امروز دوم مهر مصادف با هشتم ربیع الاول و سالروز شهادت امام حسن عسکری(ع) است؛ امامی که یکی از سخت ترین دوره های تاریخ اسلام زندگی کرد؛ به گونه ای که آن حضرت با وجود تمام فشارهای حکومت عباسی برای دفاع از اسلام جلسات شبانه با شیعیان برگزار می کردند و همچنین یک شبکه ارتباطی با شیعیان در مناطق مختلف مانند عراق و کوفه ایجاد و از طریق سازمان وکالت، افرادی را به عنوان نماینده خود معرفی می کردند. البته برقراری ارتباط به سادگی ممکن نبود و حتی گاهی مجبور می شدند پیام خود را طی نامه ای در عصایی قرار داده و به شیعیان برسانند.
یکی دیگر از کارهای آن حضرت برای شیعیان، موضوع آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت بود و امام حسن عسکری (ع) در آن وضعیت خفقان و شرایط دشوار باید امام زمان (عج) را مخفی نگه می داشتند ولی از طرف دیگر باید امام زمان (عج) را به شیعیان معرفی می کردند. بر اساس برخی روایات تاریخی امام عسکری (ع) به قدری مظلوم بودند که حتی به برخی شاگردان و شیعیان سفارش به رازداری می کردند، به گونه ای که شیعیان حتی در کوچه نمی توانستند به آن حضرت سلام کنند و آن حضرت هفته ای دو بار به حکومت عباسی احضار می شد.
برای اهمیت دشمن شناسی ائمه(ع) دوباره مروری به بعضی از جمله های زیارت جامعه کبیره می اندازیم. در کنار ستایش هایی که از امام عسکری(ع) در جامعه کبیره می کنیم، از دشمنان آن حضرت نیز دوری می جوییم و معتقدیم «هلک من عاداکم» هر کسی که با شما دشمنی ورزد نابود می شود یا «ضل من فارقکم» هر کس از شما جدا شد، به گمراهی گرفتار آمد یا «برئت الی الله عز و جل من اعدائکم» از دشمنان امام به خدا پناه می بریم و اطمینان داریم «و علی من جحد ولایتکم غضب الرحمن» هر کس ولایت شما را انکار کند دچار خشم الهی خواهد شد.
شهادت ۶ امام در دوران خلفای عباسی
دوره بنی عباس یا عباسیان به وسیله فردی خونریز و سنگدل به نام ابوالعباس عبدالله بن محمد مشهور به سفاح پایه ریزی شد و همه شعارهای شان را زیر پا نهاده و فقط انتظارش را در اذهان باقی گذاردند. آن ها نیز یکی پس از دیگری، ائمه اطهار را زیر فشار سیاسی و اجتماعی قرار داده و با ا ین کار باعث عقب ماندگی امت اسلام شدند و مهم تر این که آنان دست خبیث خود را به قتل شش امام معصوم یعنی امام صادق (ع) تا امام حسن عسکری (ع)آلوده کردند. امام عسکری (ع) در زمان خلافت سه خلیفه عباسی زندگی می کرد که اولین خلیفه به نام معتز بالله فرزند متوکل عباسی بود که پس از برکناری مستعین در سال ۲۵۲ هجری قمری زمام امور را به مدت سه سال دست گرفت. از سال ۲۵۵ تا ۲۵۶ مهتدی زمام خلافت را به دست گرفت و معتمد از سال ۲۵۶ تا ۲۷۹ بر اریکه قدرت تکیه زد و غاصبانه خلافت کرد.
خلیفه ای که با نفرین امام به هلاکت رسید
معتز عباسی پس از تصدی خلافت، روش گذشتگان خود را در پیش گرفت و امام عسکری را شدیدا زیر نظر قرار داد و چند بار آن حضرت را روانه زندان ساخت و امام را به دست جنایتکاری به نام صالح بن وصیف سپرد. صالح که از دشمنان اهل بیت بود، فرصت را غنیمت شمرد، افرادی پست تراز خود را در زندان بر امام گماشت تا در طول شبانه روز حضرت را آزار دهند. سیمای ملکوتی حضرت و عبادت های امام عسکری(ع) در زندان باعث شد تا بدترین افراد متحول شوند و به عبادت مشغول شوند.
به گفته برخی مورخان، معتز امام را به دست علی بن اوتامش که او نیز از دشمنان سرسخت اهل بیت بود، سپرد اما علی به شدت تحت تاثیر واقع و از دوستان صمیمی اهل بیت شد. شیخ مفید از محمد بن اسماعیل علوی چنین نقل می کند: امام نزد علی بن اوتامش زندانی گردید و به او، که از دشمنان خشن آل ابی طالب بود، دستور داده شد تا بر امام سخت بگیرد. مدتی نگذشت که فرزند اوتامش در برابر امام چهره بر زمین سایید. هیبت و عظمت امام چنان بود که نمی توانست به حضرت بنگرد. چون امام از زندان بیرون آمد، علی بن اوتامش سرآمد روشن بینان و نیک گفتارانی شده که حضرت را به بزرگی یاد می کردند.
فشارهای سخت معتز بر امام، این خلیفه عباسی را قانع نکرد و سرانجام به سعید حاجب دستور داد امام را به طرف کوفه برده، در راه به قتل برساند. حضرت به درگاه پروردگار شکایت برد و معتز را نفرین کرد که سه روز بعد، در اثر دعای امام عسکری، معتز به بدترین وضع کشته شد.
حجت الاسلام مهدی پیشوایی که در دوران کرونا از دنیا رفت، در کتاب سیره پیشوایان درباره سرانجام معتز نوشت: بر اثر نفوذ و تسلط ترکان در دربار خلافت، وضع به گونه ای بود که خلیفه یک مقام تشریفاتی بیش نبود و کارهای حکومت عملاً در دست ترکان قرار داشت.
روزی گروهی از ترکان وارد قصر معتز شدند و او را کشان کشان به اتاقی بردند. آن گاه او را با چوب و چماق کتک زده و پیراهنش را سوزاندند و او را در حیاط قصر زیر آفتاب نگه داشتند. آفتاب آن روز به قدری گرم بود که زمین مانند تنور داغ بود و هیچ کس نمی توانست دو پای خود را بر روی زمین بگذارد و ناچار بود به اصطلاح پا به پا شود. در این موقع ، ترکان معتز را از مقام خلافت خلع کردند و گروهی را بر این خلع گواه گرفتند. سپس به منظور قتل خلیفه معزول، تصمیم گرفتند او را به یک نفر بسپارند تا در اثر گرسنگی و تشنگی و شکنجه های فراوان به زندگی او خاتمه دهد. بدین گونه خلیفه را ، در حالی که نیمه جانی در بدن داشت، در سردابی قرار دادند و در سرداب را با خشت و گچ مسدود کردند و معتز به همان حالت زنده به گور شد.
خلیفه ای که قصد قتل امام را داشت
مهتدی برادر معتز به خلافت رسید ولی استقلالی در کارهای حکومت نداشت و همواره بازیچه دست ترکان دربار عباسی بود. مورخان نوشته اند مهتدی همچون برادرش استقلالی در کارها نداشت و پیوسته بازیچه دست ترکان دربار عباسی بود ولی فردی معتدل بود.
آیت الله ناصر مکارم شیرازی در این زمینه نوشت: مهتدی در قیاس با دیگر خلفای عباسی، فردی معتدل بود و از نظر اخلاق و رفتار بی شباهت به عمر بن عبدالعزیز در میان خلفای بنی امیه نبود. او گاهی می گفت «در میان خلفای اموی حداقل یک فرد پاکدامن (عمر بن عبدالعزیز) وجود داشت، برای ما بسیار شرم آور است که در میان خلفای عباسی کسی شبیه و مانند او نباشد»؛ از این رو او نیز همچون عمر بن عبدالعزیز تا حدودی به شکایات مردم رسیدگی می کرد و در غذا و لباس و امور اقتصادی میانه رو بود. او پس از رسیدن به خلافت، دربار را از مظاهر تشریفات و اشرافی گری پاک سازی و بساط می گساری را جمع کرد. مورخان در این زمینه داد سخن داده او را به این مناسبت ستوده اند.
این مرجع تقلید اضافه کرد: البته به نظر می رسد که انگیزه مهتدی در این حرکت، ملاحظات اجتماعی و سیاسی بوده است. او این معنا را درک می کرد که در جامعه اسلامی افرادی به مراتب از او بهتر، آگاه تر و شایسته تر وجود دارند و با وجود چنین شخصیت هایی او باید زمام کار مسلمانان را به آنان بسپارد و خود از صحنه سیاست و زمامداری کنار برود و با این کارها می خواست پایگاه مردمی پیدا کند و گرنه شخصی که به قول برخی از مورخان، روزها روزه می گرفت و با نان و سرکه و نمک افطار می کرد، باید آنچنان هوس های نفسانی خویش را سرکوب کرده باشد که خلافت را به چیزی نخرد، در صورتی که می بینیم او تا آخرین لحظه عمر و تا روزی که مانند برادر خود معتز، کشته شد، بر مسند خلافت تکیه زده بود.
مکارم افزود: تاریخ از این زمامداران، زیاد دیده و بسیار بعید است که این نوع کارها انگیزه الهی داشته باشد. روشن ترین گواه بر دنیاطلبی و طغیان گری مهتدی این است که وی در دوران حکومت خود تا شبی که کشته شد، امام عسکری را به زندان فرستاد و امام در زندان به سر می برد و حتی تصمیم داشت امام عسکری (ع) را به قتل برساند.
صحنهسازی خلیفه قاتل در به شهادت رساندن امام عسکری
معتمد، پانزدهمین خلیفه عباسی و سومین خلیفه معاصر امام عسکری(ع) است که چهار سال از دوران امامت امام در دوران این خلیفه گذشت. مورخان درباره معتمد نوشته اند: او فردی عیاش بود و بدیهی است که کسی که مدام در مستی و جام و شراب غوطه ور باشد، جایی برای رسیدگی به امور دیگر را ندارد. معتمد نیز مانند خلفای پیشین، همچنان امام عسکری (ع) را زیر فشار و زندان قرار داد. او دژخیمانی چون یحیی بن قتیبه و علی بن جرین را برای اذیت و آزار امام حسن (ع) گمارد.
اگر مورخان درباره مهتدی یعنی پسر عموی معتمد مطالبی تمجیدآمیز نوشته و تا حدی او را ستوده اند، در مقابل در بیان فساد اخلاق معتمد داد سخن داده اند و اتفاق نظر دارند که او شیفته عیاشی و خوشگذرانی بود و آن چه برای او مطرح نبود، کار و گرفتاری های مردم بود. از این جهت مردم نیز از او روی گردان بودند و چشم امید به برادر او به نام طلحه بن متوکل داشتند که معروف به موفق بود. زیرا به علت آن که معتمد به شدت در فساد اخلاق و شهوات غوطه ور شده بود، برادرش، موفق زمام امور را به دست گرفته بود.
مورخان در باب اقتدار موفق در عصر معتمد می نویسند: گرچه زمام خلافت به ظاهر در دست معتمد بود اما در واقع گرداننده خلافت موفق بود وبرای معتمد از خلافت نامی بیش نبود.
اوضاع سیاسی در زمان خلفای عباسی، دوران خفقان و فشار بود؛ به طوری که این فشار و خفقان در زمان امام عسکری به اوج خود رسیده بود که دو علت داشت. یکی این که در زمان امام یازدهم، شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و همه می دانستند که این گروه، حکومت هیچ یک از عباسیان را مشروع نمی دانند و هیچ گاه سر تعظیم در برابر آن ها فرود نمی آورند. دوم این که چون امام عسکری(ع) پدر منجی عالم بشریت بود، خاندان عباسی و پیروان آنان از طریق روایات و اخبار متواتر می دانستند که آن کسی که تار و مار کننده حکومت های خود کامه و براندازنده طاغوتیان است، همان مهدی موعود (عج) و از نسل امام عسکری است. به همین دلیل پیوسته مراقب امام یازدهم بودند تا بلکه بتوانند فرزندش را از میان بردارند.
معتمد عباسی که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوی امام در جامعه نگران بود، سرانجام امام را به شکل پنهانی مسموم ساخت. طبرسی می نویسد «بسیاری از دانشمندان ما گفته اند امام عسکری(ع) بر اثر مسومیت به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته اند.» کفعمی، دانشمند معروف شیعه نیز می گوید «او را معتمد مسموم ساخت» و محمد بن جریر بن رستم از دانشمندان شیعی در قرن چهارم معتقد است که «امام عسکری(ع) در اثر مسمومیت به درجه شهادت رسید.
یکی از نشانه های شهادت امام توسط دربار عباسی، تلاش هایی بود که معتمد عباسی در روزهای مسمومیت و شهادت امام، برای عادی جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد. «ابن صبّاغ مالکی» یکی از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خاقان» یکی از درباریان عباسی نوشت: هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن علی عسکری (ع) معتمد، خلیفه عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن شگفت زده شدیم و فکر نمی کردیم چنین حالی در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی «ابو محمد» (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هرچه روی می دهد به او گزارش کنند. همچنین عده ای را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند و به «قاضی بن بختیار» فرمان داد ۱۰ نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند.
بر اساس این نقل تاریخی، بعد از شهادت امام، هنگامی که پیکر آن حضرت آماده دفن شد، خلیفه، برادر خود، عیسی بن متوکل را فرستاد تا بر جنازه امام نماز بخواند. هنگامی که پیکر را برای نماز روی زمین گذاشتند، عیسی نزدیک رفت و صورت آن حضرت را باز کرد. و به علویان، عباسیان، قاضیان، نویسندگان و شهود نشان داد و گفت «این ابو محمد عسکری است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خلیفه نیز شاهد بوده اند!! بعد روی پیکر امام را پوشاند و بر او نماز خواند، و فرمان داد برای دفن ببرند. البته این نماز جنبه تشریفاتی داشت و طرحی بود که خلیفه برای لوث کردن ماجرای شهادت امام ریخته بود و چنانکه در میان دانشمندان شیعه مشهور است، حضرت مهدی(عج) به طور خصوصی بر جنازه پدر بزرگوارش نماز گزارد.
نظر شما