در میانِ درونمایههای گوناگونی که در اشعار پروین اعتصامی مشاهده میشود برشمردنِ صفات و اعمال ناپسند گیتی، ابیاتِ بیشماری را به خود اختصاص میدهد.
در این اشعار، شاعر از روزگار مینالد و دنیا را با نامهای متنوّع، دون و پست میخواند. از ابتکاراتِ پروین در اینگونه اشعار، بهرهگیری از آرایههای ادبی چون استعاره، تشبیه و تشخیص، میباشد. شاعر علاوه بر آن که موضوعِ بدسرشتیِ روزگار را در لابهلای ابیاتِ خود جای میدهد، اشعاری را نیز به طورِ کاملِ به نکوهشِ دهر اختصاص داده است.
قصایدی چون رهاییت باید رها کن جهان را، ای دل فلکِ سفله کجمدار است، آهوی روزگار نه آهوست اژدر است، شالوده کاخِ جهان بر آبست، فلک ای دوست ز بس بیحد و بیمر گردد، ای سیه مارِ جهان را شده افسونگر، ای شده شیفته گیتی و دورانش، نخواست هیچ خردمند وام از ایّام، تا به بازارِ جهان سوداگریم، دزدِ تو شد این زمانه ریمن و گردون نرهد ز تندرفتاری، مضمونِ مذمّتِ روزگار را در تمامیِ ابیاتِ خود جای دادهاند. این اشعارِ او بیانگرِ شکوههایی هستند که او از زمانه دارد.
شاید بتوان گفت که این شکایتها و سرزنشهایی را که شاعر نثارِ زمانه میکند بیارتباط با وقایع و مسائلِ زندگیِ شخصی و جامعه روزگارِ او نبوده است؛ تجربه یک زندگیِ شخصیِ ناموفّق، غمِ از دست دادنِ پدر و جامعه جاهلِ زمانه پروین سبب میشد تا او به دنبالِ مقصّری به نامِ روزگار بگردد و تمامیِ ناملایماتِ زندگی را از چشمِ آن ببیند. امّا آنچه که در این بحث، موردِ اهمیّت است شیوههایی است که شاعر از آنها بهره میگیرد تا چهره دنیا را به مخاطبانِ اشعارِ خود نیز بهتر بشناساند. روشهایی را که پروین برای توصیفِ اعمالِ هستی به کار میبرد به شرحِ زیر میباشند:
استفاده از اسامی گوناگون برای دنیا
شاعر برای مخاطب قرار دادنِ دنیا یا تشریحِ اعمالِ آن برای مخاطبانِ اشعارِ خود، دنیا را با اسامیِ گوناگونی معرّفی مینماید. نامهایی چون چرخ، جهان، گردون، گیتی، گنبد، هستی، دهر، دنیا، روزگار، فلک، افلاک، سپهر، قضا، قدر، دوران، زمان، زمانه، زمین، ایّام و...درواقع شاعر بیان میکند که دنیا مانندِ فردی حیلهگر، هزاررنگ است و با اسامیِ مختلف و مستعار، دائماً مشغولِ فریب دادنِ انسانهاست. او همه این اسامی را دارای یک مفهوم میداند.
شاید بتوان گفت که شکایتها و سرزنشهایی را که پروین اعتصامی نثارِ زمانه میکند بیارتباط با وقایع و مسائلِ زندگیِ شخصی و جامعه روزگارِ او نبوده است
مردمکُشیِ دهر، بیسلاح است/ غارتگریِ چرخ ناگهان است(۳۹)
کس در جهان مقیم بهجز یکنفس نبود/ کس بهره از زمانه بهجز یکزمان نداشت(۴۸)
جفای گیتی و کجگردیِ سپهرِ بلند/ اگر چه توسنی آخر تو را نماید رام(۷۶)
درین دوروزهی هستی همین فضیلتِ ماست/ که جور میکند ایّام و ما شکیباییم(۱۶۸)
قضا نیامده ما را ز باغ خواهد برد/ فلک بکاهدمان هرچه ما بیفزاییم(۱۶۶)
نسبت دادن صفات ناپسند به دنیا
همانگونه که گفته شد شاعر، عاملِ تمامیِ ناملایماتِ زمانه را از چشمانِ روزگار میبیند بنابراین همواره نامِ آن را با صفاتِ دون همراه میسازد. به عبارتِ دیگر، ابیاتِ انگشتشماری در دیوانِ پروین، مشاهده میشوند که او دنیا را با صفاتِ پسندیده همراه سازد و یا به جانبداری از آن بپردازد. گاه این شیوه به صورتِ موصوف و صفتِ مقلوب هم مشاهده میشود: ز بداندیش فلک چند شوی ایمن/ ز ستمپیشه جهان چند کشی استم(۷۸)
ابیاتِ انگشتشماری در دیوانِ پروین، مشاهده میشوند که او دنیا را با صفاتِ پسندیده همراه سازد و یا به جانبداری از آن بپردازد
بیمهریِ زمانهی رسوا، دهرِ مردمکُش، چرخِ غارتگر، گیتیِ جفاکار، سپهرِ کجگَرد، فلکِ سفله، گیتیِ پست، چرخِ سیهکاسه، چرخِ توسن، چرخِ زورمند، ایّامِ خونخوار، چرخِ کینهتوز، چرخِ شعبدهباز، چرخِ پردهدر از جمله صفاتِ موجود در ابیاتِ پروین برای دنیا هستند. نمونههای فراوانِ دیگری نیز از توسن و سفله خواندنِ روزگار در اشعارِ پروین وجود دارد که از پرکاربردترین صفاتِ به کار رفته برای دنیا در اشعارش به شمار میروند. در کنارِ این صفاتِ دنیوی، صفاتِ دیگری چون افسونگر، کمفروش، سحرباز، کجرو، تندخو، دشمن و عربدهجو، بسامدِ بالایی را در اشعارش دارند.
شرح اعمال ناپسند دنیا
این شیوه از پربسامدترین روشهای نکوهشِ دنیا در دیوانِ پروینِ اعتصامی، به شمار میرود. پروین، تمامیِ اعمالِ ناپسندی را که ممکن است از انسانها سر بزند، به دنیا نسبت میدهد؛ بنابراین او در این شیوه از آرایهی تشخیص نیز بهره برده است:
پروین، تمامیِ اعمالِ ناپسندی را که ممکن است از انسانها سر بزند، به دنیا نسبت میدهد
کارِ گیتی همه ناهمواری است/ این گذرگه، رهِ هموار نداشت(۴۶)
آیینِ کینه توزیِ گیتی کهن نشد/ بر عهدِ چرخ و وعدهی گیتی چه اعتبار(۳۱۵)
اگر صدقرن شاگردی کنی در مکتبِ گیتی/ نیاموزی از این بیمهر، درسِ مهربانی را
یکی زین سفره نانِ خشک برد آن دیگری حلوا/ قضا گویی نمیدانست رسمِ میزبانی را(۲۴)
اگر که در دلِ شب، خون نمیکند گردون/ به وقتِ صبح چرا کوه و دشت گلناریست(۴۳)
آنچه که دوران نخرد یکدلی است/ آنچه که ایّام ندارد وفاست(۳۳)
گر بُد به عدل سیرِ فلک، پشّهی ضعیف/ قدرت به گوشمالیِ پیلِ دَمان نداشت(۵۰)
مشو دلبستهی هستی که دوران/ هر آن را زاد، زاد از بهرِ کشتن(۸۸)
نه تنها بر تو زد گردون شبیخون/ مرا نیز از دل و دامن چکد خون(۱۴۰)
تو نیز همچو من آخر شکسته خواهی شد/ حصاریانِ قضا را رهِ فراری نیست(۱۵۴)
ز ترازوی قضا شکوه مکن/ که ز وزنِ همه کس خواهد کاست
چه توان داشت جز این چشم از دهر/ چه توان کرد فلک بیپرواست(۳۰۵)
پروینِ اعتصامی، معتقد است کاستن، سوختن، تیغ کشیدن، کُشتن، زندانی کردن، به وعده وفا نکردن، میزبانِ خوبی نبودن، ستم کردن، حسادت کردن، دام بر سرِ ره نهادن، فریب دادن، عدالت نداشتن، شبیخون زدن، دل شکستن و بسیاری اعمالی از این دست از فلک، انتظار میرود. بنابراین در بیشترِ ابیاتش به جای مخاطب قرار دادنِ دنیا، آدمیان را موردِ خطاب قرار داده است تا مبادا فریبِ روزگار را بخورند. او از سربهراه شدنِ دنیا دل بریده است، به گستاخیِ آن ایمان دارد و به نیکوکاریِ آن امیدی ندارد درنتیجه به انسانها هشدار میدهد که همواره از چرخ برحذر باشند.
بهرهگیری از آرایههای تشبیه، استعاره، اضافهی تشبیهی و اضافهی استعاری
شاعر، روزگار را به افراد و موجوداتی تشبیه میکند تا وجهِ شبهِ مشابهیِ میانِ اعمالِ آنها و جهان بیابد تا از این طریق بتواند اعمالِ دنیا را روشنتر و هنرمندانهتر به تصویر بکشد. او در این شیوه، گاه تنها از دو رکنِ تشبیه در اضافه تشبیهی و استعاری، کمک میگیرد و گاهی نیز به وسیلهی تمامیِ ارکانِ تشبیه، مقصودِ خود را میرساند:
پروین گاه تنها از دو رکنِ تشبیه در اضافه تشبیهی و استعاری، کمک میگیرد و گاهی نیز به وسیلهی تمامیِ ارکانِ تشبیه، مقصودِ خود را میرساند
فلک ای دوست به شطرنج همیماند/ که زمانیت کند مات و گهی فرزین(۸۹)
بارها در شعرِ پروین، دنیا به شطرنج یا شترنگ تشبیه شده است. دریا از دیگر مشبّهبههای پرتکرار در اشعارِ اوست:
دریاست دهر، کشتیِ خود استوار دار/ دریا تهی ز فتنهی طوفان نمیشود(۶۰)
دهر مانندِ دریاست. همانگونه که در ذاتِ دریاست تا زمانی طوفانی شود دهر نیز مانندِ دریا طوفان به پا میکند. در ادبیّاتِ پارسی، دریا نمادِ سخاوت و بخشندگی است امّا پروین برای توصیفِ روشنترِ اعمالِ دنیا به آن روی صفتِ دریا نگریسته است:
ای شده شیفتهی گیتی و دورانش/ دهر دریاست، بیاندیش ز طوفانش(۶۹)
علاوه بر دریا، تمامیِ مشاغل، اشیاء، اعمال، اشخاص و موجوداتی را که پروین برای تشبیهِ اعمالِ آنها به اعمالِ دنیا از آنها استفاده میکند لزوماً سیهکار و نمادِ پلیدی نیستند. به عنوانِ مثالِ یک پزشک به عملی دست نمیبرد تا حالِ بیمار، وخیمتر گردد امّا پزشکِ روزگار هرگز به درمانِ بیمارِ خود نمیاندیشد. به همین دلیل پروین با مهارتی تمام به آن روی اعمالِ انسانها و کاربردِ اشیاء اشاره میکند:
پرگار، ابزاری کمک آموزشی محسوب میشود که مفید و سودمند است امّا ذهنِ پروین حرکتِ دوّارِ آن را به حصاری مانند میکند
طبیبِ دهر نیاموخت جز ستم پروین/ به درد کُشت و حدیثی نگفت از درمان(۲۲۲)
زمانه گشت چو عطّار و خونِ هر سگ و خوک/ فروخت بر همه و گفت مُشکِ تاتاریست(۴۴)
همه خونِ دلِ خلق است در این ساغر/ که دهد ساقیِ دهرت چو میِ نوشین(۹۰)
به چهرهها منگر، خاطرِ شکسته بسی است/ عروسِ دهر چو شیرین و خلق فرهادند(۱۷۶)
پرگارِ زمانه بر تو میگردد/ چون نقطه تو در حصارِ پرگاری(۹۱)
پرگار، ابزاری کمک آموزشی محسوب میشود که مفید و سودمند است امّا ذهنِ پروین حرکتِ دوّارِ آن را به حصاری مانند میکند. پروین در انتخابِ حیوانات و تشبیهِ اعمالِ آنان به دنیا نیز تنها حیواناتِ بدذات را برمیگزیند:
پروین در انتخابِ حیوانات و تشبیهِ اعمالِ آنان به دنیا نیز تنها حیواناتِ بدذات را برمیگزیند
دهر گرگیست گرسنه رخ از او برگیر/ چرخ دیویست سیهدل دل از او بستان(۸۳)
چرخ بر گِردِ تو دانی که چه سان میگردد/ همچو شهباز که بر گِردِ کبوتر گردد(۵۲)
گرگ، دیو و شهباز نمادِ سیاهکاریاند. وحشی بودنِ گرگ، سیهدل بودنِ ابلیس و شکار کردنِ شهباز پروین را به یادِ اعمالِ دنیا میاندازد. ذهنِ پروین هیچگاه جانورانِ کمخطر و اهلی را مانندِ دنیا نمیداند.
نمونههای دیگری از اضافه تشبیهی و استعاری در اشعارِ پروین بدین شرح میباشند: تندبادِ زندگی، خوانِ جهان، یغماگرِ افلاک، دُردیکشِ ایّام، اهریمنِ ایّام، سوداگرِ ایّام، دامِ قضا، جورِ قضا، صرّافِ قضا، شاهینِ قضا، طوفانِ قضا، کمانِ قَدَر، افسونگرِ چرخ، شبروِ چرخ، حملهی چرخ، روباهِ دهر، دایهی دهر، طبیبِ دهر، صبّاغِ گیتی، رهزنِ گیتی، خنجرِ گیتی، آتشگرِ گیتی، آفتِ گردون، اژدرِ روزگار، صبّاغِ روزگار، طبّاخِ روزگار، صیّادِ روزگار، دیوِ زمانه، زاغِ سپهر، گرگِ فلک و بسیاری مواردِ دیگر.
همچنین عباراتِ فراوانِ دیگری در دیوانِ پروین وجود دارد که مقصودِ او در همهی این موارد، استعاره از دنیا میباشد. تندسیرگنبدِ خضرا، طبلِ خالی میان، سرای سپنجی، بحرِ پُر وحشتِ بیکران، خاکدانِ تیره، کوردل عجوزهی بیشفقت، پست خاکدان، پرتگهِ بیپایان، خوانِ گونهگون، قصرِ کهنه، مار، جامِ شقایقگون، شترنگ، رهگذارِ تیره، کهنه سرای بیدر و روزن، گردابِ سخت، دامِ بلاخیز و بسیاری مواردِ دیگر، نمونههای استعاره از دنیا در اشعارِ پروینِ اعتصامی میباشند.
*اعتصامی، پروین، دیوان پروین اعتصامی، انتشارات فخر رازی، چاپ اوّل، سالِ۱۳۷۲.
نظر شما