فقدان آزاداندیشی در علوم انسانی، فرصت نقد عالمانه را از بین می‌برد

تهران- ایرنا- رییس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی با تاکید بر اهمیت آزاداندیشی در علوم انسانی گفت: در صورت فقدان آزاداندیشی، نه تنها فرصت‌های توصیف، تبیین و نقد عالمانه از بین می‌رود، بلکه زمینه نوآوری و خلاقیت علمی می‌خشکد.

به گزارش گروه علم و آموزش ایرنا از پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی حجت‌الاسلام رضا غلامی در نشست روش‌های پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار داشت: همواره در محیط‌های دانشگاهی، با مفهوم مهمی با نام آزاداندیشی یا آزادی فکر روبرو هستیم و کمتر کسی را می‌توان یافت که خود را طرفدار آزاداندیشی معرفی نکند. دو چیز از اهمیت فراوانی برخوردار است: تعمّق در مفهوم آزاداندیشی و الزامات آن و محک میزان وفاداری خود به آزاداندیشی با شاخص های مرتبط.

وی ادامه داد: آزاداندیشی به این معناست که موضع‌گیری‌های مربوط به حقیقت و آنچه وابسته به حقیقت است، باید بر اساس منطق، عقل و سطح بالایی از بی طرفی شکل بگیرد. آزاد اندیشی، ما را قادر می‌سازد تا ایده هایی تولید کنیم که فراتر از بازخوانی مداوم افکار قدیمی و شرح و توضیح آنها باشد.

غلامی گفت: در این میان، تفکر انتقادی یکی از مهم ترین اضلاع آزاداندیشی است. یعنی اقتضای آزاداندیشی فراهم ساختن بسترها و لوازم منطقی تفکر انتقادی است. تفکری که بتواند با ارائه نقاط قوت و نقاط ضعف یک فکر، البته در چارچوب اخلاق علمی، نه تنها پنجره‌های تازه‌ای را به روی اندیشه بگشاید، بلکه امکان بهبود فکر مورد نقد را فراهم سازد. از دیگر سو، در بطن آزاداندیشی بی طرفی نهفته است. بی طرفی یعنی دست‌یابی به کمترین درجه از جانبداری‌های غیر طبیعی در توصیف و تبیین، در نقادی و یا در قضاوت درباره یک اندیشه که باید از آن به یک هنر بزرگ و کمیاب تعبیر کرد.

رییس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی یکی دیگر از اقتضائات آزاداندیشی را انعطاف پذیری دانست و گفت: انعطاف پدیری که نقطه مقابل آن تحجر است، باب خلاقیت و نوآوری را باز می کند. بعضی از تحقیقات نشان می‌دهد، انعطاف‌پذیری شناختی یک مهارت حیاتی انسان در سازگاری با زمان و مکان و دائم در حال تغییر است.

الزامات آزاداندیشی

غلامی در ادامه به الزامات آزاداندیشی پرداخت و گفت: آزادی فکر و اندیشه، زمانی حاصل می‌شود که عالم و دانشمند بتواند ذهن و فکر خود را از امور خالی یا از مجموعه ای رفتارها جدا کند. به نظر می رسد این آزاداندیشی در روش نیز باید عینیت پیدا کند، یعنی روش شناسی باید تقرب به آزاداندیشی جدی باشد.

وی در ادامه این الزامات را برشمرد و رهایی ذهن محقق از کینه‌ها، پالایش باورهای نهادینه شده یا پیش‌فرض‌های نامعقول، متوقف نشدن در زمان و مکان، نگاه‌های تک‌بُعدی یا سطحی، حس‌گرایی افراطی، جزم‌اندیشی، وسواس در شفافیت و نظم‌گرایی افراطی، پرهیز از ترس‌ها و احتیاطات، همرنگ نشدن با جماعت شهرت‌زدگی، تمایلات و عادات ذهنی در روند تحقیق، تکبر علمی، طمع‌ نداشتن به دنیا، از خود جدا نشدن، جزئی‌نگری و کلی‌نگری افراطی، را مهم‌ترین موانع آزاداندیشی برشمرد.

غلامی نتیجه گرفت: بر خلاف تصور، امور زیادی مستقیم و غیر مستقیم آزاداندشی را تحت الشعاع قرار داده و همین امر اهمیت تأمل روی آزاداندیشی و لوازم آن را نشان می دهد. در صورت فقدان آزاداندیشی، نه تنها فرصت های توصیف، تبیین و نقد عالمانه از بین می رود بلکه زمینه نوآوری و خلاقیت علمی می خشکد. با وجود برخی تصورات که آزاداندیشی در سطحی عالی را ناممکن تلقی می کند، خیلی از اندیشمندان بزرگ در دنیا به ویژه فیلسوفان خود را به این سطح رسانده اند. آزاداندیشی تعارضی با انتخاب های فکری، اجتماعی و سیاسی فرد و مسئولیت های ناشی از آنها ندارد، اما فرد باید بتواند خودخواسته خود را به درجه بالایی از بی طرفی در قضاوت برساند. روش علمی‌ از مقبولیت و کارایی بیشتری برخوردار است که در سطح بیشتری از آزاداندیشی را محقق کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha