پشت‌پرده بازی روانی علیه ایران با اسم رمز «مکانیسم ماشه»

چند روز پس از ادعاها در خصوص احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه، یک رسانه غربی از تحت فشار قرار دادن آمریکا توسط اروپا برای احیای مسیر دیپلماتیک با تهران خبر داد.

به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی ایرنا، در هفته‌های اخیر خبرهای برجامی بسیاری در رسانه‌های داخلی و خارجی منتشر شد که یک نکته محوری داشت. ویژگی مشترک بسیاری از این خبرها احتمال فعال سازی «مکانیسم ماشه» بود که توسط رسانه‌های غربی مورد گمانه زنی قرار گرفت. در این گزارش‌ها ادعا می‌شد از جمله دلایلی که برای فعال شدن این مکانیسم توسط کشورهای اروپایی مورد توجه است، افزایش فعالیت‌های هسته‌ای ایران و همچنین پایان محدودیت‌های برجامی در حوزه موشکی است. این محدودیت‌ها که بر اساس توافق ۲۰۱۵ در اکتبر ۲۰۲۳ یعنی تا مهر ۱۴۰۲ به پایان می‌رسد محدودیت‌های سازمان ملل در زمینه تحقیق و توسعه (R&D)، تولید موشک‌های بالستیک ایران و ممنوعیت واردات و صادرات فناوری مرتبط با صنایع موشکی نظیر موشک و پهپاد با برد ۳۰۰ کیلومتر (۱۸۶ مایل) یا بیشتر را علیه ایران برمی‌دارد. علاوه بر این اروپا و آمریکا نیز موظف به پایان دادن به برخی تحریم‌های خود علیه ایران هستند.

واقعیتی که وال استریت ژورنال فاش کرد

اما شواهد و قرائن نشان از آن دارد که فعال شدن مکانیسم ماشه توسط اروپا که در نهایت به مرگ نهایی و صددرصدی برجام منتهی می‌شود نمی‌تواند مورد اقبال کشورهای عضو این توافق، حتی کشورهای اروپایی باشد. خبر روز گذشته وال استریت ژورنال از قول منابع غربی که گفته بود «کشورهای اروپایی دولت آمریکا را برای احیای مسیر دیپلماتیک با تهران تحت فشار قرار دادند» نیز موید همین مساله است که غربی‌ها چاره‌ای جز گفت‌وگو و احترام در ارتباط با ایران ندارند و هرگونه اقدام خلاف رویه دیپلماتیک و سازنده تنها نگرانی‌های آنها در خصوص واکنش‌های احتمالی ایران را بیشتر می‌کند. خصوصا آنکه مخالفت چین و روسیه با اقدام کشورهای غربی در فعال کردن مکانیسم ماشه منجر به افزایش شکاف‌های سیاسی امنیتی بین قدرت‌های بزرگ در شرایط کنونی جهان می‌شود و سطح منازعات را بیشتر کرده و مشکلات اروپا را دوچندان خواهد کرد.

شکست فشار حداکثری؛ بازی با کارت جنگ روانی

اما پاسخ این سوال که بالاخره غرب و به خصوص اروپا تیرخلاص را به برجام شلیک می‌کنند و یا برای استمرار آن تلاش خواهند کرد را باید در جای دیگری جست و جو کرد. کشورهای غربی همواره تلاش داشته اند تا از ابزارهای «محاصره اقتصادی» و «انزوای سیاسی» برای تغییر رفتار ایران و دست کشیدن مقامات کشورمان از منافع ملی استفاده نمایند. این ابزارها گرچه توانسته هزینه‌هایی برای ایران ایجاد نماید اما نتوانسته تئوریسین‌های آن را در رسیدن به اهدافشان راضی کند. به بیان دیگر نه محاصره اقتصادی و نه پروژه انزوای سیاسی که هر دو از ستون‌های «کارزار فشار حداکثری» علیه ایران هستند به تغییر رفتار تهران مطابق با میل بروکسل و واشینگتن منتهی نشده است. جمهوری اسلامی ایران ضمن خنثی سازی و دور زدن تحریم‌ها بازار جهانی نفت خود را تا حد قابل توجهی بازیابی کرده و حتی در پرتو دیپلماسی همسایگی و توجه به قدرت‌های نوظهور جهانی روابط خود با کشورهای همسایه و قدرت‌های آسیایی را به شکل ویژه ای ارتقا بخشیده است.

