دنیل هانری پژو Daniel-Henri Pageaux (متولد ۱۹۳۹) استاد پیشین دانشگاه سوربن، از منتقدان شناختهشده فرانسوی و از نظریهپردازان ادبیات تطبیقی است که آثار متعددی را در این زمینه نوشته؛ ولی تاکنون اثری از وی به فارسی ترجمه نشده بوده و کتاب مقدمهای بر ادبیات عمومی و تطبیقی، از آثار پژو به ترجمه فائزه طاهری بهتازگی به بازار کتاب آمده است.
ماجرای این کتاب از آنجا آغاز میشود که دانشگاه عینالشمس (قاهره) هانری پژو را در ژوئیه سال ۲۰۰۶، برای ارائه سمیناری دعوت میکند تا مقدمهای بر موضوع ادبیات عمومی و ادبیات تطبیقی ارائه دهد نه برنامهای از آثار و تحقیقات یا وضعیت فعلی این رشته. پژو سال بعد به یادداشتهای این کتاب برمیگردد و آن را به پژوهشی در قالب کتاب تبدیل میکند.
کتاب «مقدمهای بر ادبیات عمومی و تطبیقی» که به همت انتشارات لوگوس چاپ شده است با سه مقدمه آغاز میشود، مقدمهای از بهمن نامور مطلق (نشانهشناس و استادیار گروه زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه شهید بهشتی و رئیس انجمن علمی ادبیات تطبیقی)، مقدمهای از فائزه طاهری مترجم کتاب و پیشگفتار نسبتا مفصل و راهنمای هانری پژو نویسنده اثر.
نامور مطلق مقدمه خود را با اشاره به تعریفی از ادبیات تطبیقی آغاز میکند و مینویسد: تاریخ ادبیات تطبیقی با مسائل پیچیده ای پیوند خورده، چنانچه مطالعه ای دانش را با دشواریهای جدی همراه نموده است. مکاتب گوناگون بلکه متضاد، مرزهای متزلزل با رشتههای دیگر مانند ترجمهشناسی، اهداف متفاوت و گاه بسیار متفاوت، ارتباط آن با روابط بینافرهنگی و سیاسی، ...همگی تصویری ویژه از این دانش ارائه کردهاند. همچنین موجب شدهاند تاتاریخی پرنوسان در این دو سده اخیر به خصوص قرن بیستم داشته باشد. در نتیجه با بحرانهایی شدید مواجه شده، اما همچنان مورد توجه بوده و بر این توجه نیز افزوده گردیده است. زیرا ادبیات تطبیقی دانشی مفید و ضروری و حتی جایگزینناپذیر برای مطالعه برخی از موضوعات و پیکرههای مطالعاتی قلمداد میشود. (ص. ۱)
طاهری هم در مقدمه خود به دلایل ترجمه این اثر اشاره میکند و در توصیف آن مختصر مینویسد: برای استفاده مفید از این اثر، بهتر است آن را کتاب آموزشی مفصلی در نظر نگیریم بلکه راهنمایی است برای مطالعه عمیق و جزئیتر درعلوم مرتبط که نویسنده با اشارهای گذرا از آنها عبور کرده تا مطالب و عناوین بیشتری در کوتاهترین شکل به مخاطبان عرضه شود. (ص. ۴)
پژو نیز در مقدمه نسبتا مفصلتر خود ضمن بیان این تاریخچه و ارجاع به آثار پیشتر خود در مورد این اثر مینویسد: طرحی که من ایجاد کردهام مبتنی بر تامل درباره مجموعهای از مفاهیمی است که آنها را مهم و اصیل میدانم؛ مفاهیمی که ویژگی رویکرد تطبیقی را به شکل عمیق بیان میکنند؛ فاصله یا تفاوت، گذار (و همراه با آن انحراف و فاصله)، الگو به عنوان زیربنای بوطیقای تطبیقی، میانجیگری فرهنگی و نمادین، قلمرو به مثابه محدوده طرح پرسشهای تطبیقی، همیشه در مسیر بازتعریف بودن، همگراییها و اینجا از منظر بینرشتهای و در نهایت تجربه از اساس ادبی. (ص. ۱۱)
پژو در مورد ادبیات تطبیقی چه میگوید؟
کتاب در هفت فصل به نامهای رویکردی دیگر برای ادبیات، بُعد بیگانه، از ادبیات تطبیقی به ادبیات عمومی، عناصر یک نظریه ادبی، زمینههای جدید، گفتوگو با علوم انسانی و انسان باوری نوین و ۲۳۹ صفحه سرانجام گرفته است.
پژو در فصل نخست با عنوان رویکردی دیگر به ادبیات عنوان میکند که این رویکرد (تطبیقی) در پی ایجاد پیوند است تا گفتوگوی میان انواع ادبیات و فرهنگها را بازتاب دهد. در همین راستا پژوهش تطبیقی با ایجاد ارتباطی میانرشتهای با دیگر حوزههای علوم انسانی، تراادبیات (Transliterature) را شکل میدهد و اگر چنین نشود و مطالعه تطبیقی تنها به ذکر نکات اشتراک و افتراق آثار در مقایسه با یکدیگر محدود شود، مطالعهای بیاعتبار و بیهوده است.
نویسنده در فصل دوم با نام بُعد بیگانه، شکل ادبیِ اعطا شده به یک تجربه مرتبط با خارج از کشور را بررسی و تلاش میکند از تصاویر و بازنماییهای خارج از کشور در ادبیاتی تصویری جدید بدهد که دوگانگی فرهنگی را به اشکال مختلف نشان میدهد. در این بخش تطبیقگر به تحلیل مواضع اثر در قبال امر بیگانه فراخوانده میشود: پژو مینویسد: «این مواضع بیشتر خوانشهایی از دیگری و در مورد دیگری هستند. سعی میکنیم منطق نگاهی را که اصل و پایه نگارش خواهد شد، دریابیم» (ص. ۵۰).
پژو در فصل سوم کتاب با عنوان از ادبیات تطبیقی به ادبیات عمومی، «مضمون» را بهعنوان رشته هدایتگر خوانش تطبیقی بررسی میکند که «امری است همزمان تاریخی و فرهنگی که متن آن را بیان میکند، هم مساله ادبی است که به ما امکان فهم چگونگی تشکیل فرمهای ادبی ... را میدهد» (ص.۸۴). در ادامه همین فصل، نویسنده تاثیر «امر ناآشنا» یا اگزوتیسم را مطرح میکند که نهتنها خود شیوهای از بازنمایی در ادبیات است که «کارکرد و اصول بسط آن، همچنین فرایندهای نوشتاری بیانگر نوع خاصی از شاعرانگی دگر-بود یا دیگریت در آن، باید تعریف شود» (ص. ۹۹).
استاد پیشین ادبیات تطبیقی دانشگاه سوربن در فصل چهارم در مورد عناصر یک نظریه ادبی، مسیر از تصویرشناسی تا تخیل و از تخیل تا نظام ادبی را بررسی میکند. او با تشریح سه سطح امر ادبی در بخشی با عنوان «بازگشت به بوطیقا» به مساله گفتار شاعرانه میپردازد که «اگر نه بر پایه یک من خلاق، حداقل بر اساس یک اصل سازماندهنده که منتقد در تلاش برای یافتن آن است» (ص.۱۲۷) مبتنی است.
نویسنده در زمینههای جدید که نام فصل پنجم کتاب مقدمهای بر ادبیات عمومی و تطبیقی را تشکیل میدهد، از تحول مداوم قلمروی مقایسه و تطبیق سخن میگوید و مسیری از «کثرتگرایی فرهنگی تا فرهنگآمیزی» را ترسیم میکند. «کثرتگرایی فرهنگی بهعنوان یک راهحل سیاسی، گرایش دارد تا در یک فضای اجتماعی و سیاسی نسبتا همگن جوامعی از فرهنگهای مختلف، دارای زبانها و مذاهب مختلف همچنین متفاوت در لباس، موسیقی و آشپزی، همزیستی ایجاد کند» (ص.۱۳۴) اما «فرهنگآمیزی مبتنی بر میانفرهنگی، اندیشهای را درباره گفتوگوی فرهنگها در فاصلهای برابر از دو نوع تفکر متفاوت، جایگذاری میکند» (ص. ۱۳۸). به این ترتیب است که «فرهنگآمیزی و امر بینافرهنگی ما را به تامل در کنش ادبیات در سطح میانجی فرهنگی سوق میدهد» (ص. ۱۴۰).
پژو فصل ششم با عنوان گفتوگو با علوم انسانی را با نقل قولی از فرنان برودل/ Fernand Brudel مورخ آغاز میکند که معتقد است: همه علوم مربوط به بشر و از جمله تاریخ، به یکدیگر سرایت میکنند. آنها با یک زبان صحبت میکنند یا میتوانند به یک زبان حرف بزنند (۱۷۷). از این رو در این فصل تاریخ، جغرافیا و مردمشناسی در بستر مطالعه تطبیقی ادبیات بررسی میشود.
انسانباوری نوین عنوان آخرین فصل کتاب پژو را تشکیل میدهد. «انسانباوری که به آن میاندیشم خود را موظف میداند که انسان را بهعنوان مضمون تامل و تحلیل در نظر آورد» (ص. ۲۲۲). وی با ارائه چهار تعریف خود از انسانباوری نوین به نقل قولی از ادوارد سعید اشاره میکند «هیچ هویتی بهتنهایی و بدون مورد مغایر، منفی و متضادش نمیتواند وجود داشته باشد» (ص. ۲۲۳) و به این نظریه، «عناصر مکمل» را هم اضافه میکند.
دنیل هانری لوی پژو در پایان معتقد است: ادبیات تطبیقی، آنچه سعی کردم ارائه دهم، باید دانشجو و هر پژوهشگری را به کشفی دیگر، مستمر و بینهایت ترغیب کند: کشفی از میان تمام جلوههای حضور دیگری در فرهنگ خود، مجموع همه بیانهای فرهنگی که توسط دیگری ایجاد شده اند، به هر شکلی که باشد تا در فرآیند مضاعف نفوذ، انتشار، حضور و شاید غیاب یا فراموشی بررسی، ارزیابی و درک شوند (ص. ۲۳۱). نویسنده در این اثر تلاش میکند نگاهی سنتی به ادبیات تطبیقی را اصلاح کند و معتقد است برخلاف برداشت عمومی از این نوع رویکرد به ادبیات، ادبیات تطبیقی چیزی را مقایسه نمیکند.
نظر شما