به گزارش ایرنا محفل ادبی هفت شهر عشق، جمعهشب ۲۵ فروردین، همزمان با روز بزرگداشت عطار نیشابوری عارف و شاعر نامدار قرن ششم هجری، با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیدمسعود علویتبار، به میزبانی گروه بینالمللی هندیران برگزار شد.
در آغاز این نشست رئیس دفتر شعر و موسیقی و سرود صدا و سیما طی سخنانی بیان داشت: در مورد عطار نیشابوری باید بگویم که عطار جزو چند شاعر جامع شعر و ادب فارسی است، یعنی شاعرانی مثل مولانا، سعدی و بیدل و از طرفی میشود باز شاعری مثل امیر خسروی دهلوی را تا حدی مثال زد، و همینطور سنایی غزنوی و خاتمالشعرا جامی را از این گروه شعرا دانست که از جامعیت خوبی برخوردارند.
علیرضا قزوه افزود: نگاه کنید عطار کتاب تذکرة الاولیا را دارد، در نثر چقدر کار کرده و راجع به عرفا چقدر حرفهای تازه زده است، در مورد غزلهای عطار، در مورد رباعیاتش که در مختارنامه جمع شده، در مورد مثنویهای وی که بههرحال گُل کارهای عطار مثنویهای ایشان است. اینهمه نشان میدهد که عطار از یک جامعیتی برخوردار است به علاوه اینکه عطار و حافظ دو شهید شعرند، دو شاعر شهیدند، هم به نقل از محمد گلاندام کسی که شاگرد مستقیم حافظ بوده و شعرهای حافظ را جمعآوری کرده گفته شده که حافظ شهید شده و هم عطار در ماجرای مغولان به شهادت رسیده است.
در پایان من این یک رباعی عطار را میخوانم که میگوید: بی رفتن ره رموز میاندیشی/ برفی است که در تموز میاندیشی/ مردان خدا هزار عالم رفتند/ تو بر دو قدم هنوز میاندیشی
سیمای درخشان چهرههای ماندگار
یک شاعر و منتقد ادبی، در بخشی از سخنان خود با عنوان «عطار»، آینهدار حکمت و معرفت اظهار داشت: کسانی که به فرهنگ، هنر و ادبیات این مرز و بوم عشق میورزند، خوب میدانند که قلههایی همچون: فردوسی، سنایی، عطار، مولانا، نظامی، سعدی، حافظ و ... حافظه تاریخی و شناسنامه فرهنگی ما هستند که بدون آنان هیچ هویتی نخواهیم داشت. ولی اینکه چرا در این روز و روزگار ما از تکلم کرامات آنان غافلیم و سیمای درخشان آن چهرههای ماندگار در قاب چشمان خوابآلوده ما، محو و مهآلود است، خود حکایت دیگری است که باید برای این غفلت و بیمهری چارهای اندیشید. ملتهایی که - به هر علت - به گذشته خود پشت کردهاند، به درختان بیریشهای میمانند که فرصت طلایی باروری، بلوغ و بالندگی را از کف دادهاند و بیهیچ پیشینه و پشتوانهای آب در هاون میکوبند! چراکه رمز و راز برآمدن، قد کشیدن و بلوغ فرهنگی، «خودباوری» و «خودشناسی» فرهنگی است،
رضا اسماعیلی ادامه داد: و اما تبعات دوری و مهجوری از قلههایی چون عطار برای جامعه ادبی ما چیست؟ تبعات این «خودفراموشی» چشم دوختن به راه رفتن دیگران و فاصله گرفتن از جان و جهان سبک زندگی ایرانی – اسلامی است. بهعبارتدیگر «شبیه دیگران شدن» که نوعی استحاله فرهنگی است. بیگمان، بسیاری از هنجار گریزی های بی مبنا و افراطی در عرصه شعر و ادب به خاطر انقطاعی است که بین نسل قدیم و جدید، یا به تعبیری رساتر بین نسل دیروز و امروز به وجود آمده است که رهآورد محتوم این گسست چیزی جز «بحران مخاطب» در شعر و ادبیات نیست.
وی افزود: معناگریزی و دمیدن در تنور «فرمالیسم محض»، نداشتن زبانی مشترک برای تعامل و تفاهم، افتراق اصول زیباشناختی، عدم هم سنخی دریافتهای شاعرانه از جهان و هستی ، خروج از مدار تعادل و افتادن در ورطه افراط و تفریط از دیگر نشانههای این گسست ادبی است. در شرایط کنونی تنها راهکاری که برای برونرفت از این بحران میتوان پیشنهاد کــرد«بازگشت به خویشتن» و«خودیابی و خودباوری فرهنگی» است، جان کلام آنکه ما امروز برای «قد کشیدن» و «بلوغ فرهنگی» به شناخت بزرگانی چون عطار که عمود خیمه عرفان و آینهدار حکمت و معرفتند، سخت محتاجیم. بهعبارتدیگر، تا زمانی که ما با این چهرههای پرفروغ و ماندگار تاریخ و فرهنگ خویش بیگانهایم، با خودمان بیگانهایم و به نوعی گرفتار «آلزایمر فرهنگی»! آری، باید به اصلمان برگردیم و به «وصل» بیندیشیم.
مضامین عمیق عرفانی
یک شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی به عنوان یکی از سخنرانان این محفل بیان داشت: شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، شاعر و عارف نامآور قرن ششم هجری، نوآوری صاحبنظر و مبتکری توانا در ارائه اندیشهها و نظریات بدیع عرفانی است که ازاینرو از برجستهترین عارفان و شاعران تاریخ عرفان و ادبیات ایران و زبان پارسی محسوب میشود. شیخ عطار نیشابوری اولین کسی است که به صورت جدی مضامین عمیق عرفانی را در ادبیات پارسی وارد کرده است . کتاب منطقالطیر وی را میتوان نخستین منظومه رمزی عرفانی ادب پارسی دانست. وی علاوه بر بیان دیدگاههای نظری، مفاهیم عرفانی را به صورت عملی نیز مورد توجه قرار داده است، که از این بابت شاهد یکی از وجوه تمایز عطار با هممسلکان متقدم وی هستیم.
سیدمسعود علویتبار اظهار کرد: با کند و کاو در آثار برجای مانده از شیخ نیشابور، میتوانیم با مضامین ادبی، عرفانی، اجتماعی و اخلاقی فراوانی روبهرو شویم که البته در این میان بیشترین توجه به اندیشههای ادبی و عرفانی ایشان است و از دیگر مضامین ارزشمند ارائه شده توسط وی نوعی بیتوجهی و بیمهری صورت پذیرفته است.
وی افزود: در زمینه زندگی شخصی باوجوداینکه عطار در خانوادهای ثروتمند و متمول رشد یافت اما بارزترین خصوصیات او را میتوان در زهد و عرفان دید. عطار در زمینه سروده و خلق اثر بسیار پرکار بوده و خود به این نکته نیز اذعان دارد و در مصرعی بیان میدارد: «ز هر در گفتم و بسیار گفتم»
او ادامه داد: آثار پرشماری را به عطار منسوب داشتهاند، که از میان آنها، ۱۰ اثر به عنوان آثار مسلم و مطمئن او به این شرح هستند: الهینامه، اسرارنامه، جواهرنامه، خسرونامه، شرحالقلب، مصیبتنامه، منطقالطیر، دیوان قصائد و غزلیات، مختارنامه و تذکرهالاولیا
همچنین اشعار و قطعاتی ادبی اغلب با مضامین عرفانی الهی توسط اعضا در امتداد برنامه قرائت شد که برخی از آنها را با هم مرور میکنیم:
علیرضا قزوه
ما کتاب کهنهای هستیم … سرتاپا غلط!
خواندنیها را سراسر خواندهایم امّا غلط!
سالها تدریس میکردم … خطا را با خطا
سالها تصحیح میکردم، غلط را با غلط،
بیخبر بودم … دریغا از اصولالدین عشق!
خط غلط، انشا غلط، دانش غلط، تقوی غلط!
دین اگر این است ! بیدینان زِ ما مؤمنترند
این مسلمانی ست آخر؟! لا غلط … الّا غلط !
روز اوّل درسمان دادند، یک دنیا فریب …
روز آخر … مشق ما این بود: یک عُقبیٰ غلط!
گفتنیها را یکایک هر چه باد و هر چه بود
شیخنا فرمود … امّا یا خطا شد … یا غلط..!
گفتم از فرط غلطها … دفتر دل شد سیاه!
گفت میدانم … غلط داریم، آخر، تا غلط !
روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت
دیدهی من یک غلط میدید و او صدها غلط!
یا رب از تو مغفرت زیباست ،از ما اعتراف
یا رب از تو مرحمت می زیبد و از ما غلط!
سید مسعود علوی تبار
از بادهی پیمانهی بودش مستیم
با خیل ملائک به سجودش مستیم
از فیض«نٙفٙختُ فیهِ مِن روحی» اوست
کز جام حقیقت وجودش مستیم
محمدعلی یوسفی
«به صحرا شدم، عشق باریده بود»
به دریا شدم عشق باریده بود
به هر سو که رفتم پر از عشق بود
به هر جا شدم عشق باریده بود
درخت و گل و سبزه و باغ را
تماشا شدم عشق باریده بود
سکوت من از عشق لبریز بود
به نجوا شدم عشق باریده بود
شدم هندو و عشق شد پیشهام
چو ترسا شدم عشق باریده بود
به مسجد شدم بعدازآن جانب
کلیسا شدم عشق باریده بود
به میخانه رفتم شدم مست مست
چو رسوا شدم عشق باریده بود
سفر کرده بودم شبی از جهان
به عقبی شدم عشق باریده بود
چو باز آمدم از جهان دگر
به دنیا شدم عشق باریده بود
برونرفتم از غربت عاشقی
به مأوا شدم عشق باریده بود
ملول از غم عشق یاری شدم
شکیبا شدم عشق باریده بود
به یک گوشه چشم بیمار یار
مداوا شدم عشق باریده بود
گمان کردم آن شب، شب عشق بود
به فردا شدم عشق باریده بود
سید حکیم بینش
ببین چه نمنمک و ریز عشق میبارد
دو ساعت است که یکریز عشق میبارد
زمین به گفتۀ عطار تر شده است اینجا
به طور وسوسهآمیز عشق میبارد
سلام ما برسد عاشقان بیدل را
از آسمان شما نیز عشق میبارد؟
بدون چتر بزن باز پرسه در باران
شبی چنین که دلانگیز عشق میبارد
خوشا به حال زمین، خاک، ما و گندمزار
که چند روز دگر نیز عشق میبارد
جوانه تا که سر از خاک کرد بیرون، گفت:
برای سبزۀ نوخیز عشق میبارد
نوشتهاند زمانی که شمس ما برسد
در آن بهار به تبریز، عشق میبارد
رضا عبدالهی
خدایا،از بدیها دورمان کن
به زنجیر حیا محصورمان کن
شب اول که تنهاییم در قبر
تو ما را با علی محشورمان کن
نغمه مستشار نظامی
گفتم چه برای تو به جا مانده ازین عشق
فرمود همین عشق، همین عشق همین عشق
در باغ خدا گمشده بودیم و خدا خواست
ما را به نگاهی بکشانَد به زمین عشق
تردید در آیینهی صاحبنظران نیست
وقتیکه رسانده ست دلم را به یقین عشق
عشق است نخستین گل روییده درین دشت
در راه شهیدان چمن مذهب و دین: عشق
در همهمهی تلخ خبرهای پر از درد
شادا نمکین زخم تو، شادا شکرین عشق
بر هر ورقی نقش تو افتاد غزل شد
در هر غزلی قافیهی قاف نشین: عشق
تا دوست مرا ساده و دلداده ببیند
دل را به همین حال غریبانه ببین عشق
ای چشم غزلپرور آهو نگران باش
با دلهره بوده ست هر آیینه قرین عشق
دلگرمی پایان همه دلهرههایی
ای خوبترین، خوبترین، خوبترین: عشق
زیبا فلاحی
گوشههای چشم تو سیرالعبادم میشود
عبهرالعشقی کتاب «شهرزادم» میشود
در سلوک هفت خانستان این راه دراز
شیخ صنعان دختر ترس نژادم میشود
میشود گاهی به کیف خاطراتت سر زنم
دست مشق سادگیهایت مرادم میشود
در سحرهای پر از اوقات لبریز شراب
مست میگردد ؛کتاب و انقیادم میشود
ای خوشا «معنی» که میریزد کتاب العشق تو
برگ برگش خاطرات خانهزادم میشود
ذره ذره تا بیابانهای قاف انتظار
آفتاب تشنگیهایت مدادم میشود
کوچههای هفت اقلیم شب میخانهات
زلف آشفته اسیر دست بادم میشود
در تهجد با خدا ؛ وقتیکه دستم خالی است
جام لبریز از نگاهت او ستادم میشود
شوختر از ترک شیرازی که در قصر غزل
تیر و خنجرهای فردوسی چکادم میشود
صبا فیروزی
تو هم در آسمان هستی
و هم در عمق دریاها
درون غارهای سرد
و در هر جای این دنیا
تو را حس میکنم هر روز
به روی برگهای گل
و زیر نمنم باران
و حتی خواندن بلبل
همیشه دوستت دارم
خدای نرگس و یاسی
لطیفی مثل عطر و نور
خدای خاک و الماسی
سارا عبداللهی فر
دعا زنگار دل از رنگ شوید
چنان بیتاب ضرباهنگ شوید
تمام اشک چشمانم شبانگاه
جبین و زلف تار و چنگ شوید
خدا یا ای حکیم و حی دانا
که هستی نور مطلق هم توانا
سخنها مانده در قلبم رحیما
به یادت میسرایم حمد و طاها
مرا در سینه باشد ناله بسیار
بخوانم ذکرها با چشم ِ خونبار
تویی محبوب دلهای پریشان
که باشد درد من از دوری ِ یار
خدایا لطف خود بسیار گردان
دلم روشن هـزاران بار گردان
تویی محبوب من پروردگارا
مرا در چشمهایم خار گردان
همان روزی که رسوایم نکردی
میان جمع تنهایم نکردی
گناهانم ، تو دیدی یا غفورا
عزیزا زشت سیمایم نکردی
خبر داری تو از راز و نهانم
ازین بازار وانفسای جانم
اسیر و دردمند و بندهام کن
گذر کن از خطاها مهربانم!
در این مراسم ادیبان، شاعران و خوشنویسانی چون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، سید مسعود علوی تبار ، امیر عاملی، مسعود ربانی، عزیز آذین فرد، محمدعلی یوسفی، رضا عبدالهی، ایرج قنبری، نغمه مستشار نظامی، صبا فیروزی، زیبا فلاحی و فاطمه ناظری حضور داشتند.
نظر شما