ایفای نقش چین به عنوان یک قدرت نوظهور و یک بازیگر جدید در معادلات و تحولات غرب آسیا از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که خاورمیانه ای که اکنون ما با آن روبه رو هستیم افزون بر حضور بازیگران غربی مانند ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی، حضور فعالانه کشورهایی مانند روسیه و چین را نیز به خود می بیند، همچنین شکل کلاسیک ایفای نقش قدرت های منطقه ای نیز جای خود را به نقش یابی بازیگران جدید منطقه ای داده است.
در این چارچوب چین به عنوان یک بازیگر نوظهور و یک بازیگر بی طرف در معادلات منطقه دیده می شود و کشورهای منطقه غرب آسیا نیز تلاش می کنند تا چین را در مرکز معادلات منطقه ای و به عنوان یک میانجی بی طرف وارد کنند.
چین درحالی از روابط سنتی با فلسطینیها برخوردار است که در دهه های گذشته اسرائیل را به رسمیت شناخته و اسرائیل یکی از متحدان اقتصادی چین به شمار میرود.
آغاز مناسبات چین و فلسطین به دوره مائو تسهتونگ بنیانگذار حزب کمونیست چین باز میگردد که برای حمایت از جنبشهای به اصطلاح «آزادیبخش ملی» در اطراف جهان برای فلسطینیان سلاح میفرستاد.
مائو حتی اسرائیل را با تایوان مقایسه کرده بود که هر دو تحت حمایت آمریکا بودند و آنها را پایگاه امپریالیسم غربی خوانده بود. اما چین در دهههای بعدی و همزمان با راهبرد ظهور مسالمت آمیز، روابط اقتصادی خود را با اسرائیل افزایش داده است. در حال حاضر چین، سومین شریک تجاری بزرگ اسرائیل است و تجارت دوجانبه میان آنها در ۲۰۲۲به ۲۳ میلیارد دلار رسید.
پکن طی دهه های اخیر از این سیاست دوسویه برای افزایش مناسبات اقتصادی خود با منطقه بهره می گرفت اما با تغییر نگرش پکن به منطقه خاورمیانه و تلاش برای حضور و بازیگری فعالانه در این منطقه، نقش چین نیز با دگرش هایی روبه رو شد . نخستین آزمون این تغییر نگرش موفقیت آمیز بود؛ نقش یابی چین در معادله روابط ایران و عربستان و ایفای موفق نقش میانجی باعث شد تا پکن تلاش کند تا با یک رویکرد متوازن و در مقام میانجی بی طرف در مهمترین معادله و معمای امنیتی خاورمیانه ایفای نقش کند. چین در این زمینه در ماه مه 2023 پیشنهاد مذاکره برای میانجیگری میان اسرائیل و فلسطین را مطرح و حتی بهصورت جداگانه از محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نیز میزبانی کرده بود.
با آغاز جنگ غزه در15 مهر، اگرچه راهبرد حضور مرحله ای چین در منطقه با وقفه ای رو به رو شدو پکن در مقایسه با دبگر کشورها دخالت مستقیم در فرایندهای این بحران ندارد اما چین از همان آغاز جنگ فلسطین و اسرائیل، سه مساله شامل «اقدام فوری برای دستیابی به آتش بس»، «حفاظت از جان غیرنظامیان» و «جلوگیری از فجایع انسانی بزرگتر» را خواستار شده بود.
پکن در چارجوب همان سیاست متوازن بهعنوان نقطه مقابل ایالات متحده برای ایجاد توازن در دیپلماسی جنگ اسرائیل و حماس ایفای نقش کرد. پکن تلاش کرده طی مدت دوماهه از آغاز موضوع حقوق بشر را در ثقل بیانیه ها، مواضع اعلامی و اجرایی خود قرار دهد.
همچنین موضع شی جین پینگ رئیس جمهوری چین در قبال جنگ غزه بسیار به موضوع پکن در قبال جنگ اوکراین نزدیک است.چین درباره جنگ اوکراین نیز بیطرفی اصولی خود را اعلام کرد و تلاش هایی را برای صلح انجام داد اما درعینحال روابط خود را با روسیه، عمیقتر کرد.
از دیدگاه تحلیلگران ، پکن به دنبال بهرهبرداری از هر دو این بحران بهمنظور تضعیف ایالات متحده و ارتقاء رهبری جهانی خود است. جنگ غزه افزون بر کاهش انرژی و تاثیرگذاری دیپلماسی و سیاست خارجی آمریکا، به چین در جنگ کریدورها نیز کمک می کند. پیش از این آمریکا با اعلام کریدور میانی هند- خاورمیانه- اروپا که در بخشی از سرزمین های اشغالی عبور می کند، عملا تلاش کرد تا ابتکار یک کمربند- یک جاده چین را به چالش بکشد.
با تداوم جنگ غزه این ابتکار آمریکا با چالش های اساسی درباره امنیت روبه رو خواهد بود و این درحالی است که ابتکار کمربند و جاده پکن پیشرفت های زیادی داشته است.
فرجام سخن اینکه، چین برای دهه های متمادی نقشی دوپهلو و در سایه درموضوع فلسطین داشته و در عمل سیاست خاورمیانه ای این کشور مبتنی بر حمایت اعلانی از فلسطین و گسترش روابط اقتصادی با اسرائیل بوده است. اما طی سال های اخیر با ظهور مسالمت آمیز چین و تلاش برای نقش یابی فعلانه در موضوعات مختلف منطقه غرب آسیا، پکن به بازیگری مهم در منطقه تبدیل شده که گریزی از ایفای نقش نیست.
درموضوع جنگ غزه، اگرچه پکن انتقاداتی درباره عملیات طوفان الاقصی نسبت یه طرف فلسطینی داشت اما ساختار سیاست خارجی چین در نهایت با محوریت حقوق بشر، بخشی از سازماندهی مواضع ضد اسرائیلی را در نهادهای بین المللی بر عهده گرفت. در این چارچوب، ادراک چینی در موضوع فلسطین نیز به دنبال صلح چینی است.
نظر شما