شکست همه این طراحی‌ها باعث شد تا غرب به «جنگ روانی» برای دستیابی به اهداف خود متوسل شود. بازی با کارت جنگ روانی در طول مذاکرات رفع تحریم و همچنین پس از آن به اشکال گوناگون دیده می‌شود. اعلام ضرب الاجل‌های گوناگون برای رسیدن به توافق و بازی BLAME GAME یــــا همــــــــان مقصرنمایی از تهران در طول مذاکرات در همین راستا صورت گرفته بود، یا اتهام چند ماه قبل غرب به ایران در ارتباط با غنی سازی ۸۴ درصدی و سپس عقب نشینی از آن در همین چارچوب قابل تحلیل است. با وجود همه این فشارهای روانی اما نه مرگ برجام بعد از ضرب الاجل‌های آنها اعلام شد و نه طرح موضوع واهی غنی سازی ۸۴ درصدی توانست آنها را در رسیدن به اهدافشان یاری رساند.

ماشه به قلب برجام چکانده می‌شود؟

به احتمال بسیار بالا موضوع «فعال کردن مکانیسم ماشه» نیز جزو مواردی از این جنس می‌باشد که رسانه‌های غربی پیگیری کرده اند. تحولات رخ داده در ماه‌های اخیر نیز این تحلیل را تقویت می‌کند که اروپا اکنون در وضعیتی قرار ندارد که به استقبال از تصاعد تنش و بحران با ایران برود، به خصوص آنکه آنها از بیشینه سازی تنش با تهران در حوزه مسائل امنیتی و برجام نگرانی دارند. بررسی رویه اخیر کشورهای غربی در جلوگیری از ایجاد تنش امنیتی با تهران نیز همین مهم را اثبات می‌کند.

به عنوان نمونه دو ماه قبل و در اسفند ماه سال ۱۴۰۱ شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی از رویه مخرب خود در صدور قطعنامه‌های ضدایرانی دست کشید و برای اولین در نشست‌های اخیر با عدم محکوم کردن ایران بوسیله قطعنامه این شورا، پالس کاهش تنش را به تهران مخابره کرد. غرب و آژانس به خوبی به این مساله واقف بودند که هر قطعنامه‌ای مانند قطعنامه‌های پیشین به واکنش محکم تهران ختم می‌شود. وقتی در آبان ماه سال گذشته شورای حکام قطعنامه‌ ضدایرانی خود را منتشر کرد جمهوری اسلامی ایران با تولید اورانیوم ۶۰ درصد در مجتمع راهبردی و زیرزمینی فردو، به کارگیری ماشین‌های پیشرفته و چندین اقدام فنی و مهم دیگر به این ماجراجویی پاسخ داد. ایران نشان داد اجازه هزینه سازی یک سویه را به طرف مقابل نداده و اقدام متقابل را در دستور کار قرار دارد. این اقدامات در کنار دیپلماسی فعال و تفاهم با آژانس در اسفندماه ۱۴۰۱جهت استمرار همکاری‌های پادمانی بود که ترمز قطعنامه‌های شورای حکام علیه ایران را کشید. این رخداد به آن معناست که غرب به خوبی می‌داند هر گونه اقدام احتمالی با پاسخ متقابل روبه رو خواهد شد. نمونه دیگر این مساله را در عقب نشینی اروپا از تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌توان مشاهده کرد. بازیگران اروپایی به این مساله واقف بودند که تبعات اقدام متقابل تهران هزینه هنگفتی برای این دشمنی با ایران بوجود خواهد آورد. طبیعی است فعال سازی مکانیسم ماشه نیز با اقدامات متقابل ایران هزینه قابل توجهی به طراحان آن تحمیل خواهد کرد و اروپا که اکنون با مشکلات زیادی از جمله بحران اوکراین دست و پنجه نرم می‌کند پیروز این تصاعد تنش نخواهد بود. به همین دلایل می‌توان گفت تاکنون مساله «فعال سازی مکانیسم ماشه» عمدتا با اهداف روانی در رسانه‌ها پیگیری شده است. آنچه بیش از همه برای اروپا مهم است کنترل بحران‌های در هم تنیده است. از همین روست که اکنون رسانه‌های جهانی از پیگیری روند دیپلماتیک برای احیای توافق برجام از سوی اروپایی‌ها خبر داده و از تلاش آنها برای وادار کردن آمریکا در احترام به میز مذاکره سخن می‌گویند. به نظر می‌رسد اروپایی‌ها تلاش دارند تا از انباشتگی مسائل مختلف که از آن احساس تهدید می‌کنند خودداری کنند و در صورت امکان پرونده برخی از آنها را ببندند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha