شهید صالحی اول خرداد سال ۱۳۲۸ در تهران متولد شد. پس از ورود به نیروی هوایی ارتش، دوره های مقدماتی آموزش خلبانی را در ایران طی کرد و برای تکمیل دوره آموزش پیشرفته خلبانی عازم امریکا شد. وی یکی از خلبانان ممتاز دوره آموزشی بود که حتی اسمش در کتاب خلبانان ممتاز دانشگاه هوایی امریکا ثبت شده است.
به گفته خانواده اش او بسیار باهوش بود و از کودکی علاقه بسیار زیادی به پرواز داشت و به ارتش شاهنشاهی پیوست ولی با مخالفت شدید خانواده رو به رو شد و به اجبار به دبیرستان رفت و با رتبه بسیار خوب پزشکی قبول شد اما او باز به ارتش رفت و از آنجا برای تحصیل به آمریکا اعزام شد و پس از کسب گواهینامه خلبانی شکاری بمب افکن فانتوم به ایران بازگشت.
هواپیماهای میگ عراقی ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ فرودگاه مهرآباد و دزفول را بمب باران کردند پس از اطلاع سرتیپ براتپور رئیس فرودگاه مهرآباد یک فانتوم در فرودگاه شهید نوژه به خلبانی سرلشکر صالحی با کمک خلبانش خالد حیدری در عرض ۱۰ دقیقه پرواز کرد در حالیکه زمان معین و معمولی تیک آف جنگنده ۱۵ دقیقه است.
سرلشکر صالحی کجه در عملیات انتقام سرخ هواپیما فانتوم بر فراز آسمان عراق توانست پایگاه های کوت و الشعیبه را بمباران کند؛ در حال بازگشت هواپیما توسط موشک سام عراق از بین رفت و خلبانان فرصت خروج از هواپیما را پیدا نکردند، لاشه هواپیما آنها در رود دجله افتاد و به درجه رفیع شهادت نائل شدند. پیکر شهید صالحی پس از ۳۲ سال در سال ۱۳۹۱ به ایران بازگشت.
ناهید حسنعلی همسر شهید صالحی در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا گفت: ما در پایگاه نوژه همدان زندگی می کردیم، ظهر ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ همسرم به خانه آمده بود تا غذا بخوریم، هنوز غذا خوردن را شروع نکرده بودیم که با توجه به حمله هواپیماهای بعث عراق، صدای انفجار در فضا پیچید، محمد به سرعت آماده شد تا برود؛ متوجه شدم که برای چه میرود؛ در منزل را بستم؛ به او التماس کردم به پاهایش افتادم که نرود اما محمد گفت: من برای دفاع از مملکتم آموزش دیدم؛ الآن زمانی هست که باید بروم، نابود کردن بعثیها برای ما فقط ۱۰ دقیقه زمان میبرد؛ او رفت و ۳۲ سال از او بیخبر بودیم.
وی افزود: همسرم آنقدر با عجله به سمت پایگاه رفت که به خاطر ترافیک خیابان ماشین را به حال خود رها کرد و دوان دوان خود را به پایگاه رساند، من تا مدتها نمی دانستم ماشین کجاست. همان روز هم به ما گفتند پایگاه را باید ترک کنیم؛ من به تهران نزد خانواده ام رفتم. وقتی محمد به شهادت رسید برادرش به منزل ما در تهران آمد از او سراغ همسرم را گرفتم با وجود اینکه می دانست چه اتفاقی افتاده چون می دانست من تا چه اندازه او را دوست دارم و به خاطر دخترم پانته آ که دو سال بیشتر سن نداشت؛ گفت من از محمد خبر ندارم، وضعیت جنگی است و انتظار نداشته باشید بتوانید با او صحبت کنید و حال او را جویا شوید.
حسنعلی ادامه داد: بعد از اینکه از خبر شهادت محمد با خبر شدم یکی از اقوام از خارج از کشور با من تماس گرفت و گفت در یکی از شبکه های تلویزیون که اسرا را نشان می داد او را دیدم، با گفتن این حرف من بسیار امیدوار شدم و از طریق صلیب سرخ به دنبال او گشتم، اما نشانی از او نیافتم، بعد از ۳۲ سال انتظار در مهرماه سال ۱۳۹۱ پیکر او کشف شد و به همراه شهدای تازه تفحص به کشور بازگشت.
نظر شما