به گزارش روز شنبه ایرنا از رادیوی بینالمللی چین، در هفته گذشته، دو نشست بینالمللی پرمخاطب به ترتیب در چین و ژاپن برگزار شد که یکی بر وحدت و همکاری تأکید داشت و دیگری بر طبل تفرقه و تقابل میکوبید به گونهای که تمایز آن ملموس بود.
از ۱۸ تا ۱۹ مه (۲۸ تا ۲۹ اردیبهشت)، اولین نشست سران چین و آسیای مرکزی در شهر «شیآن» چین برگزار شد. از ۱۹ تا ۲۱ مه (۲۹ تا ۳۱ اردیبهشت)، هم اجلاس سران گروه ۷ در هیروشیمای ژاپن برگزار شد. به دلیل همزمانی، بسیاری از رسانههای غربی در گزارشهای خود به مقایسه این دو اجلاس پرداختند و گفتند که چین و آمریکا در این دو نشست درام تقابل را بازی کردند.
نیویورک تایمز گزارش داد که هدف از برگزاری اولین اجلاس سران چین و آسیای مرکزی «مقابله با نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده» و «تعمیق نفوذ چین در آسیای مرکزی» است. چنین اظهاراتی قدیمی و تکراری است و موضوع جدیدی نیست، زیرا ترویج تقابل اردوگاهی روشی است که رسانههای غربی برای جلب توجه مخاطبان خود از آن بهره میبرند.
«هوا چون ئینگ» سخنگوی وزارت خارجه چین ۲۰ مه (۳۰ اردیبهشت) در توئیتر نمودار مقایسهای منتشر کرد که واکنشهای متفاوت مردم کشورهای میزبان این دو اجلاس را نشان میداد. تصویر سمت چپ صحنهای است که مردم محلی شیآن به گرمی برگزاری اجلاس سران را جشن گرفتند و تصویر سمت راست صحنهای است که مردم ژاپن در آن تجمع اعتراضی علیه گروه ۷ برگزار کردند. با توجه به پس زمینه دو اجلاس، درک اینکه چرا مردم دو کشور واکنش متفاوتی از خود نشان دادند، دشوار نیست. یکی از کاربران در بخش نظرات نوشت: چین طرفدار همکاری جهانی است و هدف گروه ۷ قلدری و تقسیم جهان است.
در اولین نشست سران چین و آسیای مرکزی، چین و پنج کشور آسیای مرکزی به ۷ سند دوجانبه و چندجانبه از جمله «بیانیه شیآن» دست یافتند و بیش از ۱۰۰ موافقتنامه همکاری در زمینههای مختلف را امضا کردند که دستاوردها، محتوا و تاثیر آن بی سابقه است. رهبران ۶ کشور با استفاده از این اجلاس به عنوان یک فرصت، تصمیم گرفتند تا به طور رسمی سازوکار نشست سران کشورهای چین و آسیای مرکزی را ایجاد کنند که هر دو سال یک بار به نوبت در چین و کشورهای آسیای میانه برگزار میشود. سازوکار نشست سران، دستورالعملهای راهبردی برای همکاریهای آتی بین دو طرف و ارتقای همکاریهای عملی طرفین خواهد بود تا در اسرع وقت اجرایی شود.
جای تعجب نیست که بیانیه مشترک اجلاس گروه ۷ موضوعات مرتبط با چین را مطرح کرد؛ اظهارات غیرمسئولانهای درباره مسائل مربوط به وضعیت تنگه تایوان، دریای چین شرقی، دریای چین جنوبی، هنگ کنگ، شین جیانگ و تبت و قدرت هستهای چین. این گروه مدعی شد که با تغییرات یکجانبه در وضعیت موجود مخالف است و برای اشاره به چین به اصطلاح «اجبار اقتصادی» متوسل شد.
«اجبار اقتصادی» چیست؟ گروه ۷ تعریف روشنی ارائه نکرده است. برخی از تحلیلگران سیاسی و اندیشکدههایی که از این مفهوم حمایت میکنند میگویند که اگر کشوری از ابزارهای اقتصادی استفاده کند یا تهدید به استفاده از آن برای «اجبار» سایر کشورها به تغییر سیاستهای خود کند، تقریباً اقدام «اجبار اقتصادی» محسوب میشود. در واقع مفهوم آشناتری برای توصیف این نوع پدیده وجود دارد و آن عبارت «تحریم اقتصادی» است. اما وقتی به تحریم اقتصادی اشاره شود، مردم بلافاصله به یاد آمریکا میافتند. برای اینکه «به طور تصادفی» در هنگام سیاهنمایی چین به آمریکا آسیب نرسد، یک مفهوم جدیدی یعنی «اجبار اقتصادی» ساخته شده است اما مهم نیست آنها چگونه جلیقه خود را عوض میکنند مهم این است که نمیتواند این واقعیت را پنهان کنند که ایالات متحده «امپراتوری تحریم» جهان و بزرگترین «کشور اجبار اقتصادی» است.
در واقع، چین یکی از بزرگترین قربانیان «اجبار اقتصادی» است و پروندههای «اجبار اقتصادی» علیه چین از سوی ایالات متحده در سالهای اخیر به سطحی شگفتانگیز رسیده است. با این تفاسیر آیا جنگ تجاری ایالات متحده علیه چین «اجبار اقتصادی» نیست؟ آیا اجرای انواع اقدامات کنترل صادرات بر بیش از ۱۰۰۰ موسسه در چین «اجبار اقتصادی» نیست؟ آیا تهدید کردن چین به «مدیریت مداخلهجویانه» هنگام تحریم طرف ثالث «اجبار اقتصادی» نیست؟
ایران نیز یکی از بزرگترین قربانیان «اجبار اقتصادی» آمریکا به حساب میآید. به دلیل تحریمهای غیرقانونی و «مدیریت مداخلهجویانه» آمریکا، برخی کشورها در برقراری ارتباط اقتصادی با ایران تحت فشار قرار گرفتهاند. آیا این یک رفتار معمولی برای استفاده یا تهدید به استفاده از ابزارهای اقتصادی برای وادار کردن کشورهای دیگر به تغییر سیاستهایشان نیست؟
نه تنها چین و ایران، بلکه اکثر کشورهای جهان از جمله متحدان ایالات متحده نیز قربانی «اجبار اقتصادی» آمریکایی هستند. چگونه شرکت نیمه هادی «توشیبا» ژاپن و «آلستوم» فرانسه در «تله آمریکایی» افتادند؟ شرکتهایی مانند ASML هلند و «سامسونگ» کره جنوبی از فروش برخی محصولات و فناوریهای پیشرفته به شرکتهای چینی منع شدهاند. وقتی این کشورها از طرف آمریکا در کلام از «اجبار اقتصادی چین» پیروی کردند، آیا اشتباهی راهبردی مرتکب نشدند؟
پس از پایان جنگ سرد، گروه ۷ نقش مهمی در رهبری اقتصاد جهانی و برخورد با مسائل سیاسی و زیست محیطی ایفا کرد. با این حال، پس از وقوع بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸، نفوذ گروه ۷ به تدریج کاهش یافته است. بر اساس گزارش جدید صندوق بین المللی پول، بر اثر عملکرد برجسته اقتصاد چین، پنج کشور بریکس در سال جاری ۳۲.۱ درصد به رشد اقتصادی جهان کمک میکنند در حالی که سهم گروه هفت فقط ۲۹.۹ درصد است. این روند در آینده ادامه خواهد داشت.
در مواجهه با توسعه اقتصادهای نوظهور که چین نماینده برجسته آنان است، گروه هفت به رهبری آمریکا به تدریج تعادل روانی خود را از دست داده است و هر ساله با ایجاد هیاهو درباره موضوعات مربوط به چین، وجود خود را نشان میدهد، اما نمیتواند راه حلهای موثری را برای مسائل مهم مرتبط با توسعه جهانی ارائه دهد و این فقط باعث میشود مردم ضرورت وجود این «باشگاه کشورهای ثروتمند» را بیش از پیش زیر سوال ببرند.
نظر شما