پشت پرده دامن زدن‌ها به ایده آمریکایی «برجام منطقه‌ای»

موضوع توافق منطقه‌ای برای رفع تحریم یک موضوع بی ربط است. برخی می‌خواهند ایران از حقوق هسته‌ای خود در قبال بهبود روابط منطقه‌ای چشم پوشی کند. خب مسائل منطقه ای که دارد پیش می‌رود و فضای مثبتی شکل گرفته است. چرا باید ایران وارد بحثی شود که دستاوردی برای آن وجود ندارد. این پیشنهاد یک پیشنهاد باخت باخت است.

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، هفته‌های اخیر مباحث پیرامون مذاکرات برجامی بار دیگر در رسانه‌ها بالا گرفت. در حالی برخی از رسانه‌ها به موضوعاتی مانند احتمال فعال سازی مکانیزم ماشه توسط اروپا پرداختند که برخی دیگر از خبرگزاری‌های غربی از اعمال فشار اروپا بر آمریکا برای مشخص کردن و به سرانجام رساندن مذاکرات با ایران خبر دادند. این تناقض آشکار در خصوص مسائل مرتبط با مذاکرات همزمان با طرح مساله مذاکرات منطقه‌ای با فرمولی جدید به عنوان جایگزین برجام رخ داده است. طرح برجام منطقه‌ای در نشریه فارن افرز توسط دو تن از نزدیکان به دموکرات‌ها و دولت جو بایدن یعنی علی واعط و ولی نصر نوشته شده است. برای بررسی ابعاد مختلف این خبرهای متناقض و ایده‌های مبهم، خبرنگار سیاست خارجی ایرنا با یوسف عزیزی تحلیلگر مسائل بین الملل به گفت‌وگو پرداخته است. که در ذیل می‌خوانیم:

اخیرا آقای علی واعظ و ولی نصر در فارن افرز تحلیلی نوشته‌اند که ایران به برجام منطقه‌ای به جای برجام ۲۰۱۵ تن بدهد. این ایده چرا مطرح شده و گویندگان آن چه جایگاهی در سیاست گذاری آمریکا در این خصوص دارند؟

آقای واعظ و نصر هر دو از موافقان برجام بودند و در فضای اندیشکده ای و دانشگاهی آمریکا تلاش های زیادی برای برجام داشتند هر دو هم از موافقان احیای برجام و مخالف خروج آمریکا از برجام بودند. اما تفاوت‌هایی هم با یکدیگر دارند. آقای ولی نصر چهره آکادمیک و شناخته شده است که در دانشگاه های آمریکایی فعالیت دارد و علی واعظ نقش لابی گری و سیاستگذاری دارد. او نقش واسطه گری را برای خود قائل است و اعلام می‌کند که بی‌طرفانه این کار را انجام می دهد اما اگر بخواهیم منصفانه رفتار ایشان در یک دهه گذشته را بررسی کنید مخصوصاً از ۲۰۱۳ به این طرف به نظر می‌رسد منصفانه این است که بگوییم ایشان منافع دولت آمریکا را پیش از منافع ملی ایرانیان در نظر می‌گیرد. او منافع آمریکا را ارجح بر منافع ایران میبیند اما می‌خواهد چهره بی‌طرفانه از خود نشان دهد. ولی نصر هم چند سالی مشاوره‌های رسمی و دولتی به آمریکا داده است.

رابرت مالی مدیر علی واعظ در گروه بین‌المللی بحران بوده و رابطه تنگاتنگی با هم داشتند. در مورد علی واعظ مهم است بدانیم که وقتی او در رسانه‌های آمریکایی صحبت می‌کند صراحتا می گوید احیای برجام را دولت بایدن با بی عملی به تاخیر می‌اندازد. او در این رسانه‌ها می گوید بایدن می‌خواسته اسرائیل را راضی کند اما نتوانسته این کار را انجام دهد و اینکه دولت بایدن میخواسته به یک برجام پلاس برسد اما نتوانسته و در ماه‌های ابتدایی که بایدن وارد کاخ سفید شده زمان را از دست داده است. اما علی واعظ وقتی برای ایرانیان صحبت می کند مشکل عدم احیای برجام را گردن دولت کنونی ایران می‌اندازد و دلایل بچه گانه ای را مطرح میکند. مثلاً می‌گویند چرا دولت های ایران و آمریکا مستقیم مذاکره نمی کنند یا چرا در مذاکرات مترجم نیاز است. این تفاوت از نظر رسانه‌ای قابل توجه است که وقتی برای رسانه‌های انگلیسی و افکار عمومی غربی‌ها صحبت می کند دولت بایدن را به بی عملی متهم میکند، به مسائل درون حزبی و مخالفت جمهوریخواهان اشاره می کند اما در رسانه های فارسی زبان به هیچ کدام از این نکات اشاره نمی کند.

آنها در مقاله فارن افرز می‌گویند احیای برجام صورت نخواهد گرفت. آنها ادعای کمک ایران به روسیه در جنگ اوکراین را مطرح می‌کنند اعتراضات در ایران را هم مطرح می کنند. اما مساله اینها نیست. این ها می خواهند برای بی عملی دولت آمریکا سرپوش بسازند. دولت بایدن نمی‌خواهد از سرمایه سیاسی داخلی و درون حزبی خود برای احیای برجام استفاده کند. بایدن در دوره اول انتخابات ریاست جمهوری است و نیاز دارند که پول و لابی‌های اسرائیلی در انتخابات به او کمک کنند. دولت آمریکا محاسباتی از این دست که ممکن است اسرائیلی ها علیه آن شوند یا در کنگره اختلاف نشود با خود دارند. اینها دلایل اصلی است که آمریکا برجام را احیا نمی کند اما آقای واعظ و نصر می گویند حالا که برجام اجرا نمی شود آمریکا باید از طریق دیگری دست بالا را در منطقه داشته باشد و در منطقه به حساب بیاید.

جالب آنکه این پیشنهادها بعد از واسطه شدن چین بین ایران و عربستان و وضعیت مثبت ایران و همسایگان مطرح شده است. اکنون که بین ایران و مصر و اردن و دیگر کشورها برای بهبود روابط صحبت هایی شده است و ماجرای یمن در حال رسیدن به نتیجه است و اتفاقات منطقه در چارچوب منافع جمعی ایران و منطقه پیش می‌رود می‌خواهند بار دیگر حضور آمریکا در منطقه را پررنگ کنند. اکنون که نفوذ و تعهد آمریکا و مسائل خاورمیانه به شدت در حال کاهش است حالا آقای واعظ و نصر مسئله شان این است چگونه آمریکا می تواند نفوذ خود در منطقه را حفظ کند!؟

آنها این پیشنهاد را مطرح می‌کنند که آمریکایی‌ها روابط ایران و برخی کشورهای منطقه را از تحریم‌های بین المللی مستثنی کنند در عوض ایران محدودیت‌های شدید در حوزه غنی سازی خود اعمال کنند و غنی‌سازی بالای ۵ درصد نداشته باشد و محدودیت‌های برجام را بپذیرد. نظر شما در این مورد چیست؟

اینجا چند مساله وجود دارد. اول اینکه ضمانت این قضیه چیست؟ وقتی آمریکایی ها حاضر نشدند در یک قرارداد بین المللی به نام برجام که در شورای امنیت تبدیل به قانون بین المللی شد آن را اجرایی کنند چه تضمینی در این خصوص وجود دارد؟ رئیس جمهور آمریکا از برجام خارج می شود و حتی جو بایدن هم اعلام می کند در صورت ورود مجدد ما به برجام نمی توانیم عدم خروج خود را ضمانت کنیم. این که اکنون می‌گویند آمریکا روابط ایران و منطقه را در شورای امنیت مستثنی بکند که تحت تحریم‌های بین المللی نباشد یک توهم است. هیچ ضمانتی وجود ندارد رئیس جمهور بعدی میتواند دوباره نقض عهد بکند یا کنگره قانونی را علیه آن وضع کند. اگر کسی آگاه باشد به این مسائل که این دو فرد(نویسندگان مطلب فارن افرز) به این مسائل آگاه هستند و نفوذ رئیس جمهور و کنگره را به خوبی می دانند نباید چنین صحبتی بکنند. روسای جمهور آمریکا ایران را به راحتی فدای بازی حزبی خود می کند و تعهدات خود را زیر باران زیر پا بگذارند. به نظر می‌رسد این پیشنهاد یک پیشنهاد غلط است و با توجه به به تجربه برجام، ایران فقط به این مسئله خواهد خندید. روابط ایران و منطقه به بحث هسته‌ای ارتباط ندارد. بعضی می‌خواهند وانمود کنند اگر ایران توانمندی هسته ای اش را گسترش بدهد کشورهای منطقه هم به این سمت خواهند رفت. همان طور که رهبری فرمودند اگر کشورهایی هستند که عرضه دارند خب به این سمت بروند و این کار را بکنند. این یک توانمندی شخصی و کشوری و علمی است که خودمان تولید کردیم دستیابی به این دانش بسیار سخت است.

پس موضوع توافق منطقه‌ای برای رفع تحریم یک موضوع بی ربط است. آنها می‌خواهند ایران از حقوق هسته‌ای خود در قبال بهبود روابط منطقه‌ای چشم پوشی کند. خب مسائل منطقه ای که دارد پیش می‌رود و فضای مثبتی شکل گرفته است. چرا باید ایران وارد بحثی شود که دستاوردی برای آن وجود ندارد. این پیشنهاد یک پیشنهاد باخت باخت است. نه ضمانتی دارد و نه حقی را به ایران می‌دهد. هیچ ارتباطی هم بین مسائل منطقه‌ای با تحریم و مساله هسته ای وجود ندارد.

نکته دیگر هم بگویم. رهبرانقلاب در فروردین سال ۱۳۹۴ و یک هفته پیش از اعلام شدن چارچوب لوزان صراحتا گفتند که مذاکرات صرفا در مباحث هسته ای است و اگر ما ببینیم طرف مقابل به تعهدات خود عمل می‌کند می‌شود در سایر موضوعات هم گفت و گو کرد. این یک موضع جدید و نابی بود. اما جالب است که آمریکا در دوران اوباما هم به تعهدات خود عمل نکرد و دولت وقت ایران بارها اعلام کرد انتظارات اقتصادی آنها از برجام شکل نگرفته است. در دوران ترامپ هم که وضعیت مشخص است. جالب اینکه در سال اول اجرای برجام که آمریکا به تعهداتش عمل نمیکرد در داخل ایران توسط حامیان دولت وقت و در خارج از ایران توسط آمریکایی‌ها سخن از برجام دو و برجام سه مطرح میشد! این عجله در بین گروه‌هایی وجود داشت. اینجا حکیمانه بودن موضع رهبرانقلاب مشخص میشود که میگفتند باید صبر کرد و دید طرف مقابل به تعهدات خود پایبند است یا خیر.

رفع تحریم روابط ایران با برخی کشورهای منطقه در چارچوب این ایده تا چه حد می‌تواند منافع ایران را پوشش بدهد؟

فلسفه مذاکرات هسته ای بر مبنای رفع تحریم‌های یکجانبه، تحریم‌های سازمان ملل و همچنین تحریم‌های اتحادیه اروپا بود. اما اکنون تحریم‌های یکجانبه آمریکا مانع شده و کشورهای اروپایی، کره، ژاپن و کشورهایی که تحت نفوذ آمریکا هستند از آن تبعیت می‌کنند. روسیه، چین، ترکیه و برخی کشورهای دیگر با ایران همکاری می‌کنند. اینکه ایران به تعهدات برجامی برگردد اما صرفا محدودیت روابط با کشورهای عربی برطرف شود هیچ کمک بزرگی برای اقتصاد ایران، مبادله فن‌آوری، فروش نفت و محصولات ایرانی و... نمی‌کند. این پیشنهاد خنده دار است. قرار بود مسکلات مربوط به فروش نفت و تبادلات مالی بانک مرکزی ایران حل شود، حالا نمی‌توانند بگویند ایران همه پیشرفت‌های هسته‌ای خودش را کنار بگذارد و به چیزی کمتر از آب نبات چوبی راضی شود و به حداقل‌ها هم نرسد. بنابراین پیشنهادات علی واعظ و ولی نصر در فارن افرز یک سری توهمات است. آنها تلاش دارد تا نقش آمریکا را در منطقه پررنگ نگه دارد و رگ حیاتی ایران را به تصمیات کاخ سفید متصل کند. این چیزی است که ایران دقیقا به دنبال عکس آن است و می‌خواهد سیاست داخلی آمریکا روی امنیت ملی و اقتصاد و منافع ایران تاثیری نگذارد. حتی اگر غرب گرایان داخلی به برجام منطقه ای علاقه دارند به این دلیل است که می‌خواهند رگ حیاتی ایران در دست غرب و آمریکا بماند و تصمیماتی که کشورهای غربی به سرگردگی آمریکا می‌گیرند روی زندگی مردم ایران تاثیر بگذارد. اگر این تاثیرگذاری سیاست‌های کشورهای غربی رو سرنوشت روزمره ما از بین برود هژمونی آمریکا نسبت به منطقه و ایران از دست خواهد رفت.

علت عدم تصمیم گیری غرب و به خصوص آمریکا در خصوص برجام و مذاکرات لغو تحریم ها چیست؟

این موضوع را می‌توان در سه بخش مطرح کرد بخش اول آن که هدف امریکا از برجام را متوجه بشویم و اینکه بدانیم آیا صرفاً هدف آنها بحث هسته‌ای بود یا آنکه موضوعات دیگری هم برای آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران وجود داشت.

بحث هسته ای از آن جهت می توانست به عنوان قدم اول به حساب آید که همراهی سایر اعضای دائمی شورای امنیت را به همراه داشته باشد، حتی روسیه و چین به دنبال عدم اشاعه تسلیحات هسته ای بودند. اما مساله فقط هسته ای نبود. آنها چندین هدف را دنبال می کردند و از جمله اینکه آنها مهار همه جانبه ایران را پیگیری می‌کردند که از آن به عنوان «تغییر رفتار ایران» که آنرا رفتاری غیر نرمال در منطقه قلمداد می کنند یاد می‌کردند. بنابراین آمریکایی‌ها بعد از برجام علاقه مند بودند که به سرعت به سمت موضوعات دیگری از جمله موشکی، منطقه‌ای و بحث های حقوق بشری و امثال اینها بپردازند و ما شاهد بودیم که تریبون های رسمی دولتی آمریکا هم این موضوع را با جدیت پیگیری کردند و علاقمند به گفتگوی با ایران در موضوعات غیرهسته‌ای بودند.

نکته دیگر آن ها این بود که بتوانند اقتصاد ایران را تا آنجا که امکانش هست وابسته به غرب و شرکت‌های چند ملیتی غربی کرده و از سمت کشورهای شرقی از جمله روسیه و چین دور کنند. در دوره دولت آقای روحانی و بعد از برجام ما شاهد این موضوع بودیم که برای مدتی ما در چین سفیر نداشتیم و تمام تلاش بر این بود که با دولت‌های غربی روابط بهتر و مستحکم تری داشته باشیم و زمینه را برای سرمایه گذاری طرف های غربی در ایران فراهم می کردیم و خام فروشی یه غرب پیگیری می‌شد. مسئله دیگر هم بحث نفوذ و موضوعات مرتبط با آن بود که قصد ورود به این مسئله را ندارم. با برداشتن قطره چکانی تحریم‌ها طرف غربی تلاش می‌کرد تا وضعیت ایران را اینگونه نشان دهد که کنار گذاشته شدن بحث هسته‌ای و تحریم‌ها علیه ایران وضعیت اقتصادی را بهبود می‌دهد. بنابراین می‌توان این‌گونه القا میکردند که با حل شدن موضوعات منطقه‌ای، موشکی و غیرهسته ای بحث وضعیت اقتصادی ایران بیش از پیش بهبود پیدا میکند.

نکته قابل توجه دیگر این بود که شما شاهد بوده که در دو یا سه انتخابات پس از توافق برجام چه در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر فضا به سمت دو گانه طرفدار و مخالف برجام حرکت کرد و در نهایت جریان غرب گرا در کشور به برتری و قدرت در انتخابات است پیدا کرد و این به طرف آمریکایی کمک میکرد. اما در حال حاضر هم یکی از موضوعاتی که باعث می شود دولت بایدن چندان تمایلی به احیای برجام نداشته باشد آن است که موضوع برجام صرفاً باعث حل شدن بحث هسته‌ای ایران میشود و با توجه به تغییر رویکرد دولت جدید ایران و البته در اولویت قرار دادن مسائل منطقه ای از سوی دولت سیزدهم، عجله و اصرار زیادی از سوی دولت فعلی ایران به نسبت دولت گذشته در خصوص مذاکره با غرب و به نتیجه رسیدن برجام دیده نمی شود. علاوه بر این ها پس از آنکه مشخص شد اروپایی‌ها ناتوان تر و بی اراده تر از آن هستند که بتوانند در برابر خواست و سیاست آمریکا به طور مستقل تصمیم گرفته و برجام را بدون حضور آمریکا با دیگر اعضای باقی مانده ادامه دهند، ایران هم تصمیم گرفت تا روابط خود را با کشورهای شرقی از جمله روسیه و چین در ابعاد مختلف گسترش دهد. بنابراین با توجه به شرایطی که در حال حاضر وجود دارد اینکه تصور داشته باشیم با احیای احتمالی برجام بار دیگر تمام سیستم و ساختار سیاسی و مالی ایران به سمت غرب حرکت کنند جای تأمل و سوال است. از طرف دیگر خود شرکت های غربی هم شاید دیگر تمایل سابق را به حضور در بازارهای ایران نداشته باشند چرا که مشخص نیست در انتخابات آینده آمریکا آقای ترامپ یا فردی با گرایشات تندتر حتی از میان دموکرات ها پیروز شود و آن زمان باید دید که آیا آن فرد به برجام پایبند خواهد بود یا خیر.

یکی دیگر از موضوعاتی که باید در خصوص نوع رفتار دولت بایدن با بحث برجام در نظر داشته باشیم آن است که بایدن می خواهد بر اساس تجربه که در در دوره اوباما وجود داشته، رضایت دو بازیگر این عرصه یعنی کنگره و رژیم صهیونیستی را از توافق با ایران داشته باشد. هرچند که ما باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم که آقای بایدن شاید حتی بیش از دیگران هم خود را نزدیک به صهیونیست ها می داند و بارها اعلام کرده است که اگر اسرائیلی هم وجود نمی داشت ما باید خودمان یک اسرائیل را در آن منطقه ایجاد می کردیم و به صهیونیست بودن خود افتخار میکردیم، بنابراین از این منظر خیلی نزدیک تر از باراک اوباما به‌لابی‌های صهیونیستی است. از قبل هم به بایدن گفته بودند که به هیچ عنوان کنگره و رژیم صهیونیستی به یک توافق هسته‌ای با ایران راضی نخواهند شد و تنها حالتی که آن دو بازیگر رضایتشان بدست می آید آن است که آنجا ۱۲ شرطی که مایک پمپئو مطرح کرده بود و شاید بیشتر از آنها به دست آید که البته در خصوص آنها هم هیچگاه تضمینی وجود نداشته و همواره طرف آمریکایی و صهیونیستی مطالبات بیش از پیش را از ایران مطرح خواهد کرد.

یکی دیگر از اقدامات که آقای بایدن در این مدت انجام داد استفاده از ابزارها و اهرم های در اختیار وی در قالب سیاست فشار حداکثری علیه ایران بوده که از دوران ترامپ برجای مانده است. آمریکای بایدن به دنبال این بود تا از ابزارهایی که علیه ایران در دوران ترامپ ساخته شده بود جهت دستیابی به خواسته های فرابرجامی استفاده کند و این همان چیزی بود که دولت آقای رئیسی و تیم مذاکره کننده آن جلوی آن ایستادند چرا که هدف دولت سیزدهم بازگشت به برجام سال ۲۰۱۵ بود یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. از زمانی که آقای بایدن در کاخ سفید روی کار آمد نه تنها هیچ تحریم و هیچ اقدامی علیه ایران به نسبت دوره آقای ترامپ کم نشد تحریم های بیشتری هم علیه اشخاص حقیقی حقوقی و شرکت‌های ایرانی اعمال شد. روسای جمهور آمریکا همگی در این مسئله توافق نظر داشته و دارند که دور دوم دولت خود را هم داشته باشند در همین راستا تلاش می‌کنند تا در پرونده های مهم و حساسی که می تواند نظر کنگره و برخی دیگر از لابی‌های قدرت و ثروت را جلب کند با موفقیت عمل کنند. بنابراین آقای بایدن به خوبی می‌دانند که هر نوع تصمیمی که صرفاً در موضوع هسته‌ای ایران اتخاذ شود با مخالفت کنگره و حتی برخی از افراد تاثیر گذار در حزب خود یعنی حزب دموکرات مواجه خواهد شد اینگونه نیست که برخی تصور می‌کنند دموکرات ها همگی حامی برجام و احیای آن هستند.

به هر حال با نگاهی به گذشته متوجه می‌شویم که آقای بایدن بهترین ماههای ابتدایی دولت خودش را که در اوج قدرت و تهییج افکار عمومی نسبت به موضوع برجام قرار داشت را از دست داده است چرا که در آن زمان می توانست برجام را احیا کند اما این کار را انجام نداد. امروز هم پیش از برگزاری انتخابات میان دوره ای در آمریکا و فرصت محدودی دارد که بتواند به موضوع برجام و احیای آن رسیدگی کند چراکه با رسیدن انتخابات در آمریکا معمولا از روسای جمهور از پرداختن به موضوعات حساسیت‌برانگیز که می‌تواند پایگاه رای آنها را دچار نوسان کنند دوری می کنند. اگر چنین تصمیمی از سمت کاخ سفید تا پیش از برگزاری انتخابات اتخاذ نشود باید منتظر بمانیم و ببینیم سرنوشت انتخابات ۲۰۲۴ چگونه میشود و در نهایت آنکه در این صورت، تصمیم برای احیای برجام از سوی آمریکا در عهده رئیس جمهور آینده آن کشور خواهد بود.

وال استریت ژورنال خبر از تحت فشار قراردادن آمریکا توسط اروپا برای تعیین تکلیف برجام داده است. اختلاف آمریکا و اروپا در این خصوص چیست؟

ببینید اروپایی‌ها با آنکه نتوانستند هیچ اقدامی پس از خروج آمریکا انجام دهند و حتی در راه اندازی اینستکس هم کاری از پیش نبردند، اما به خودشان افتخار میکردند که از نظر سیاسی برجام را زنده نگه داشته اند. اروپا دوست داشت نقش واسطه را بین ایران و آمریکا بازی کند. جنگ اوکراین و اغتشاشات ایران مساله را پیچیده کرد. رابرت مالی به کنگره امریکا رفت و در جلسه علنی گفت اعضای اتجادیه اروپا با مقامات آمریکا و برخی مقامات سنای آمریکا صحبت کرده اند و گفته اند به خاطر جنگ اوکراین و بحران امنیتی که برای اروپا بوجود آمده عملا اروپا قادر نیست یک بحران امنیتی دیگر را تحمل کند و آمریکا باید به سرعت با دیپلماسی موضوع را حل کند. پس اروپا این نگرانی را داشت. در موضوع اعتراضات در ایران نیز رسانه های جریان اصلی و آمریکا برای اینکه پوششی روی خواسته خود بگذارند با این بهانه اعلام کردند که دیگر مساله مذاکرات در اولویت آنها نیست و مقصر هم بحث های حقوق بشری ایران است. این دروغ البته به سرعت برملا شد. گروسی در پارلمان اروپا صحبت کرد و معلوم شد آن زمان که در ایران اغتشاش هم بوده آمریکایی‌ها در حال مذاکره بودند و پیشنهاداتی را برای قرارداد موقت مطرح می‌کردند. پس مذاکرات در جریان بوده و پشت پرده انجام می‌شده است. پس این دروغ رسانه ای بود. حالا که مسائل داخلی ایران حل شده و توفیقاتی در مذاکرات با همسایگان حاصل شده دوباره میبینیم که ورق برگشته است و همه این صحبت ها که برجام در اولویت قرار ندارد از بین رفته و اروپا هم خواهان به نتیجه رسیدن برجام شده است.

گاهی رسانه‌ها از امکان فعال شدن مکانیزم ماشه توسط اروپا هم سخن می‌گویند. این مساله چقدر می‌تواند جدی باشد؟

ببینید کفه ترازوی برجام منافع غرب را بیشتر از منافع ایران تامین میکرد. طرف غربی فکر میکرد ایران نقض عهد خواهد کرد. چون از نظر آنها وقتی ایران ببیند منافع خود را بدست نیاورده، محدودیت‌های زیادی را پذیرفته و تحریم‌های اصلی پابرجا خواهد ماند به تعهدات خود عمل نخواهد کرد. پس راهکاری ایجاد کردند تا در مدت ۶۰ روز بتوانند تحریم‌ها را به یکباره بازگردانند و کشورهایی مثل روسیه و چین نیز نتوانند آن را وتو کنند. مساله مضحک که هیچ گاه تیم مذاکره کننده قبلی در مورد آن پاسخ قانع کننده ای نداده بود این بود که حتی اگر ایران به نقض تعهدات طرف مقابل اعتراض کند باز هم تحریم‌ها علیه ایران برمی‌گشت و هیچ گونه تنبیه و ضمانتی برای ایران گذاشته نشده است. خب اروپا یکسال است که به استفاده از ماشه تهدید میکند. آخر هر فصل که نشست شورای حکام است بحث ماشه را علیه ایران به عنوان یک جنگ روانی مطرح می‌کنند. اما هیچگاه به سمت آن نرفته اند. چرا؟ چون عملا تمام تحریم‌ها و حتی تحریم های سازمان ملل روی ایران وجود دارد و حتی اروپایی ها هم از آن تبعیت می‌کنند. تحریم‌های کنونی از تحریم های شش قطعنامه سازمان ملل بیشتر است اما ایران دارد کار خود را میکند. پس بازگشت قطعنامه‌ها و فعال شدن ماشه چه تاثیری روی ایران می‌گذارد؟ دولت آقای رئیسی دو نکته مثبت دارد. هم تلاش میکند تا تحریم را برداشته شود و دور زده شود هم تلاش میکند کارت بازی جدید ایجاد کند. این را دولتمردان قبلی قبول نداشتند. اکنون ایران برای فعال نشدن ماشه کارت های خود را بیشتر کرده است و بعید است که در موضوع تحریم ها فشار بیشتری دریافت کند. غنی سازی ۶۰ درصد و توانایی غنی سازی بالاتر، سانتریفیوژهای پیشرفته و پیشرفت های هسته‌ای ایران برگ های برنده ایران هستند. فعال شدن ماشه می‌تواند تحریم‌های سازمان ملل را برگرداند که تاثیر زیادی ندارد اما ایران در مقابل می‌تواند از NPTخارج شود هرچند خروج از NPT آخرین کارت بازی می‌تواند باشد، ایران می‌تواند در مقابل فعال سازی ماشه توان هسته ای خود را بیشتر کند و نظارت های آژانس را صفر کند. پس مکانیزم ماشه یعنی برجام کاملا نابود می‌شود و اگر طرف مقابل بخواهد دوباره مذاکره کند ایران با دست بالاتر وارد مذاکره میشود و امتیازات بیشتری را میگیرد. پس بعید میدانم اروپا چارچوب برجام را از بین ببرد. به نظر من مکانیزم ماشه عملیاتی نمیشود. تنها راه بازگشت به توافق ۲۰۱۵ است و این بیشترین امتیازی است که غرب می‌تواند بگیرد. پس آمریکا باید مسائل داخلی خود و خواسته های فرابرجامی را کنار بگذارد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha