۱۹ آذر ۱۴۰۲، ۹:۳۱
کد خبرنگار: 893
کد خبر: 85312384
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

پروندهٔ خبری

طوفان الاقصی و پایان راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی

تهران - ایرنا - با ورود حملات وحشیانه ارتش رژیم صهیونیستی به شصت و پنجمین روز خود علیه ساکنان نوار غزه، سوالات دشواری در سرزمین های اشغالی مطرح شده است؛ از جمله این پرسش‌ها، مدت زمان جنگ و امکان تحقق اهداف اصلی آن یعنی از بین بردن توان نظامی، اداری و سیاسی جنبش حماس از سوی اسراییل و همچنین سوال پیرامون سرنوشت غزه در روز پس از جنگ است.

به گزاش امروز (یک شنبه) ایرنا، پایگاه خبری تحلیلی العربی الجدید در تحلیلی درباره تاثیر عملیات طوفان الاقصی بر راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی و شکسته‌ شدن پارادایم و ایدهای فکری غالب این رژیم که بیش از دو دهه در منطقه منتشر شده، با عنوان «عملیات طوفان الاقصی چگونه به ایدئولوژی نظامی رژیم صهیونیستی لطمه زد و آسیب راهبردی به آن وارد کرد؟» می نویسد:‌ طبیعی است که پاسخ به سوال دوم به نتایج میدان جنگ مربوط می شود، هرچند که تا به حال فرضیه تصمیم گیرندگان در رژیم اسرائیل این است که موضوع حل شده و گزینه ای جز تحقق اهداف جنگ و واژگون کردن قدرت نظامی و سیاسی حماس در غزه وجود ندارد. آگاهی از تاریخ و تجربیات دور و نزدیک نشان می‌دهد که برآوردها و آرزوهای رژیم اسرائیل به واقعیت تبدیل نمی‌شوند.

در ادامه این تحلیل آمده است: آنچه تاکنون در مدیریت جنگ به فرماندهی «یوآو گالانت» وزیر جنگ و «هرتزی هالوی» رئیس ستاد ارتش و فرماندهای سایر نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی برجسته بوده، موضع نهاد نظامی این رژیم است که با تمام قدرت برای ادامه جنگ و حمله به تمام مناطق نوار غزه فشار می آورد. جنگی که بدون هیچ عامل بازدارنده یا توجه به قوانین بین‌المللی برای کسب نتایج هولناک در غزه از جمله کشتار غیرنظامیان، کودکان و زنان و تخریب زیرساخت‌ها و تاسیسات حیاتی که ممکن است نوار غزه را به منطقه ای غیر قابل سکونت تبدیل کند، ادامه یافته است.

این کار ممکن است در واقع یکی از اهداف جنگ و جایگزینی برای کوچاندن مردم غزه باشد، زیرا طبق نقشه ویرانی ها، غزه به مهندسی مجدد موجودیت جمعیت پس از جنگ نیاز دارد.

اهداف رژیم اشغالگر اسرائیل فقط مربوط به حماس نیست

تلاش دستگاههای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی برای نهایی کردن جنگ غزه و تحقق اهداف نظامی فقط مربوط به اهمیت تحقق اهداف جنگی مورد نظر نهادهای امنیتی نیست بلکه برای جبران شکست بزرگ در هفتم اکتبر گذشته (در عملیات طوفان الاقصی) و ترمیم صلابت شکسته شده ارتش رژیم صهیونیستی و دستگاه امنیتی این رژیم و قدرت بازدارندگی آن و قرار گرفتن ارتش اسراییل در جایگاه برتر در برابر اسرائیلی ها است.

این موضع همچنین با تلاش نهادهای نظامی و امنیتی برای ترمیم ایدئولوژی نظامی استراتژیک شکست خورده و جایگاه نهادهای نظامی در سیستم تصمیم‌گیری رژیم اسرائیل مرتبط است و فقط به حماس و غزه مربوط نیست.

موسسات نظامی - امنیتی در رژیم اسرائیل اعم از ارتش، اطلاعات و دستگاههای ناظر و آینده نگر نه تنها فقط ایدلوژی رزمی و نظامی را ایجاد می کنند، بلکه یکی از مهم ترین دستگاهها در تصمیم گیری در آنچه به سیاست های خارجی و آنچه به روابط رژیم اسراییل با کشورهای عربی و مساله فلسطین مربوط می شود، هستند.

آنچه در هفتم اکتبر (عملیات طوفان الاقصی) اتفاق افتاد به فروپاشی کامل یک «پارادایم» (الگوواره) منجر شد

این «پارادایم» که بر اساس ایدئولوژی نظامی بنا شده است، رژیم اسرائیل را دارای قابلیت‌های نظامی می داند که به آن امکان آزادی عمل در منطقه را می دهد، از جمله قدرت هشدار زودهنگام، نیروی بازدارنده قوی! و اینکه ارتش اسراییل می‌تواند با هر تهدید امنیتی نزدیک یا دور مقابله کند!. افزون بر این، قدرت اطلاعاتی این رژیم را نامحدود می داند که می‌تواند هر عملیاتی در هر نقطه از جهان که بر ضد آن انجام می شود را شناسایی کند و ابزار پیروزی در هر نبردی را در اختیار دارد!.

همچنین این توانمندی ها به فراهم کردن زمینه تنظیم و عادی سازی روابط رژیم اسرائیل با کشورهای عربی کمک کرده و می کند و اینکه در کل، سیاست ها در قبال تشکیلات خودگردان فلسطین و غزه و حتی در قبال مساله فلسطین را تعیین می کند. این رویکرد، دستگاههای نظامی را در خط مقدم تعیین گزینه های راهبردی اسرائیل قرار داده است.

شکست دستگاه امنیتی رژیم اسرائیل در ۷ اکتبر

بر اساس گزارش رسانه های صهیونیستی در روزهای اخیر، واحد اطلاعات ارتش رژیم اسرائیل (امان) در مورد عملیات طوفان الاقصی اطلاعاتی در اختیار داشته که به فرماندهان ارتش این رژیم ارائه کرده، اما با این حال به دلیل کوچک پنداری و بی‌اعتنایی فرماندهان ارتش نسبت به توانایی‌های حماس و عدم اعتقاد آنها به انجام عملیاتی با این حجم و کیفیت [از سوی حماس]، با آن برخورد جدی نشد.

فرماندهان ارتش [رژیم اسرائیل] از برخورد جدی با اطلاعات و داده ها خودداری کردند، زیرا با «پارادایم» موجود مطابقت نداشت و با اعتقادات اساسی در نظریه پردازی های نظامی راهبردی اسرائیل در تضاد بود.

از این رو، پیش بینی عملیات طوفان الاقصی و واکنش نهادهای امنیتی و نظامی بسیار فراتر از نیاز ارتش اسراییل برای انتقام از اعتبار از دست رفته خود و بازگرداندن اعتماد جامعه اسرائیلی به این نهاد و بحث تامین امنیت منطقه جنوب مطابق با ذهنیت اسرائیلی است چون بر موقعیت نهادهای نظامی و امنیتی در تصمیم گیری در رژیم اسرائیل تاثیر می گذارد.

شکسته شدن «پارادایم» امنیتی پیامدهای فوری بر فروپاشی راهبردها در سایر محورها به ویژه در قبال مساله فلسطین و رژیم اشغالگر اسرائیل و سپس در قبال کل منطقه عربی و حتی برای قرائت و فهم اسرائیل از خود دارد از این رو میزان خسارات ناشی از عملیات «طوفان الاقصی» بزرگ است.

ارزیابی استراتژیک رژیم اسرائیل به سمت توافقات راحت برای عادی سازی روابط این رژیم با برخی از کشورهای خلیج فارس و تلاش برای دستیابی به یک توافق عادی سازی با عربستان که شامل مفاد مربوط به پروژه هسته ای عربستان با موافقت رژیم اسرائیل است، بود اما «طوفان لاقصی» ‌ ادامه روند عادی سازی روابط این رژیم با کشورهای عربی به ویژه با عربستان را زیر سوال برد.

جامعه اسرائیلی با هیچ توجیهی از سوی نهادهای امنیتی و نظامی این رژیم که خطرات این پروژه را کاهش دهد، مطمئن نخواهد شد و احزاب سیاسی در سرزمین های اشغالی با این امر مخالفت خواهند کرد، حتی اگر «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر کنونی این رژیم آن را قبول کند.

از این رو، پایان بردن نبرد در غزه برای دستگاه امنیتی - نظامی اسراییل و ترمیم و بازگرداندن اعتبار از دست رفته دستگاه نظامی این رژیم اهمیت دارد و بدون این، توسعه رویکردهای راهبردی جدید امکان پذیر نیست و نمی توان با رویکردهای کنونی که در همه محورها از جمله جایگاه و مرکزیت نهادهای امنیتی و نظامی پابرجاست در تعیین اهداف، سیاست ها و ادوات رژیم اسرائیل رویکردهای جدید را توسعه داد.

عملیات «طوفان الاقصی»، غزه را از یک منطقه محاصره‌ شده و فقیر که هر روز از محاصره و فشار و هرآنچه که برای ورود به اجازه رژیم اشغالگر نیاز داشت، رنج می برد، به ابتکاراتی که منجر به شکسته‌ شدن پارادایم و ایدهای فکری غالب که بیش از دو دهه در منطقه منتشر شده اند، تغییر داد.

رژیم اسرائیل به ویژه نهادهای نظامی و امنیتی آن این اتفاق را درک کردند و به دنبال کنترل نتایج و کاهش خسارت های راهبردی خود و تعیین الگوهای فکری جدید هستند.

اما سوال این است که آیا بقیه بازیگران به ویژه تشکیلات خودگردان فلسطین و کشورهای عربی، این اتفاق را درک و اصلاح الگوهای فکری را شروع کرده اند؟ تاکنون دلائل و شواهد جدی در این مورد مشاهده نشده است.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha