مهاجرت؛ گفته‌ها و ناگفته‌ها (۲)

کوچ دانش‌آموزی؛ چرا و به کجا؟

۲۱ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۲۱
کد خبر: 85191941
مینا اینانلو
کوچ دانش‌آموزی؛ چرا و به کجا؟

تهران- ایرنا- مهاجرت اکنون دیگر فقط مساله فارغ‌التحصیلان دانشگاهی نیست زیرا بسیاری از خانواده‌ها مدت‌ها است به طور جدی روی فرستادن فرزندانشان به خارج از کشور از همان مقاطع متوسطه و حتی ابتدایی متمرکز شده‌اند.

افزون بر مهاجرت متخصصان، نخبگان و دانشجویان موجی از مهاجرت دانش‌آموزان در سال‌های گذشته به راه افتاده است.

خردادماه ۱۴۰۰ بود که «الهام یاوری» معاون وزیر آموزش‌وپرورش و رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان کشور در نشست یکی از شوراهای شهرستان‌های کشور بیان داشت: ۷۰ درصد دانش آموزان مدارس سمپاد به خارج کشور مهاجرت می‌کنند و تنها ۳۰ درصد آنان در داخل کشور می‌مانند.

به گفته وی، آخرین آمارهای رصدخانه مهاجرت ایران می‌گوید المپیادی‌ها بـا ۳۷.۲ درصد، مشمولان بنیاد نخبگان بـا ۲۵.۵ درصـد و رتبه‌های یک تا هزار آزمون سراسری بـا ۱۵.۴ درصد بیشترین درصد افراد مقیم خارج از کشور را به خود اختصاص داده‌اند.

بررسی دلایل کوچ دانش‌آموزی باعث شد تا پژوهشگر ایرنا از زوایای گوناگون به بررسی این مساله بپردازد.

دانش‌آموزی که در سن کم ناچار به مهاجرت می‌شود، مجبور است با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کند؛ از مساله آموختن زبان گرفته تا دوری از خانواده و ترک فضای امنی که از او مراقبت می‌شد. همچنین آموختن و کنار آمدن با قوانین و فرهنگ اجتماعی یک کشور دیگر کار آسانی نیست

دلایل عمده و سه‌گانه کوچ دانش‌آموزان

«کوثر شیخ نجدی» کارشناس مسائل آموزشی در گفت‌وگویی در خصوص دلایل مهاجرت دانش‌آموزان می‌گوید: مساله مهاجرت ایرانیان همواره مورد توجه جامعه‌شناسان و فرهیختگان بوده است، چرا که مهاجرت بی‌بازگشت مساوی است با از دست رفتن بخش مهم و بزرگی از سرمایه‌ انسانی، فکری و طبعا اقتصادی جامعه. دلایل مختلفی برای مهاجرت دانش‌آموزان وجود دارد که متاثر از شرایط و عواملی است که چند دهه دست به دست هم داده‌اند و اکنون هزاران دانش‌آموز را با شتابی خیره‌کننده به رفتن سوق می‌دهند. به عقیده‌ من سه چالش‌ عمده پیش روی دانش‌آموزان است که آنان را تهییج به رفتن می‌کند؛ کنکور، اشتغال و ترس بی‌آیندگی. مساله کنکور و حذف آن سال‌ها است که حل نشده باقی‌ مانده و از آن گذشته حتی پس از قبولی در آن هیچ ضمانتی برای یافتن شغل مناسب و متناسب وجود ندارد.

به گفته وی، دانش‌آموزان می‌بینند که افراد با داشتن مدارک لیسانس، فوق‌لیسانس و حتی دکترا نمی‌توانند در رشته‌های تخصصی‌شان شغل پیدا کنند. در واقع دانشگاه‌ها دیگر نقش تربیت متخصص را بر عهده ندارند بلکه نقششان به تعویق انداختن تقاضای شغل است. در چنین شرایطی و با توجه به موضوعات اقتصادی، خانواده‌ها تصمیم می‌گیرند به هر ریسمانی چنگ بیاندازند تا فرزندشان دچار چه کنم چه کنمِ آینده نشود. در کشور ما فقط چند رشته وجود دارد که افراد می‌توانند بابت آینده شغلی و تامین نیازهایشان اطمینان داشته باشند در حالی که در بسیاری از کشورهای مهاجرپذیر اشخاص حتی با آموختن مهارت‌های عمومی می‌توانند از عهده یک زیست معمولی برآیند.

آموزشی که می‌فرساید

شیخ نجدی ادامه می‌دهد: من ایراد اساسی را متوجه سیستم آموزشی می‌دانم. چه در دبیرستان و چه در دانشگاه روش‌های آموزشی ما ارتباطی به بازار، تولید و صنعت ندارند. فشار درسی بیهوده و اتلاف وقت زیادی در این سیستم رخ می‌دهد و استرس و ناامیدی از آینده، بسیاری از فرزندان‌مان را فرسوده و سرخورده می‌کند. در نظام آموزشی ما عملا هنر، ورزش و تعاملات اجتماعی، قوانین، سبک زندگی سالم، آی‌تی و بسیاری از موارد مورد نیاز یک انسان امروزی آموزش داده نمی‌شود و در عوض آن انبوهی از دروس اجباری، آنهم به شیوه‌ قدیمی ارایه می‌شود.

به باور این کارشناس مسائل آموزشی، در یک کشور مدرن دانش‌آموز ناچار نیست هفده کتاب درسی را بخواند، حفظ کند و امتحان بدهد و بعد هم مسائل کنکور هیچ ربطی به این دروس نداشته باشند و نیازمند کلاس‌های کمک آموزشی باشد. در این بسیاری از سیستم‌های آموزشی شما مسیر روشن‌تری پیش رو دارید. برای مثال می‌دانید قرار است در دانشگاه حقوق بخوانید. پس در مدرسه هم صرفا دو سه درس در همین راستا را می‌خوانید و اگر قبول شدید دانشگاه به راحتی شما را می‌پذیرد. دروس نیز به شیوه تفکر خلاق تدریس می‌شوند. دست معلم برای تدریس باز است و محدود به یک کتاب خاص نیست. برای مثال در درس ادبیات دانش‌آموز باید یک رمان را بخواند و آن را از چند منظر نقد کند و خبری از صرف و نحو و قواعد کسالت بار نیست، بلکه او قرار است در درجه اول از ادبیات لذت ببرد، بعد آن را درک، تحلیل و نقد کند و به این ترتیب آنچه را نیاز دارد بیاموزد.

مهاجرت و پیامدهای آن برای دانش‌آموزان

شیخ نجدی در خصوص پیامدهای مهاجرت برای دانش‌آموزان اظهار می‌دارد: مسلما دانش‌آموزی که در سن کم ناچار به مهاجرت می‌شود، مجبور است با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کند؛ از مساله آموختن زبان گرفته تا دوری از خانواده و ترک فضای امنی که از او مراقبت می‌شد.همچنین آموختن و کنار آمدن با قوانین و فرهنگ اجتماعی یک کشور دیگر کار آسانی نیست. بچه‌ها نظارت و مشورت خانواده را در بسیاری از امور از دست می‌دهند و چون هنوز شخصیت و هویت‌شان نرم است در معرض آسیب‌هایی قرار خواهند گرفت.

از دیگر سو گاهی اوقات ناچارند برای تامین هزینه‌های زندگی‌شان در کنار تحصیل کارهای نیمه وقت انجام دهند. البته کار کردن در این کشورها مساله‌ای عادی است و با چند ساعت کار در هفته می‌توان بخش مهمی از هزینه‌ها را جبران کرد. اما مساله‌ جدایی و دوری از خانواده ساده نیست، خصوصا برای پسران که به دلیل مشکلات مربوط به سربازی تا سال‌ها نمی‌توانند به کشور وارد شده و با خانواده و عزیزان‌شان دیدار کنند. من فکر می‌کنم این مانع امکان عدم بازگشت‌شان به وطن را تسهیل می‌کند. چرا که از دل برود هر آنکه از دیده برفت.

شیخ نجدی به راهکارهایی در این زمینه اشاره کرده و می‌گوید: پیشنهاد می‌کنم خانواده‌ها در مورد فرستادن فرزندشان هیجان‌زده و بر اساس چشم و هم چشمی عمل نکنند. باید ظرفیت‌های روحی و شخصیتی فرزندشان را به دقت ارزیابی و حتی با روانشناس زبده مشورت کنند. همچنین پیش‌بینی‌های مالی دقیقی در این باره داشته باشند. نمی‌شود بچه را فرستاد و بعد نوسانات ارزی را در نظر نگرفت.

چالش‌های نظام آموزشی و مسائلی مانند کنکور تنها دلایل کوچ دانش‌آموزی نیست بلکه برخی خانواده‌ها نگاهی هزینه-فایده از نظر اقتصادی به مهاجرت دارند. یکی از دلایل تعمیق این نگاه، افزایش سرسام‌آور هزینه‌های آزادسازی مدارک دانشگاهی است که منجر به کوچ دبیرستانی می‌شود

همچنین باید بدانند هدف‌شان دقیقا از مهاجرت چیست؟ قرار است چه رشته‌ای در چه دانشگاهی بخوانند، هزینه‌های خورد و خوراک، دانشگاه، مسکن و رفت و آمد احتمالی را در نظر داشته باشند. برخی توقعات خیالی از مهاجرت دارند. برای مثال فکر می‌کنند آنجا خواننده می‌شوند یا پزشکی می‌خوانند. باید بدانند که خوانندگی در آنجا منجر به اقامت نمی‌شود و شغل مطمنی نیست. یا برای مثال پزشکی در بسیاری از کشورها رشته گران و دشواری است و در طی سال‌های دانشجویی اجازه اشتغال نخواهند داشت. همچنین به برخی تبلیغات که کشوری را بسیار رویایی به تصویر می‌کشند، اعتماد نکنند.

این کارشناس مسائل آموزشی اظهاراتش را این‌گونه تکمیل می‌کند که برخی دانشگاه‌ها اعتبار علمی بالایی ندارند و تحصیل در آنها متضمن هیچ چیز نیست. پس اگر چنین تصمیمی دارند بهتر است خوب تحقیق کنند که چه رشته‌هایی در دنیای امروز می‌توانند به سرعت کار پیدا کنند. به عنوان مثال رشته‌هایی مانند مدیریت، کامپیوتر، اقتصاد یا برخی مهندسی‌ها در دنیای امروز حرف اول را می‌زنند. پس صرف رفتن اهمیتی ندارد، بلکه چگونه رفتن و با چه هدف و برنامه‌ای رفتن و چه زمانی رفتن بسیار مهم‌تر و تاثیرگذارتر است.

تصمیماتی که دانش‌آموزان را به سمت درهای خروجی هل می‌دهد

چالش‌های نظام آموزشی و مسائلی مانند کنکور تنها دلایل کوچ دانش‌آموزی نیست بلکه برخی خانواده‌ها نگاهی هزینه-فایده از نظر اقتصادی به مهاجرت دارند.

یکی از اعضای کمپینی موسوم به «درخواست لغو افزایش هزینه سرسام‌آور آزادسازی مدرک تحصیلی» که آذرماه پارسال به راه افتاد گفت‌وگویی با پژوهشگر ایرنا داشته و یکی از دلایل کوچ دانش‌آموزی را از زاویه‌ای کمتر دیده‌شده تشریح کرده است.

به گفته این فارغ‌التحصیل دانشگاهی، طبق قانون اساسی، تحصیلات تا پایان دوره متوسطه رایگان است و تنها برای تحصیل در دانشگاه دولتی آن هم برای دوره روزانه است که دانشجویان باید تعهدی را مبنی بر خدمت به ازای سال‌های تحصیل امضا کنند. در خصوص این الزام، گزینه‌ای با عنوان خرید خدمت یا خرید دوره تحصیل وجود دارد. تا پیش از این روال به این صورت بود که اگر تا ۶ ماه یا یک سال بعد از تحصیل، دانشجو نمی‌توانست کاری پیدا کند باید مدرکش را رایگان می‌گرفت یا می‌بایست مبلغی را پرداخت می‌کرد. معمولا این مبلغ هم به این صورت بود که اگر برای مثال دانشجو در سال ۸۰ وارد دانشگاه دولتی شده بود، باید مبلغی معادل دوره شبانه همان رشته و برای همان سال را پرداخت می‌کرد که این رقم به نسبت پایین بود.

وزارت علوم اما سال قبل بخشنامه‌ای را تصویب کرد که بر اساس آن نرخ تغییر کرد. به این شکل که اگر در زمان کنونی کسی بخواهد مدرک تحصیلی کارشناسی خود را از دانشگاه بخرد بسته به نوع مدرک باید ده‌ها میلیون تومان پرداخت کند. فوق لیسانس و دکترا هم به این ترتیب به شکلی که هزینه آزادسازی مدرک تحصیلی به گفته برخی فارغ‌التحصیلان با رشدی ۶برابری سر به چندصد میلیون تومان می‌گذارد. در واقع این عدد، به نحوی به منبع درآمدزایی وزارت علوم تبدیل شده است.

این عضو کمپین می‌افزاید: برخی با رد انگیزه درآمدزایی، دلیل این تصمیم را افزایش هزینه‌های مهاجرت و ممانعت از آن عنوان کرده‌اند حال آن که شاهد نوعی نقض غرض در این زمینه هستیم. این اتفاق سبب شده که افراد در سنین پایین روی مهاجرت فکر کنند. برای مثال برخی می‌پندارند که به جای پرداخت ۱۰۰ یا ۲۰۰ میلیون برای گرفتن لیسانی همین پول را صرف تحصیل همان رشته در کشورهایی چون مالزی یا ترکیه کنند و تحصیل خود در دوره ارشد یا دکتری را در همان کشورها ادامه دهند. یا اصلا ممکن است ترجیح دهند همان تحصیل و همان رشته را در دانشگاه آزاد یا دانشگاه دولتی در دوره شبانه انجام دهند زیرا مبلغش بسیار کمتر از مبلغ تعیین شده برای خرید مدرک است.

وی در پایان می‌گوید: همین الان و از زمانی که این اتفاق افتاده است، تبلیغات تحصیلات دانشگاهی و پیش از دانشگاهی برای مقاصد ترکیه، مالزی، قبرس و دبی به شدت تقویت شده است. طبق اخباری که در دست دارم بسیاری از ایرانیان با دانشگاه‌های خارج از کشور در حال رایزنی هستند که مدرک موقت را قبول کنند و اگر این اتفاق بیافتد که بعید هم نمی‌دانم اساسا دیگر کسی برای دریافت مدرک اصلی پولی پرداخت نمی‌کند.

جمع‌بندی

تا پیش از این، بسیاری به خاطر فرار مغزها و خروج دانشجویان، استادان دانشگاه و نخبگان اظهار تاسف کرده و توقع داشتند تا آن‌هایی که دستشان می‌رسد کاری بکنند تا جلوی این فرار را بگیرند. حالا اما اوضاع به شکلی است که شمار زیادی از دغدغه‌مندانِ فرار مغزها هم خود به فکر رفتن افتاده‌اند یا اینکه فرزندانشان را راهی دیار غربت کنند.

با توجه به راه افتادن موج کوچ دانش‌آموزی به نظر می‌رسد که باید به فکر اصلاحاتی جدی در نظام آموزشی بود؛ تغییراتی که هر چند نمی‌تواند شاخص‌های کلان کشور و مسائلی چون اشتغال دانش‌آموختگان را حل کند اما شاید بتواند حداقلی از همخوانی را بین نیازهای امروز جامعه و کشور با آموزش‌های رسمی برقرار سازد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha