۱۹ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۵۸
کد خبرنگار: 1429
کد خبر: 85222770
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

تلخی هایی که با همدلی رنگ می بازند

۱۹ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۵۸
کد خبر: 85222770
تلخی هایی که با همدلی رنگ می بازند

ایلام - ایرنا - صدای ممتد بوق خودرو و جسم بی جانی که روی فرمان ماشین افتاده بود و قطرات خون از سر و رویش همه جا را فرا گرفته بود؛ پسر بچه هفت ساله ای که در بیمارستان در حلقه محبت مردمان ایلام قرار گرفته و از او پرستاری می کردند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، وضعیت ۲ مسافر خودرو روبرو که زوج جوانی بودند، بهتر از چهار مسافر دیگر نبود چون آنها با همان سرعتی که از روبرو آمده بودند بلافاصله پس از تصادف در دم فوت شده بودند.

صدای همهمه و شلوغی جاده هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد و ناله پدر و مادری که هر کدام با تنی مجروح نگران جان فرزندانشان بودند.

این تصویر واقعی از صحنه تصادف سال گذشته پسر همسایه مان با خانواده اش بود که در سانحه تصادف با ۲ زائر از اصفهان ۲ فرزند خردسالشان را از دست دادند و پدر خانواده با دست و پا و چند مهر شکسته حتی نتوانست در مراسم تدفین فرزندانش شرکت کند.

مادر خانواده با پایی که دکترها می خواستند، قطعش کنند اوضاع بهتری نداشت، تنها دختر بزرگ خانواده که کلاس چهارم بود با یک شکستگی جزئی از این معرکه جان به در برده بود.

امروز درست یک سال از آن اتفاق می گذرد و در کنار پدر و مادری که پس از مدتها بر سر قبر ۲ فرزندشان حضور پیدا کرده بودند و به شدت بی تابی می کردند، دلم آرام نگرفت و برای بیان این اتفاق تلخ، شاید کام برخی را تلخ کردم اما باید می نوشتم تا تلنگری باشد برای همه کسانی که با عجله و شتاب سبقت می گیرند و بی توجه به علائم و هشدارهای رانندگی خطر مرگ را به جان می خرند.

وقتی امسال خبر جسد مجهول الهویه چندین زائر که به دلیل سوختگی شدید حتی قابل شناسایی نبودند بارها در فضای مجازی خواندم، اخبار ناگواری از تصادف های متعدد منجر به مرگ را بارها و بارها دیدم، مجاب شدم تا این گزارش را بنویسم.

رنج و مرگ و مشقت و جان دادن عزیزان در پیش چشمانت شاید بسیار ناگوار و قابل تحمل نباشد اما در بین همه این اتفاقات تلخ لحظاتی را تجربه می کنی که خاطرات آنها عشقی وصف ناشدنی را وجودت زنده می کند.

بی تاب و هراسان خود را بیمارستان رساندم، مادرم افتاده بود و لَگَنش شکسته بود، آنقدر بیقرار بودم که تمام مسیر خانه تا بیمارستان را یک نفس دویدم.

وقتی رسیدم دلم نیامد شیون کنم و پریشان شود، زیرا که می ترسیدم همه غم وجودم به مادر منتقل شود، شروع به دلداری مادر کردم و...

روی تخت مقابل خانم جوانی با سر و روی کبود، اشک هایش را که آرام آرام از چشمانش سرازیر شده بود پاک می کرد، کودک شش ماهه اش که یک طرف صورتش ورم کرده بود و کبود بود در بغل داشت.

کمی که گذشت ۲ کودک قد و نیم قد با سر و دست باند پیچی همراه پدر آمدند، همگی حسابی گریه کردند و بعد از چند دقیقه خانم جوان دیگر آمد.

مرد ۲ تا بچه را با خود برد و خانم همراه را صدا کرد: زهرا خانم جان شما جان فاطمه، من بچه ها را همراه پدر و جنازه مادر می برم، نمی شود اینجا بمانیم.

کنجکاو در حالی که همه وجودم پر از درد بود، تنها گوش می کردم.

کمی که مادرم قبل از عمل جراحی آرام گرفته بود و دیگر خواهر و برادرانم اطرافش بودند، سمت زهرا خانم رفتم و شروع به صحبت کردن با او کردم.

زهرا از سفر فاطمه و مادر و بچه هایش به کربلا گفت که در راه برگشت دچار تصادف می شوند و مادرش در دم فوت می‌کند، خاله اش در کما در بخش مراقبت های ویژه و خودش دچار شکستگی از ناحیه قفسه سینه شده بود و بچه ها و همسرش زخمی می شوند.

"محمدحسین" بچه شش ماهه اش با آن صورت کبود و ورم کرده در حالی که سفیدی یک چشمش حسابی قرمز شده بود، بغل کردم تا زهرا خانم همراه پرستار فاطمه را به اتاق عمل ببرد.

چون هیچ همراه دیگری نداشتن خودم اصرار کردم که بچه را برایشان نگه دارم، شاید خواست خدا بود یا این بچه با همه کودکی اش شرایط را درک می کرد زیرا که اصلا بی‌قراری و غریبی نمی کرد و در بغلم آرام گرفته بود.

بیش از ۲ یا سه ساعت که گذشت تخت بیمار را به اتاق آوردند، محمد حسین تازه به خواب رفته بود و همچنان در بغل من آرام بود.

چند نفر، پرستار را کمک کردند و زهرا خانم که هنوز بیهوش بود را روی تخت گذاشتن، روزهای بعد هر بار که برای ملاقات مادر می رفتم کلی اسباب بازی و خوراکی به همراه می بردم که این زائران غریب احساس تنهایی و غربت نکنند، گاهی وقتها شاهد بودم که پرستارها ساعت ها محمدحسین را می بردند تا مادر و زن عمویش استراحت کند.

وقتی زهرا تلفنی با برادر و پدرش از لحظات دفن و مادر و خاطراتش می گفت و اشک می ریخت من هم بی صدا بچه را بغل می کردم و آرام اشک می ریختم.

در آن چند روز که مادرم به بخش دیگر منتقل و مرخص شد هر روز به ملاقات آنها می رفتم، دیگر بعد از چند روز شهروندان عزیز و مهمان نوازی دیگر از ایلام برای این زائران غذا می آوردند ‌ و از آنها پذیرایی می کردند و تا روزی که خبر ترخیصش از بیمارستان را گرفتم همچنان پیگیر اوضاع آنها بودم.

بی گمان حضور و همراهی شهروندانی که به ملاقات این قبیل زائران سانحه دیده می شود بارها و بارها اتفاق افتاده که بیانگر جلوه بی بدیع انسانیت و شرافت است که بی هیچ چشم داشتی به هم نوع خودت کمک کنی.

یکی از پرستاران بخش داخلی زنان بیمارستان امام خمینی(ره) شهر ایلام گفت: در ایام اربعین که سوانح رانندگی بیش از هر زمان دیگری برای زائران رخ می دهد معمولا شمار افراد آسیب دیده و بستری غیر بومی بیشتر می شود.

وی که خواست نامش ذکر نشود، اظهار کرد: مردم نوع دوست ایلام که گذرشان به بیمارستان بیفتد و شاهد این قبیل افراد بستری شده باشند با همراهی، همدردی، همکاری به بهترین نحو از این بیماران و همراهان آنها پذیرایی می کنند.

ای پرستار افزود: همیشه مشاهده می شود که خانواده ایلامی علاوه بر اسکان همراهان بیماران در منازل شخصی خود، برای بیماران غذا و سوپ می آورند و تا زمان ترخیص به خوبی از آنها مراقبت می کنند.

وی هرگونه اطلاعات در خصوص شمار بیماران مصدوم زائر را محرمانه برشمرد و گفت: معمولا مقامات ارشد مربوطه آمار را اعلام می کنند.

یکی از شهروندان ایلامی گفت: پسرم هفته قبل با موتور در خیابان تصادف کرده بود و در بیمارستان بستری بود در همان اتاق یک زائر اصفهانی هم که به دلیل تصادف در مسیر مهران دچار سانحه شده بود نیز حضور داشت که علاوه بر ما چندین خانواده ایلامی دیگر تا زمان انتقال آن فرد مصدوم از او مراقبت می کردیم و حتی اجازه ندادیم که همراهان این بیمار در آن چند روز که در ایلام بودند به هتل یا مسافر خانه بروند.

"علی اکبر رحمتی" یادآور شد: مهمان نوازی و نوعدوستی از ویژگی های بارز مردم استان ایلام است که به خوبی در این 2 دهه که مسیر عتبات عالیات باز شده و همه سال خیلی عظیمی از عاشقان به سفر کربلا می روند، این خدمتگزاری به زائران آقا در بین مردم استان مشاهده شده است.

وی افزود: چند نفر از همکارانم به واسطه همین پذیرایی و اسکان صلواتی از زائران با آنها ارتباط خانوادگی پیدا کرده اند و معمولا همه ساله به دیدار هم می روند.

رحمتی ادامه داد: بدون شک خدمت به زائران امام حسین(ع) خدمت به خود آقا است و مردم ایلام با همه وجود و با عشق و ارادت به مولای خویش از زائران پذیرایی می کنند.

وی تصریح کرد: یکی از همکارانم سال قبل چند شب از یک زائر پرستاری کرد تا خانواده اش به ایلام آمدند و وی را با خود بردند.

این شهروند ایلام گفت: نمونه این قبیل خدمات و نوعدوستی ها در استان زیاد به چشم می خورد و مردم ایلام با حس انسان دوستی خود سعی دارند که کمی از آلام و دردهای یک زائر سانحه دیده که ممکن است عزیزش را هم از دست داده باشد، بکاهند.

بر اساس اطلاعات مقامات رسمی، خواب آلودگی، خستگی، سرعت غیر مجاز، انحراف به چپ، عجله، عدم آشنایی با مسیرهای جاده ای، عدم توجه به علائم هشدار دهنده راهنمایی و رانندگی، وجود برخی نقاط حادثه خیز و عدم ایمنی خودروها از بیشترین دلایل حوادث جاده هستند که در ایام اربعین با توجه به افزایش میزان ترددها این قبیل حوادث هم بیش از هر زمان دیگری رخ می دهد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha