بهرام بهاری متولد ۱۳۶۲ مبتلا به بیماری دیسروفی عضلانی است، که تجربیات خود را در قالب یک کتاب به نام «چله شکرگزاری» نوشته است، این بیماری یک بیماری ژنتیکی و تحلیل عضلانی پیشرونده است.
گفت وگوی این نویسنده و همسرش با خبرنگار فرهنگی ایرنا را بخوانید.
واکنش شما نسبت به این بیماری چه بود؟
بعد از ابتلا به این بیماری، از آنجا که عضلاتم به مرور زمان تحلیل می رفت خیلی دنبال این بودم که بتوانم راهی را برای رسیدن به موفقیت در زندگی پیدا کنم. برای همین کارهای زیادی انجام دادم، از بازیگری تئاتر گرفته تا موسیقی و انواع کارهای هنری. ولی از آنجایی که فعالیت های فیزیکی ام مدام در حال محدود شدن بود در این فعالیت ها به موفقیتی دست پیدا نکردم.
برای همین فکر کردم چه کار باید انجام دهم که بتوانم برای خودم آینده ای را ترسیم کنم. بنابراین به برنامه نویسی روی آوردم که نیاز به فعالیت فیزیکی کمتری داشت.
من در فضای مجازی فعالیت زیادی داشتم و در این فضا با واقعیتی تلخ روبرو شدم و آن این که معنویت نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا رو به کمرنگ شدن است. خودم هم در زندگی دچار این مشکل بودم و برای همین در زندگی ام با مشکلات خیلی زیادی روبرو شدم. بعد از این که دوباره به خدا روی آوردم و با پروردگارم آشتی کردم نعمات زیادی وارد زندگی ام شد. عشق آمد، پول آمد، احترام و عزت و نفس و آرامش هم آمد. از آنجا بود که زندگی ام تغییر کرد و مسیرها به رویم باز شد.
چطور با همسرتان آشنا شدید؟
اصلا اولین مورد مثتبی هم که پیش آمد آشنایی با همسرم بود. ایشان کارشناس طب سنتی هستند و به بهانه بیماری خدا ما را با هم آشنا کرد. خدا به من شهامتی داد که به ایشان پیشنهاد ازدواج دادم. ایشان هم که توانمندی ها و فعالیت های مرا دیده بود موافقت کرد و الان ۶ سال از ازدواجمان می گذرد.
از کتابتان بگویید؟
خوشحالم که به جایی رسیده ام که تجربیات خود را در قالب یک کتاب به نام «چله شکرگزاری» نوشته ام. در این کتاب تمریناتی را قرار داده ام که عزیزانی که آن را می خرند می توانند با استفاده از آن زندگی شان را تغییر دهند و در مسیر آنچه می خواهند به آن برسند تلاش کنند.
این کتاب مخاطب خاصی ندارد چون همه آدم ها خواسته هایی دارند. اصولا انسان همیشه دنبال نداشته هاست. خیلی وقت ها چیزهایی که وارد زندگی مان می شود روزی برایمان آرزو بوده است. اما این داشته ها به زودی فراموش می شود و تلاش من این بوده است که تمرکز روی داشته ها کنیم.
وقتی تمرکز بر روی داشته هایمان کنیم و شکر نعمت هایی را که خداوند به ما داده است را انجام دهیم برکات بیشتری وارد زندگی مان می شویم. تمرکز کتاب روی این نکته است.
روح بزرگی دارد
شما از ازدواج تان با آقای بهاری بگویید.
من آزاده فقیه نیا هستم. در سال ۹۶، شخصی بین من و آقای بهاری این آشنایی را به وجود آورد که من ایشان را از دور ویزیت کنم. چرا که من اهل مازندران هستم و ایشان ساکن تهران.
در یکی دو جلسه ای که به ایشان مشاوره دادم دیدم ایشان روح بزرگی دارند که کمتر کسی دارد. من خیلی آدم سخت پسندی بودم و تمام موارد ازدواجی که برایم پیش می آمد را به راحتی رد می کردم.
همچنین من اهل مطالعه بودم و دنبال آدمی بودم که اهل مطالعه و فکرش باز باشد. به معنویت علاقمند بودم چون یک خانواده مذهبی داشتم. تمام این موارد در کنار هم باعث شد به پیشنهاد ایشان جواب مثبت دهم.
جالب این که شرایط فیزیکی دوستان همسرم (که بیماری مشابه و حتی پیشرفته تری دارند) هم طوری بود که فکر می کردند هرگز نخواهند توانست ازدواج کنند. اما آنها با دیدن ازدواج او به فکر ازدواج افتادند و ازدواج کردند. خودشان هم به همسرم گفتند تو باعث شدی این تابو برای ما بشکند.
بازخورد کتاب همسرتان چطور بود؟
ما حدود ۵ سال است که در این زمینه در فضای مجازی فعالیت می کنیم. سال های اول دیدیم خیلی ها بابت جملات شکرگزاری که ما می نویسیم مدام پیام های مثبت می فرستند. واقعا باور نکردنی بود. من و همسرم این جملات مثبت را ساعت ۶ و نیم صبح در پیجمان می گذاشتیم و آنها آن را یادداشت و در طول روز تکرار می کردند.
بعد از یکی دو هفته دیدیم همه آنها پیغام می فرستند که حال دلمان خوب شده است، روابط مان در زندگی با همسرمان خوب شده است، در کارمان ارتقا پیدا کرده ایم، درآمدمان بیشتر شده و غیره. وقتی این پیام ها را دیدیم متوجه شدیم راهی که می رویم درست است.
ما از این فضا استفاده کردیم و به دنبال یک باقیات صالحات بودیم. به نظر من نوشتن کتاب های این چنینی مانند بیمارستان ساختن است و بعد از رفتن ما از این دنیای خاکی، باقیات صالحات محسوب می شود.
چرا که افرادی که از آن استفاده می کنند می توانند زندگی شان را در تغییر دهند. فکر نکنم چیزی بالاتر از این در این دنیا باشد که بتواند خدا را راضی کند.
نظر شما