان برای ایستادن

عملیات بدر که در ۲۰ اسفندماه سال ۱۳۶۳ با رمز مبارک یا فاطمه الزهرا (س) در جبهه جنوبی هورالهویزه آغاز و تا ۲۹ اسفند ۱۳۶۳ ادامه داشت، پیشروی اولیه رزمندگان از جزایر مجنون، موفق به گرفتن پاسگاه ترابه و تسخیر بخشی از بزرگراه بغداد-بصره شدند. با این حال پاتک عراقی‌ها نیروهای ایرانی را به عقب راند و حالت واماندگی جنگ ادامه یافت.

در این عملیات پیچیده شهدا و رزمندگان هرمزگانی در یگان دریایی لشکر ۴۱ ثارالله نقش مهمی را ایفا کردند.

سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که در دوران دفاع مقدس فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله متشکل از استان‌های هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان را برعهده داشت، ۲ دهه پیش در یادواره‌ای در استان هرمزگان جایگاه این استان در دوران دفاع مقدس را بسیار ارزنده دانسته است.

در بخشی از صبحت‌های شهید سلیمانی آمده است:«بندرعباس و استان هرمزگان در دفاع مقدس نقش بسیار ارزنده اما مظلومانه‌ای دارد، مظلومانه از این بابت که شاید کسی خیلی نمی‌داند که در استان هرمزگان هزار و ۲۰۰ نفر در صحنه دفاع مقدس به شهادت رسیدند، مثل مظلومیت خود بچه‌های استان هرمزگان ساکت، مظلوم، پرمعنویت، اما در مقابلِ دشمن کوره‌ای از آتش و حرارت، در همه جاهای جنگ، هرمزگان بود.

بانی یا موتور محرکه پنج یا ۶ عملیات مهم، هرمزگان بود، بخش عظیمی از پیروزی‌های عملیات والفجر هشت مدیون رزمندگان هرمزگان است. عملیات خیبر، بدر، کربلای چهار، کربلای پنج و عملیات‌هایی که در هور شکل گرفت غیر از اینکه عملیات‌هایی که در جنگ حضور داشتند، از عملیات طریق‌القدس دقیقا چهره‌هایی در ذهنم هست تا آخرجنگ. در این واحد دریایی در این عملیات‌هایی که ذکر کردم، محور اصلی بچه‌های هرمزگان بودند حداقل در لشکر ثارالله. در واحد تخریب بهترین بچه‌های هرمزگان بودند، در واحد اطلاعات عملیات جزو بهترین‌ها بودند. در ستاد لشکر ثارالله شهید حاج علی حاجبی بی‌نظیر بود، جوانی از خانواده فقیری متعلق به روستایی در رودان که شده بود شمع محفل رزمندگانی که از این سه چهار استان باهم بودند، همه او را دوست داشتند به وی عشق می‌ورزیدند، لذا هرمزگان در جنگ نقش بسیار ارزنده‌ای داشت».

استان هرمزگان با دارا بودن یکهزار و ۵۰۰ کیلومتر نوار ساحلی و ۱۴ جزیره راهبردی یکی از استان‌های بسیار مهم،راهبردی و تاثیرگذار در دوران جنگ تحمیلی بوده است.

ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی هرمزگان با داشتن یک گردان در منطقه عملیاتی جنوب (فاو) و یک گردان در منطقه خلیج فارس (جزیره هرمز) و با اعزام سه هزار و ۹۴۰ نیروی جهادی و مردمی نقش بزرگی را در هشت سال دفاع مقدس ایفا کرده است.

این استان علاوه بر تامین نیروی تخصصی گردان‌های مختلف لشکر ۴۱ ثارالله در واحدهای اطلاعات عملیات، تخریب، یگان دریایی و گردان‌های رزمی این لشکر اعم از فرماندهان ارشد، تیربارچی ها، ناخداها، تخریبچی‌ها و رزمندگان تک تیرانداز نقش‌آفرین بوده و به تامین نیروی دیگر لشکرها نیز کمک کرده و هم در تامین نیروهای متخصص در امور دریایی، غواصی، اسکله سازی، شناورها و غیره بوده است که با قایق‌های توپ دار اما کوچک خود ناوهای جنگی دشمن را هدف قرار می‌دادند.

رزمندگان استان هرمزگان در هشت سال دفاع‌مقدس، کاروان‌های بسیاری از رزمندگان با نام‌های مختلف از جمله سپاهیان محمد (ص) و لشکریان صاحب الزمان (عج) از استان هرمزگان عازم جبهه‌ها شدند.

علاوه بر آن لشکر ۱۹ فجر، لشکر امام حسین (ع) و تیپ ۳۳ المهدی یاد حضور دلیرمردان استان هرمزگان همچون شهیدان محمد رضایی و عبدالمجید عراقی‌زاده را برای همیشه با خود دارد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha