دومین ساخته سینمایی محمد عسگری یک گام بلند روبهجلو پس از فیلم خوب اتاقک گلی است. داستان پرچالشی دارد که طراحی خوبی برای آن در نظر گرفته شده است. در مهندسی روایت، تلاش بسیاری شده تا شیوههای مختلفی در مسیر مقابله با تهاجم به تصویر کشیده شود که کارایی خوبی داشته است. بنابراین هسته مرکزی روایت که مبتنی بر تهاجم عراقیها به کشور و مقابله با این حملات است، در شیوههای روایی مختلفی به تصویر کشیده میشود تا فیلمنامه از این منظر بتواند پویا ظاهر شود.
در وهله دوم، ریزبینیهای اجرایی فیلم است که با دقت خوبی لحاظ شده است. همچنانکه نگارش موقعیتهای مختلف، کار دشواری بوده و ظرافتهای تکنیکی و احساسی بسیاری را میطلبد، در شکل اجرا نیز پشتوانه خوبی بر این موقعیتها صورت گرفته و کارگردان توانسته از پس تصویرگری و مهندسی این لحظات برآید و آشفتگیهای بصری را با دقتی خوب، سامان بخشیده و به تکهای از پازل مفهومی اثر تبدیل کند.
در این رویکرد، هارمونی ظریف تصویربرداری و تدوین، علاوه بر اینکه سروشکل فنیتری به اثر بخشید بلکه ریتم را با شتاب بیشتری همراه کرد تا این رهاورد در کنار غلظت بالای داستانی، از آسمان غرب، فیلمی داستانگو بسازد که عیار حرفهای آن در سطح مطلوبی قرار دارد.
عنصری که البته سبب شد تا مخاطب، این پارامترها را حوصله کند و تا انتها، در سالن بنشیند، سیاست درستی است که فیلم در قبال شخصیت علیاکبر شیرودی در نظر گرفت. در فیلم، ما با یک خلبان صرف مواجه نیستیم بلکه یک فرمانده جنگ را میبینیم که قدرت تحلیل دارد. فیلم درواقع پیادهسازی تحلیلهای شیرودی بر روی زمین (مقابله با حکم رئیسجمهور وقت) و در آسمان (علیه توان نظامی دشمن) است. این سیاست، نهتنها به فهم بهتر اثر کمک کرده بلکه تصویری فراواقعی از شیرودی را ترسیم نمیکند.
تصمیم درست فیلمنامه مبتنی بر پایان اثر قبل از شهادت شیرودی، دیگر انتخاب درستی بود که سبب شد تا مخاطب، قهرمانش را زنده ببیند. همچنین نوعی قدرتنمایی برای فیلم بود تا بدون بهرهمندی از ترحم و خرید احساس بتواند مخاطب را با اثرش همراه کند.
آسمان غرب نمونه خوبی از اندازه نگهداشتن یک موقعیت منحصر است. اینکه فیلم بتواند در زمان درست خود شروع شده و در زمان مقتضی به پایان برسد، یک حسن بزرگ است. اینکه فیلم بتواند در اثنای روایت، چارچوبههای روایت را بهاندازه نگهداشته و وی را با اغراق سیراب نکند، اتفاق بسیارمبارکی است.
محمد عسگری حالا و با این فیلم در شمایل کارگردانی ظهور کرده که توانسته دممسیحایی جدیدی در کالبد سینمای مقاومت بدمد و به آشتی مخاطب با این گونه، که روزگار خوبی را نمیگذراند، کمک بسیاری کرده است.
نظر شما