حاج قاسم دختر شهید را به آقای مدیر ترجیح داد/ بچه شهید را از جایش بلند نکنید + فیلم

تهران- ایرنا-  همسر شهید روایت می‌کند، روزی که خانواده شهدای مدافع حرم با سردار سلیمانی دیدار داشت دخترم نزدیک حاج قاسم در صندلی‌ ردیف اول نشست که در میان سخنرانی سردار، تشریفات برنامه می‌خواست جای دخترم را به یکی از مسئولان بدهد که حاج قاسم صحبت‌هایش را ناتمام گذاشت گفت: برادر بچه شهید را از جایش بلند نکنید این آقای مسئول برود ردیف آخر یک صندلی پیدا کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا،سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در زمان حیات طیبه خود یکی از برنامه‌های مستمری که دنبال می‌کرد دیدار با خانواده‌های شهدا به صورت فردی یا عمومی بود. او دیدارهایی با خانواده‌های شهدای فاطمیون و زینبیون داشت و کودکان شهدا را مورد دلجویی قرار می‌داد.

خاطره دیدار فرزندان و خانواده‌های شهدا با این شهید والا مقام اگر چه کوتاه بوده اما طعم شیرین آن در دل و جان فرزندان و خانواده‌های شهدا همچنان باقی مانده است.

در روایت های مختلف فرزندان شهدای مدافعان حرم گفته اند: حاج قاسم بسیار مهربان بود از ما دلجویی می کرد و می‌خواست عمو صدایش بزنیم.

اهدای گل کودک به سردار موقع اقامه نماز

شهید سلیمانی ارتباط عاطفی و پدرانه با کودکان داشت. این نگاه عاطفی و مهربانانه دو سویه بود، نمود آن را می‌توان در دیداری که او ۲ اسفند سال ۱۳۹۷ با خانواده‌های شهدای مدافع حرم در شهر بابل داشت دید، پسر خردسال شهید مدافع حرم «حسین بواس» در هنگام اقامه نماز جماعت شاخه گلی به حاج قاسم هدیه می‌دهد. سردار این گل را به دست می‌گیرد و کنار مُهر نماز خود می‌گذارد بعد که دوباره کودک نزد او باز می گردد او را در آغوش می گیرد و بر صورتش بوسه می زند آن کودک هم متقابلا صورت سردار را می بوسد.

من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد تا دیگران در آرامش بخوابند

سردار سلیمانی در دیداری که به مناسبت روز دختر با فرزندان شهدای مدافع حرم داشت به یکی از این دختران گفته بود: دختر عزیزم! من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند. آرامش من فدای آرامش آنان بشود تا راحت بخوابند.

حاج قاسم دختر شهید را به آقای مدیر ترجیح داد/ بچه شهید را از جایش بلند نکنید + فیلم

ماجرای نشستن ریحانه در ردیف اول صندلی‌ها و تذکر حاج قاسم

به گفته همسر شهید مدافع حرم اکبر ملکشاهی، تمام همسران و خانواده شهدای مدافع حرم از سراسر کشور در یکی از هتل‌های تهران جمع شده بودند ما روز اول با رهبری دیدار داشتیم و روز دوم قرار بود در مراسمی حاج قاسم برای خانواده شهدا سخنرانی کند. مراسم با حضور سردار سلیمانی شروع شد. دخترم ریحانه برای اینکه بتواند حاج قاسم را از نزدیک زیارت کند هر طور بود خودش را به صندلی‌های ردیف اول رساند و روی یکی از صندلی‌ها نشسته بود که در میان سخنرانی حاج قاسم گویا یکی می‌خواست ریحانه را از جایش بلند کند تا یکی از مسئولان بنشیند. حاج قاسم تا این صحنه را دید صحبت‌هایش را ناتمام گذاشت و خطاب به آن بنده خدا گفت برادر، بچه شهید را بلند نکن. بار اول گویا وی متوجه تذکر نشد دوباره از دختر خواست از روی صندلی بلند شود که سردار تکرار کرد با شما هستم بچه شهید را از جایش بلند نکنید. این آقای مسئول برود آن ردیف آخر یک صندلی پیدا کند و بنشیند چرا بچه شهید را بلند می‌کنید؟ آنها هم اطاعت امر کردند و رفتند.

سر نماز دعا کن به آرزویم یعنی شهادت برسم

بعد از مراسم حاج قاسم به سمت ماشین خود حرکت کرد. من مشکلاتی داشتم که باید آن‌ها را شخصاً با ایشان درمیان می‌گذاشتم. افراد همراه حاج قاسم خیلی زیاد بودند و من نمی‌توانستم به ایشان برسم همان جا بلند گفتم حاج آقا تو را به فاطمه زهرا (س) بایست من با شما کار دارم. یکدفعه میان این جمعیت که داشتند می‌رفتند، ایستاد. حاجی همه را زد کنار آمد سمت من و گفت بله کی من را صدا کرد؟ گفتم حاج آقا من بودم گفت چه شده من را صدا زدید؟ گفتم اینجا نمی‌شود سخت است. گفت خب این‌ها که من را رها نمی‌کنند بروید در ماشین من بنشینید تا من بیایم. بعد به یکی از همراهانش گفت این خانم را ببرید داخل ماشین تا من بیایم.

من و ریحانه دخترم رفتیم. تا کمی خلوت شد. به راننده‌اش گفت سریع گاز بدهید و بروید بعد من در همین فاصله که در ماشین بودم با ایشان صحبت کردم و مشکلاتم را گفتم و ایشان راه‌حل دادند و قرار شد پیگیری‌کنند. من آنقدر تحت تأثیر رفتار جوانمردانه سردار قرار گرفته بودم که ناخواسته اشک می‌ریختم. بعد حاج قاسم یک انگشتر به من و یکی به دخترم داد و گفت گریه نکن و فقط سر نماز دعا کن به آرزویم یعنی شهادت برسم. بعد رو به ریحانه کرد و گفت بیا با هم عکس بگیریم بعد هم زیرعکس پدر ریحانه امضا کرد و نوشت خدایا! من را به یاران شهیدم برسان. بعد از ما خداحافظی کرد و رفت.

مادرم راست می گفت سردار تو امیر تمام دلهایی

فاطمه افشاریان یکی دیگر از فرزندان شهدای مدافع حرم است که سردار از طریق پیامک جویای حال او می شد، او گفته است: پیام هایی را گاه و بی گاه از سردار سلیمانی دریافت می کردم که باعث حال خوب من می شود، او را عمو صدا می زدم حتی زمان هایی که اوج درگیری ها در منطقه بود پیام های سردار قطع نمی شد.

فاطمه از مهربانی های عمویش حاج قاسم یاد می کند و می گوید:مادرم راست می گفت سردار؛ تو امیر تمام دلهایی.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha