جایگاه و شخصیت زن در مکاتب غربی

۱۱ آذر ۱۴۰۲، ۹:۰۱
کد خبر: 85304696
مریم حکمت I پژوهشگر و نویسنده
جایگاه و شخصیت زن در مکاتب غربی

تهران- ایرنا- کشیشان مسیحی زن را عامل و مظهر شیطان و موجب فساد می دانستند و تا مدت‌ها پیرامون این مساله در مدارس خود تحقیق می‌کردند که آیا زن، انسان است و روح دارد.

از مباحث جنجال برانگیز و سفسطه آمیزی که از قدیم الایام تاکنون در جوامع علمی مطرح و دچار نظریات افراطی و تفریطی شده، موضوع زن است. برخی از نویسندگان و گویندگان در دفاع از زنان و احقاق حقوق آنان به قدری راه اغراق و افراط را در پیش گرفته اند که مرد و زن هیچ تفاوتی در مراحل مختلف تعقل و تفکر، عواطف، احساسات و توان جسمی ندارند.

دسته دیگر با تفاوتی بسیار، زنان را انسان نمی پندارند بلکه آنان را شیطان و ارواح خبیثه و مانند آن می شناسند؛ هرچند تمامی این ادعاها و نظریات دوامی بیش نداشت. چرا که با مقتضیات فطرت، سنت و خلقت در تضاد کامل بود. از نظر تاریخی، این مطلب مسلم است که زن در دیدگاه غربی که به گمان برخی پیشرفته ترین نوع تفکرات جهان بشریت در غیر ادیان آسمانی است، به مراتب محرومتر و مظلومتر از مرد بوده و هست. (مکنون و صانع پور، بی تا، ص۲۸، ۲۹ ) زن در اقوام متمدن قبل از اسلام حق تملک داشت ( به سبب ارث و غیره ) اما حق تصرف در مال خود را نداشت (همچون کودک و دیوانه ). (طباطبایی، ۱۳۶۲، ص ۸۷)

زن در دیگاه و عقیده یهود و مسیحیت تحریف شده نیز وضعیتی مشابه ملل دیگر داشت. مثلا نزد برخی یهودیان، پدر می توانست دختر نابالغ خود را بفروشد. کشیشان مسیحی زن را عامل و مظهر شیطان و موجب فساد می دانستند و تا مدت ها پیرامون این مساله در مدارس خود تحقیق می کردند که آیا زن می تواند مانند مرد، خدا را عبادت کند یا نه؛ آیا می تواند وارد بهشت شود و آیا زن، انسان است و روح دارد؟ در مسیحیت به علت رواج فرهنگ تنفر از زن و بی ارزش بودن او، عزوبت مرد تشویق می شد و ازدواج در نظر آنها دامی از سوی شیطان برای سقوط در جهنم محسوب می شد. (خامنه ای، ۱۳۶۸، ص۲۳)

به نظر کلیسا محبت به زن در شمار یکی از مفاسد اخلاقی بزرگ بود. (همان، ص۳۸) در غرب تا مدت ها، این مساله مطرح بود که زن انسان است یا خیر؟ بالاخره در قرن پنجم یا ششم میلادی در یک مجمع مهم، تصویب شد که زن هم انسان است اما برای خدمت به مردان آفریده شده است. تا اوایل قرن ششم در جامعه سنتی غرب (در بعضی کشورها) کلیه اموال زن پس از ازدواج به شوهرش منتقل می شد و حتی نام خانوادگی خود را از دست می داد.

در قرن بیستم در اثر رواج تفکر آزادی و آزادی خواهی، فریاد حمایت از زنان نیز رواج یافت و در پی سخنرانی ها، مقالات و کتاب ها، نهضتی به نام جنبش فمنیسم به وجود آمد. این جنبش معتقد بود که روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و برای رهایی از حاکمیت مرد بر زن باید شکل فعلی نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چارچوب نظام خانواده برقرار گردد اما در اثر گذشت زمان و ثابت شدن بی پایه بودن آن همه شور و شعارهایی که در حمایت از احقاق حقوق زنان سر داده می شد، وضعیت نهضت فمنیسم در دهه هشتاد کمرنگ شد.

زیرا پس از گذشت چند دهه ناکارآمدی ادعای آزادی طلبی، بر زنان فریب خورده ثابت شد و احساس کردندکه نه دیگر شوهر دارند که حمایت عاطفی مسئولانه از وجود آنها داشته باشد و نه فرزندی که امید و پناه آنان باشد و لذا از پای بندی به این مکتب بریدند.

در یک جمع بندی می توان سیر صعودی و نزولی دیدگاه های پیرامون زن را به این ترتیب برشمرد؛ شیء و کالا، برده و بنده، آزاده و محدود، آزاد از خانواده(نه از فرزند) و همچنین آزاد از مطلق مردان و اکتفا به هم جنس.

همه این مکاتب در ادوار پیشین مطرح شد و ده ها سال و شاید قرن ها در قسمت هایی از مناطق جغرافیایی حاکم بود. در این میان هر نوع تلاش و تکاپو برای دستیابی به آزادی مصنوعی و غیرفطری زنان با رواجی موقت و محدود، به جز ناکامی و شکست، نتیجه ای از خود به جای نگذاشت و هرگز طرفدارانی پایدار به از خود به جا نگذاشت. (فاضل، ۱۳۸۲، ص۲۰-۲۱)

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha