۲۸ دی ۱۴۰۲، ۷:۴۴
کد خبرنگار: 2104
کد خبر: 85355685
T T
۲ نفر

برچسب‌ها

۱۵ دقیقه‌ای که به سنندج سالها گذشت

۲۸ دی ۱۴۰۲، ۷:۴۴
کد خبر: 85355685
۱۵ دقیقه‌ای که به سنندج سالها گذشت

سنندج- ایرنا- صدای غرش هواپیما که سکوت آسمان شهر را در هم شکست، ۲۲۰ کبوتر یکی پس از دیگری در طول یک ربع به پرواز درآمد تا یکی از مهیب ترین جنایات بشری به ثبت برسد.

به گزارش خبرنگار ایرنا، سال ۱۳۶۵ پرحادثه‌ترین سال در تاریخ دفاع مقدس ملت ایران است؛ سالی که انجام عملیات‌های کربلای ۱ تا کربلای ۶ در فاصله تیرماه ۶۵ تا دی‌ماه همان سال، شکست‌های پیاپی نظامی عراق در جبهه‌ها را رقم زد و دشمن را برآن داشت تا به تلافی این شکست‌ها، مناطق مسکونی، شهرها، نقاط صنعتی، کارگری، اقتصادی و نفتی را هدف بمباران و موشک‌باران قرار دهد.

زخمی که دشمن در آن سال بر تن کردستان زد، ۲۲۰ جراحت بر جای گذاشت و هنوز که هنوز است، هر سال با یادآوری آن روز، اشک در چشم زن و مرد کُرد می نشیند و آهی می شود که در گلزار بهشت محمدی سنندج، سر باز می‌کند.

زخمی که دشمن در آن سال بر تن کردستان زد، ۲۲۰ جراحت بر جای گذاشت و هنوز که هنوز است، هر سال با یادآوری آن روز، اشک در چشم زن و مرد کُرد می نشیند و آهی می شود که در گلزار بهشت محمدی سنندج، سر باز می‌کند.

عصر روز ۲۸ دی، عقربه‌های ساعت روی ۱۵ و ۴۵ دقیقه برای همیشه خواب رفت و محله پیرمحمد، خیابان چهارباغ، مجتمع‌های مسکونی بنیاد مسکن، خیابان شهیدان نمکی، خیابان اکباتان، آپارتمان‌های ادب، تقاطع بلوار جانبازان و خیابان فلسطین، میدان نبوت، منازل مسکونی جنب پادگان و محله تَقتَقان هدف قرار گرفت و آسمان سنندج خاکستری شد.

آن روز انگار دنیای خیلی از مردم سنندج به پایان رسید و با دست خود عزیزانشان را از زیر آوار بیرون کشیدند تا دوباره به خاک بسپارند؛ با این حال، در تمام لحظه‌های نفسگیر جست و جو، امید داشتند که صدای ناله ضعیفی بشنوند، صدایی که خبر از زندگی بدهد ولی هر آنچه بود، خون و خاک و خاکستر بود.

۱۵ دقیقه‌ای که به سنندج سالها گذشت

مهمانی آن روز خانواده آقای احمدی در بهشت به پایان رسید، شهید "عطا احمدی" و همسرش "مهین خیریه" که به اتفاق کودکان خردسالشان "رضا" و "نیما" به دیدار مادربزرگ خود، "ایران بقائی‌کُرد" رفته بودند، همه با هم به شهادت رسیدند.

«حمیرا مبارکی» زن سنندجی دیگری بود که دلبند ۶ ماهه‌ای به نام "آرزو" از او به یادگار ماند و "بتول حسینی" هم به اتفاق سه فرزند کوچکش "چنور"، "خبات" و "چیمن" تا بهشت روانه شدند.

«حمیرا مبارکی» زن سنندجی دیگری بود که دلبند ۶ ماهه‌ای به نام "آرزو" از او به یادگار ماند و "بتول حسینی" هم به اتفاق سه فرزند کوچکش "چنور"، "خبات" و "چیمن" تا بهشت روانه شدند.

"علی شیخی" یکی دیگر از شهدای آن روز سنندج است که هفت سال بعد از ازدواج، تازه چند ماهی‌ بود خبردار شده بود که به زودی پدر می‌شود اما هیچ‌گاه، طعم لذت پدر شدن را درک نکرد و پسرش ۲ ماه بعد از شهادت پدر، پا به دنیا گذاشت.

دانش آموزان مدرسه واقع در خیابان اکباتان هم، آن روز درس شهادت مشق کردند.

۱۵ دقیقه‌ای که به سنندج سالها گذشت

داغ یکی پس از دیگری تازه شد و تعداد زیادی از خانواده های این شهر در یک روز عزادار شدند. مراسم ختم و تشییع شهدا معمولا به صورت دسته جمعی برگزار شد و اعضای خانواده نمی دانستند برای کدام شهیدشان به سوگ بنشینند.

استاد مهدی شاه‌جانی که به استاد محیه (محی‌الدین) مشهور است در شهرک صنعتی تعمیرکاران سنندج مغازه دارد. او پسر ارشد خانواده شاه‌جانی است که پس از شهادت پدر و مادرش در بمباران ۲۸ دی ماه سنندج، سرپرستی برادرانش را بر عهده گرفت.

۶۱ سال سن دارد و هنوز عکس آن دوران روی در و دیوار تعمیرگاهش خودنمایی می‌کند.

۱۵ دقیقه‌ای که به سنندج سالها گذشت

او که از ۱۵ سالگی به این کار مشغول است، هنوز روز خون و آتش سنندج را به یاد دارد، روزی که سراسیمه از مغازه روانه محله شان شد ولی خبری از خانواده اش نبود، نفس راحتی کشید اما بی خبری امانش نداد، همینکه شنید مصدومان را به بیمارستان شهر برده اند، خودش را به آنجا رساند و پیکر غرق در خون پدرش را از روی ساعت مچی‌اش شناخت.

پدر و مادرش برای عیادت عمویش به محله پیرمحمد رفته بودند، همانجایی که آماج هدف هواپیماهای جنگی رژیم بعث قرار گرفت.

۱۰ روز بعد مادرش را در بین جنازه های ناشناسی که خاکسپاری شده بود، پیدا می کند؛ به زحمت توانسته بود اجازه نبش قبر بگیرد، بی‌خبری از مادر برایش قابل تحمل نبود. توانست مادرش را کنار پدرش به دست هم بسپارد، انگار این ۲ نیز تاب جدایی همدیگر را نداشتند.

۱۰ روز بعد مادرش را در بین جنازه های ناشناسی که خاکسپاری شده بود، پیدا می کند؛ به زحمت توانسته بود اجازه نبش قبر بگیرد، بی‌خبری از مادر برایش قابل تحمل نبود. توانست مادرش را کنار پدرش به دست هم بسپارد، انگار این ۲ نیز تاب جدایی همدیگر را نداشتند.

و حالا ۳۷ سال از آن روز می گذرد، روزی که شهدا ماندند ولی از بانی این ظلم و شقاوت نامی باقی نمانده است.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha