می‌خواهم عادی زندگی کنم

تهران- ایرنا- می‌خواهم عادی زندگی کنم، شغلی داشته باشم، دستم به جیب خودم برود، گناه که نکردیم معلول شدیم، ما هم حق حیات داریم، ما هم مانند هر انسان سالمی توانایی‌هایی داریم که باید دیده شود، این گفته‌های عده‌ای است که نمایشگاه رسانه‌ها پل ارتباطی‌شان با مسئولان شده است.

به گزارش خبرنگار ایرنا، بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه‌های ایران در مصلای امام خمینی (ره) امروز یکشنبه ۲۹ بهمن ماه کارش را آغاز کرد، این فضا فرصت مناسبی برای عده ای است که نمی توانند در طول سال صدایشان را به گوش کسی برسانند، از این رو فرصت را مغتنم شمرده و با حضور در نمایشگاه می گویند که ما را هم ببینید. ما هم هستیم.

درهای سالن شبستان مصلای امام خمینی (ره) از صبح امروز همزمان با آغاز این رویداد به روی علاقه‌مندان برای حضور و بازدید باز شد، از همان آغاز تعدادی بازدید کننده می آیند؛ می چرخند، برخی راضی و برخی ناراضی بر می گردند، همچنین مسئولان می آیند و می روند، عکس می گیرند و مصاحبه می کنند؛ تا اینجا ماجرای جدیدی نیست و طبق روال هر رویدادی پیش می رود، اما مساله این است که چنین جاهایی برای عده ای که همواره دستشان به هیچ مسئولی نمی رسد فرصت مناسبی است تا صدایشان را به گوش مسئولان و حداقل رسانه ها برسانند.

در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه‌های ایران هم این اتفاق افتاد، عده ای معلول و روشندل آمده اند تا شاید دیده شوند، تا صدایشان به گوش مسئولان برسد، به نظر انتخاب خوبی است، پس چه خوب است به حرفشان گوش دهیم.

می‌خواهم عادی زندگی کنم

از در ورودی نمایشگاه که وارد می شوی فضایی سرشار از شور و شوق را می بینی، همه در همهمه و تکاپو هستند، هر کسی به طرفی می رود و در تلاش است تا به وظیفه ای که بر وی محول شده موفق عمل کند، برخی غرفه ها آماده اند و اعضای داخل آن آماده پذیرایی از بازدیدکنندگانی هستند که با اشتیاق فراوان به هر طرفی چشم می اندازند، اما برخی غرفه ها هنوز آماده نیستند و افرادی در تلاش برای برپا کردن هر چه زودتر غرفه خود هستند.

گاری های دستی با انواع وسایل از جمله بنرها، میله هایی برای برپا کردن غرفه ها و انواع خوراکی ها و میوه ها به چشم می خورد و به هر طرفی می روند و می آیند، وقتی به این جمع نگاه می کنی شوری از زندگی در آنها موج می زند که انسان را به ادامه راه امیدوار می کند.

می‌خواهم عادی زندگی کنم

غرفه های رنگ و وارنگ با رنگ های طوسی، سبز، سرخابی، آبی و سیاه هر مخاطبی را ترغیب می کند که وارد آن شود تا ببیند چه خبر است، غرفه هایی که در راهروی اصلی شبستان قرار گرفته اند رونق بیشتری دارند، مسئولان غرفه هم با روی باز به سوالات پاسخ می دهند، حتما در دوره های قبلی نمایشگاه هم دیده اید که برخی به اصطلاح عشق اینجور جاها را دارند، تک تک وارد هر غرفه ای می شوند صدها سوال می پرسند و گاهی افراد را به چالش می کشند و در آخر هم با دو دست پر از کاغذهای رنگی که حتی تبلیغات غذا و رستوران ها هم در آن دیده می شود از نمایشگاه خارج می شوند.

این نمایشگاه هم در روز اول یکی از اینها را دارد، مردی حدود ۶۰ تا ۶۵ ساله که در همین ابتدای کار کوهی از کاغذ را جمع کرده و با رویی گشاده به هر غرفه ای سر می زنند، قطعا از این افراد در نمایشگاه زیادند.

نکته جالب اینجاست که در همین اولین روز از نمایشگاه جوانان زیادی با اشتیاق از غرفه ها بازدید می کنند و با سوالاتی که با شوقی از جوانی همراه است در تلاشند تا زیر و بم کار رسانه را در بیاورند، با دیدن این جوانان مشتاق، امید در دلها جوانه می زند.

در یک گوشه از نمایشگاه که البته در راهروی اصلی هم نیست یک غرفه زیبایی به چشم می خورد، از کردستان آمده اند با لباس سنتی خود در غرفه نشسته اند یک نفر هم با هنر پرفورمنس به رنگ طلایی مقابل غرفه ایستاده و هر کسی که از آنجا عبور می کند کنارش می ایستد و عکس می اندازد.

می‌خواهم عادی زندگی کنم

همانطور که مسیر را طی و به اطرافم نگاه می کردم، ناگهان حضور چند فرد معلول سوار بر ویلچر و تعدادی روشندل نظرم را به خود جلب کرد، جلو رفتم از یکی از آنها که خانم بود علت حضورشان را در نمایشگاه پرسیدم، گفت حالا که در این نمایشگاه این همه رسانه دور هم جمع شده اند آمدیم تا شاید بتوانیم صدایمان را به گوش مسئولان برسانیم، ما از کمترین امکانات بی بهره ایم، می خواهیم مسئولان از ما حمایت کنند، ما هم حق زندگی داریم، با ماهانه ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان که بهزیستی به ما می دهد چگونه می توان زندگی کرد؟ دوست داریم شغلی داشته باشیم و سر کار برویم، دستمان در جیب خودمان باشد، اما به نظر می رسد صدایمان به جایی نمی رسد، آمدیم اینجا تا شاید حداقل یک رسانه حرف ما را به گوش مسئولان برساند. می خواهیم عادی زندگی کنم.

یکی دیگر از این جمع که مردی روشندل بود گفت: از مسئولان می خواهیم حق پرستاری و ماده ۲۷ قانون را درباره ما رعایت کنند، بر اساس قانون وزارت کار باید به افراد با معلولیت شدید که فاقد شغل هستند، ماهانه پولی بدهند اما خبری از اجرای این قانون نیست، با مستمری بهزیستی نمی توان شکم زن و فرزند را سیر کرد، همچنین باید پولی بابت پرستاری بدهند که یا نمی دهند و اگر هم می دهند به حدی ناچیز است که نمی توان با آن فردی را به عنوان پرستار استخدام کرد.

وی افزود: البته در پرداخت حق پرستاری بین افرادی که معلول مادرزادی هستند با جانبازان زمان جنگ فرق می گذارند، درست است که آنها در راه وطن معلول شدند اما ما هم که نمی خواستیم معلول به دنیا بیاییم، خواهش می کنم صدای ما را به گوش مسئولان برسانید.

بیاییم صدای این افراد را بشنویم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha