به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا؛ در فردای روز ۷ اکتبر و عملیات طوفان الاقصی به دست رزمندگان فلسطینی، ساختار نظامی- امنیتی صهیونیستها شکست غیرقابل ترمیمی خورد؛ اما با ورود آمریکا و برخی کشورهای اروپایی از فروپاشی وجودی رژیم صهیونیستی جلوگیری شد. نظم و ترتیبات منطقهای در فرآیند گذار نظم بین الملل بعد از ۷ اکتبر مسیر دیگری پیدا کرد که هیچگاه به قبل از ۷ اکتبر باز نمیگردد. درباره تحولات صورت گرفته در این ۱۵۵ روز و آینده احتمالی تحولات با سعدالله زارعی کارشناس ارشد مسائل منطقه غرب آسیا، به گفتوگو نشستیم.
این کارشناس مسائل بین الملل ارزیابی مثبتی از تحرکات دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی دارد. زارعی افق مشخص و زودهنگامی برای مذاکرات سیاسی پیش بینی نمیکند و معتقد است تا دو ماه آینده وضعیت جنگ با کیفیت کنونی ادامه دارد. وی قائل به این موضوع است که هر چند ممکن است به سبب نگرانی رژیم صهیونیستی از خشم مردم در کرانه باختری کمی از حجم جنایتها در ماه مبارک رمضان کاسته شود اما این ماه میتواند تاثیرات جهادی خود را در کرانه باختری و دیگر مناطق نشان دهد.
در ادامه متن کامل این گفتوگو در اختیار مخاطبان ایرنا قرار داده شده است:
با گذشت ۱۵۷روز از نبرد کاملا فلسطینی طوفان الاقصی و شکست غیرقابل ترمیم رژیم صهیونیستی، اقدامات دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در اینباره را چگونه ارزیابی میکنید؟
کار دستگاه دیپلماسی در هر کشوری در دو عنوان کلی قابل خلاصه شدن است یک عنوان مذاکرات، گفتوگوها و ارتباطات هست که در سطح منطقهای و بین المللی دنبال میشود و یک موضوع هم بحث طراحی راهبردی در خصوص موضوعی است که مورد نظر کشور خاص هست. وزارت امور خارجه از ابتدای این جنگ یعنی درست از هشتم اکتبر یا روز شانزدهم مهر ماه که جنگ غزه آغاز شد. تحرکات فوری و جامعی را در سطح منطقهای و بین المللی طراحی و دنبال کرد که ما شاهد سفرهای مکرر شخص وزیر امور خارجه و تحتالشعاع قرار گرفتن سایر فعالیتهای دیپلماتیک وزارت خارجه در خصوص جنگ غزه بودیم، به بیان دیگر جنگ غزه در طول این پنج ماه سایهاش را کامل روی فعالیتهای وزارت خارجه انداخت.
نکته دوم بحث طراحی هست که ممکن است سوال بشود که طراحی وزارت خارجه در خصوص جنگ غزه چه بوده است؟ آیا ما توانستیم متناسب با اهدافمان طراحی راهبردی داشته باشیم؟ پاسخ این سوال آن است که ما در جنگ غزه هدف مشخصی داشتیم، این هدف نیازمند طراحی نبود، هدف ما توقف جنگ بود. کافی است که ما فشار بیاوریم تا جنگ متوقف بشود. بقیه موضوعات، موضوعاتی است که در سایه توقف جنگ سامان خودش را دارد و ضمناً قرار نیست که ما در سایه راهبردی از طرف فلسطینیها و به نیابت از فلسطینیها تصمیم بگیریم. بنابراین ما در این صحنه نیاز به طراحی راهبردی نداریم به دلیل اینکه طراحی و راهبرد ما نسبت به مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی مشخص است، وزارت امور خارجه را در یک چرخه فعال بینالمللی ارزیابی میکنیم و به نظر ما موثر هم واقع شده است. شاید وزیر امور خارجه ایران در بین وزرای خارجه ۵۷ کشور اسلامی فعالترین و پرکارترین وزیر امور خارجه محسوب بشود.
اقدامات وزیر امور خارجه را به خوبی تشریح کردید اما در یک سطح پایینتر از آن نمایندگیهای سیاسی مشخصا سفرا و در عرض آنها رایزنان فرهنگی و نهاد بالادستی آن سازمان فرهنگ و ارتباطات، اقدامات این بخش از دستگاه سیاست خارجی را در این مدت چگونه ارزیابی میکنید؟
گزارشی از فعالیتهای نمایندگیهای جمهوری اسلامی در خارج از کشور در خصوص جنگ غزه ندارم که بتوانم ارزیابی دقیق و علمی در خصوص این موضوع ارائه بدهم. اما به طور کلی ما وقتی جمهوری اسلامی را به عنوان یک نظام سیاسی میخواهیم در خصوص جنگ غزه و فلسطین ارزیابی کنیم ارزیابیمان قاعدتاً این است که در طول این دوران رهبر معظم انقلاب اسلامی، فلسطین را در صدر مطالبات و مطالب خودشان قرار دادند به جز یکی دو مورد در کلیهی سخنرانیهای حضرت آقا از همان ۱۶ مهر ماه تا امروز، مسئله فلسطین و جنگ غزه یکی از سرفصلهای مهم سخنرانی ایشان بوده یا مثلاً در اظهارات رئیس جمهور محترم در طول این مدت موضوع فلسطین و دفاع از مظلومین غزه یکی از سرفصلهای مواضع هر روزه ایشان بوده و این خیلی اهمیت دارد.
همینطور در سطح باقی مسئولین کشور؛ مجلس، رئیس مجلس و همینطور دستگاه قضایی، مسئولین نظامی ایران، مسئولین فرهنگی کشور، ائمه جمعه، نمایندگان مجلس خبرگان، رسانههای ایران از هر طیفی که بوده در طول این مدت موضوع جنگ غزه را در صدر مطالبات و مطالب خودشان قرار دادند و دلیلاش هم این است که فلسطین در ایران اجماعیترین موضوع محسوب میشود که دیگر چپ و راست نمیشناسد. طیفهای ملیگرا، طیفهای چپگرا و مارکسیستی که البته در ایران خیلی قوی نیستند در این مسئله موضع مشخصی دارند. بنابراین ایران در برخورد با پدیده جنگ غزه کارنامه درخشانی دارد. اگر چه آماری ندارم از فعالیتهای نمایندگیهای ایران در خارج از کشور تا بتوانم داوری کنم این فعالیتها را از جهت کمی یا کیفی. اما به طور کلی میدانم که مسئولین ایرانی در داخل یا خارج از کشور در خصوص مسئله فلسطین کوتاهی نداشتند.
با توجه به اینکه در ماه رمضان هستیم، فضای مذاکراتی میان فلسطینیها و صهیونیستها حاکی از نیاز به یک آتش بس در میان دو طرف است. اما سناریوهای مختلف مطروحه در فردای آتش بس دستیابی به این هدف را به تاخیر انداخته است. مثل تقسیم غزه به مناطق A,B,C همانند کرانه باختری، حکومت تشکیلات خودگردان و افرادی چون محمد دحلان یا حسین الشیخ بر غزه، ایجاد منطقه حائل بین شمال و جنوب نوار غزه، معادله تبادل اسرا و... محتملترین سناریو از نظر شما چیست؟
ببینید اولا که مذاکرات پاریس، مذاکراتی است که بین آمریکاییها، صهیونیستها، مصریها و قطریها در جریان است و مذاکرات هم مذاکرات امنیتی است. به همین دلیل به جای وزرای خارجه یا معاونان آنها، روسای دستگاه اطلاعاتی مشغول مذاکرهاند. طرف فلسطینی در مذاکرات حضور مستقیم ندارد البته مطالب آنها از طریق مصر و قطر مطرح و به نوعی دنبال میشود. ولی خود مقاومت فلسطین در مذاکرات پاریس نیستند. در کنار مذاکرات پاریس یک میز مذاکراتی را خود برگزارکنندگان پاریس در قاهره ایجاد کردند که در آنجا نمایندگان رژیم صهیونیستی به تعبیری رئیس دستگاه امنیتی رژیم و بعضی از مقامات حماس با وساطت قاهره گفتگوهایی دارند که این گفتوگوها در چارچوب مذاکراتی است که در قاهره مطرح میشود. منتها افق این قضیه چه است؟
واقع این مطلب هست که از زمان آغاز این مذاکرات لااقل سه ماه میگذرد. ما یک مقطعی تحت عنوان پاریس ۱ داشتهایم و از اول اسفند ماه پاریس ۲ شکل گرفته است یعنی یک دوره طولانی مذاکرات شکل گرفته است. اما امروز که با هم صحبت میکنیم و در واقع از مذاکرات پاریس ۲ حداقل ۲۰ روز میگذرد هیچ پیشرفتی در مذاکرات حاصل نشده است. چرا؟ دلیل واضحی دارد، آن این است که صهیونیستها میخواهند آن چیزی که در میدان جنگ غزه نتوانستند به دست بیاورند را با پشتیبانی آمریکاییها در میز سیاسی به دست بیاورند. مهمترین دستور کار مذاکرات پاریس، خلع سلاح مقاومت در غزه است.
خب این خواسته رژیم صهیونیستی و اولین هدف نظامی او محسوب میشود. این یکی از آن مسائلی است که باعث عدم پیشرفت مذاکرات میشود. یا مثلاً در خصوص آتش بس، آمریکاییها آتش بس موقت را پیشنهاد میکنند. آتش بس موقت یعنی ۶ هفته آنطوری که آمریکاییها میگویند. خب این موضوع برای فلسطینیها مخاطره آمیز است، به این خاطر که آتش بس موقت محاصره را بر نمیدارد. کمکهای غذایی چندان افزایش پیدا نمیکند. وضع فلسطینیها از نظر معیشت دشوارتر میشود. در حالیکه دست صهیونیستها در این حوزه باز است. حالا رژیم صهیونیستی بعد از ۶ هفته بخواهد وارد جنگ بشود؛ با یک غزه ضعیف شده در واقع مواجه میشود. فلذا آتش بس موقت به نفع فلسطینیها نیست و فلسطینیها هم با صراحت اعلام کردهاند که زیر بار نمیرویم.
فلسطینیها ۵ خواسته را را اجمالا مطرح کردهاند که خواستههای انسانی است و اتفاقاً در سطح بینالمللی هم مورد حمایت قرار میگیرد. خواسته اول، آتش بس جامع و کامل است یعنی آتش بس اولاً باید دائمی و ثانیاً فراگیر باشد یعنی کل باریکه غزه را در بر بگیرد؛ نه اینکه صهیونیستها یک خطی بکشند در شمال خان یونس به سمت ساحل بعد بگویند که بالا یک وضعیتی دارد، پایین یک وضعیت دیگر. دومین خواسته مقاومت این است که نظامیان اشغالگر صهیونیست از نوار غزه خارج بشوند و هر جنگی باید با این دستور کار به پایان برسد. سومین خواسته مقاومت، بازسازی است. خب اینجا را چه کسی خراب کرده؟ آمریکاییها، انگلیسیها و صهیونیستها بودند. اینها بایستی غرامت بپردازند. قبول کنند که بایستی این خسارتها را بدهند.
همین دیروز من یک گزارشی میخواندم از یک نشریه اروپایی که در آن به نقل از یکی از مسئولین ارشد سازمان دیدهبان حقوق بشر که گفته بود؛ گلولههایی که در اردوگاه جبالیا به سمت فلسطینیها شلیک شد و صدها نفر را شهید و زخمی کرد، گلولههای اهدا شده توسط انگلیس در روزهای اخیر بوده. بالاخره انگلیسیها باید قبول کنند که در خسارتهای وارد شده نقش داشتند. حماس میگوید که باید این خسارتها پرداخت شده و بازسازی انجام بشود. خواست چهارم مقاومت این است که محاصره برداشته شود. محدودیتهای ظالمانه کنار برود؛ مردم بتوانند زندگی عادی خودشان را در این صحنه داشته باشند. در مرحله آخر هم بحث تبادل اسرا و زندانیان فلسطین است. اینها خواستههای انسانی مشخصیاند. البته یک خواسته ضمیمهای هم مطرح شده که میتوانیم به عنوان ششمین خواسته به موضوع اول که آتش بس کامل است، ضمیمه کنیم. و آن بازگشت آوارگان از جنوب به شمال نوار غزه و بازگشت به منازل در منطقه شمالی است. اینها همه انسانیاند.
اما صهیونیستها زیر بار نمیروند و معتقدند که میتوانند با ادامه جنگ، ادامه محاصره، با تشدید گرسنگی و فشار بر مردم غزه، حماس را وادار به پذیرش تحمیلی بکنند که از طریق جنگ نتوانستند به دست بیاورند. خب این موضوعات در واقع مذاکرات را اولاً بلاموضوع میکند. وقتی تو بنا داری که خواسته شکست خورده نظامی را در صحنه سیاسی به دست بیاوری طرف مقابل چرا باید تن بدهد به یک چنین چیزی، فلذا مقاومت هم شروط خودش را مطرح کرده و اتفاقاً شروط مقاومت مورد حمایت ۲۶ کشور عضو اتحادیه اروپا از ۲۷ کشور عضو است، آنها توقف فوری و کامل جنگ یا رفع محاصره را خواستار شدند. همین بحثهایی که در شروط حماس آمده آنها مطرح کردند. عربها از این خواسته حمایت کردند. مسلمانها حمایت میکنند. خود سازمان ملل و شخص آقای دبیرکل گوترش اعلام کرده که جنگ بایستی فورا متوقف شود، محاصره برداشته شود و کمکهای انسان دوستانه به غزه برسد. این همان شروط و خواستههای حماس است.
بنابراین خواستههای حماس یک خواستههای ابتکاری خارج از انتظارات بینالمللی هم نیست. اما رژیم صهیونیستی غیر عرفی برخورد میکند. به همین جهت من معتقدم که حداقل طی دو ماه آینده جنگ با همین کیفیت فعلی ادامه پیدا میکند. البته در ماه مبارک رمضان ممکن است مقداری کاهش پیدا کند به دلیل نگرانیهایی که صهیونیستها از هیجان مردم در کرانه باختری در ماه رمضان دارند. اما بعد از ماه مبارک رمضان علی القاعده جنگ به وضع امروز بر میگردد. دو مرتبه یک تا دو درصد تشدید میشود و به نظر نمیآید که فعلاً مذاکرات سیاسی افقی داشته باشد. آمریکاییها حرف میزنند ولی فشاری به صهیونیستها برای پذیرش آنچه که ادعا میکنند که میخواهند تا قبل از ماه مبارک رمضان آتش بس بدهند، ما چیزی از سمت آمریکاییها در عمل نمیبینیم. گویا یک بازی سیاسی در پاریس شکل گرفته که اذهان را منحرف کنند. فلسطینیها را منتظر یک گشایش بگذارند، به نظرم یک حقه سیاسی اینجا سوار شده است.
اقدامات حزب الله لبنان و انصار الله یمن در حمایت از فلسطین و پاسخهای محدود نظامی رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان و حملات هوایی آمریکا و انگلیس به یمن نشان دهنده تاثیر قابل تامل اقدامات این دو گروه از جبهه مقاومت است. از طرفی روی آوردن به مذاکره و دیپلماسی با میانجیگری فرانسه و عمان از ناکامی حملات نظامی رژیم صهیونیستی، آمریکا و انگلیس در توقف اقدامات گروههای مقاومت حکایت دارد. برخی از کارشناسان از اینکه اسمی از جمهوری اسلامی در مذاکرات منطقهای و حتی مذاکرات آتش بس آورده نمیشود، تعبیر به ضعف قدرت منطقهای ایران میکنند. اما برخی دیگر از کارشناسان، قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصل عدم مداخله در سرنوشت ملتها را یادآور میشوند. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟
جنگ غزه ۸ اکتبر شروع شد نه ۷ اکتبر، یعنی ۱۶ مهر شروع شد نه ۱۵ مهر، ۱۵ مهر عملیات طوفان الاقصی بود که حساب خودش را دارد. عملیات نظامی رژیم صهیونیستی و چیزی که امروز به عنوان جنگ غزه میشناسیم از ۱۶ مهر یا ۸ اکتبر شروع شده. بعد از این شروع، غربیها آمدند یک جبهه درست کردند. یعنی آقای بلینکن به تل آویو آمد. بعد رئیس جمهور فرانسه، بعد صدر اعظم آلمان، بعد نخست وزیر انگلیس و دو یا سه روز بعد خود بایدن به تلآویو آمد و رسماً اعلام کرد که امنیت رژیم صهیونیستی، امنیت ماست. اتفاقاً همه اینها برای اینکه جدیتر خودشان را در مسئله نشان بدهند در هواپیمایی به تل آویو آمدند که حامل بمبهای سنگر شکن برای رژیم صهیونیستی بود. خب یک جبهه بین المللی در حمایت از رژیم صهیونیستی تشکیل شد. در حالی که رژیم صهیونیستی جنگ را آغاز کرده بود و بیمهابا مردم شمال غزه را بمباران میکرد. بعد از این ماجرا یک جبهه مقابلی لازم بود که در مقابل جبهه غرب به نفع رژیم صهیونیستی؛ یک جبهه اسلامی- منطقهای به نفع فلسطین شکل بگیرد تا یک توازن سیاسی امنیتی برقرار شود.
جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی و محور مقاومت، نقش خود را در بالاترین سطح ایفا کرده است. اینکه حضرت آقا در سخنرانی سه روز بعد از جنگ در دانشکده افسری با صراحت فرمودند من دست و بازوی این رزمندگان فلسطینی را میبوسم، یعنی تجلیل عظیمی کردند از اینها و آن تعبیر تاریخی را به کار بردند که رژیم صهیونیستی گرفتار یک شکست جبران ناپذیر شده و بعد وزارت خارجه ما کار عادی خود را کنار گذاشت و جنگ غزه را دنبال کرد و تا امروز هم تمام مسئولان جمهوری اسلامی موضوع را دنبال کردند.
خب در کنارش مقاومت لبنان بلافاصله بعد از شروع جنگ، یعنی در روز ۸ اکتبر آماده باش از سوی آقای نصرالله صادر شد. حزب الله لبنان وضعیت جنگی به خود گرفت و از روز ۹ اکتبر حملات حزب الله به مناطقی از رژیم صهیونیستی آغاز شد و تا امروز هم ادامه دارد. حزب الله تاکنون بیش از ۲۰۰ شهید داده و البته ضربه حزب الله به رژیم صهیونیستی ضربه کاری بوده است. از جمله عملیات سنگینی که حزب الله علیه پایگاه هوایی میرون انجام داد که یک پایگاه رصد، شناسایی و عملیات هوایی رژیم صهیونیستی در محدوده وسیعی از شمال و شرق مدیترانه بود که تاکنون سه بار حزب الله به این پایگاه حمله کرده است. ضربات حزب الله یک سوم ارتش رژیم را به سمت شمال سرزمینهای اشغالی کشانده و شمال را در وضعیت جنگی قرار داده در حالی که سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی این بود که جنگ را در باریکه محدود نگاه دارد تا به کرانه و شمال کشیده نشود اما حزب الله مناطق شمالی را کاملاً درگیر جنگ کرد.
مقاومت عراق مهمترین پشتیبان جنگ یعنی آمریکا را با ضربات پیاپی مشغول و گرفتار کرد. حالا غیر از حملاتی که مقاومت یمن به کشتیها و ناوهای آمریکا وارد کردهاست. مقاومت عراق بیش از ۲۰۰ بار موقعیتهای آمریکا را مورد هدف قرار داده است. بنابراین جبهه شرقی هم با مرکزیت بغداد باز شد در کنار جبهه شمالی با مرکزیت بیروت. یک جبهه جنوبی، مقاومت یمن باز کرد که گلوی رژیم صهیونیستی را گرفت و حامیان اروپایی رژیم غاصب را تحت فشار قرار داد. علی رغم بمبارانهای وسیعی که آمریکاییها انجام دادند و تاکنون بیش از ۴۰ بار یمن را بمباران کردند. یمنیها دست از حمایت مقاومت فلسطین بر نداشته و همین دیروز ما شاهد حمله به کشتیها و ناوهای آمریکایی بودیم. حتی یک مورد کشتی سوئیسی حامل نفت برای رژیم صهیونیستی در دریای سرخ و دهانه باب المندب مورد هدف قرار گرفت. بنابراین یعنی جبههای که باید در مقابل جبهه ظالمانه غربی شکل گرفت تا ساکنان غزه احساس تنهایی نکنند و احساس نکنند که گرفتار شدند در یک فضایی که فریادرسی ندارند.
ایران هم با دقت و ظرافت این صحنه حمایت را مدیریت کرده و نقش خود را در هدایت این مسئله ایفا کرده است. حالا طبیعتاً اقدامات در چارچوب تدابیر صورت میگیرد. هیچکس نمیتواند در جایگاه کشور داری بی ملاحظه عمل کند؛ ملاحظات خود را دارد باید که موثرترین ضربه به دشمن و کم هزینهترین اقدام برای نیروی عمل کننده را در نظر بگیرد، طبیعتاً اینها جزو راهبردهای جنگ محسوب میشود. به نظر من جبهه مقاومت تا الان نقش خود را به خوبی ایفا کرده است. هیچکس گمان نمیکرد که مردم غزه و مقاومت فلسطین بتوانند ۵ ماه در زیر بمباران هر روزه ۶۰ هواپیمای نظامی، بیش از ۲۰۰۰ تانک و نفربر و بیش از دهها شناور جنگی رژیم صهیونیستی مقاومت کنند و مقاومت کردند و ماندند. امروز اختلافات در کابینه نظامی اسرائیل در حدی بالا گرفته که گالانت در اظهارات خود اعلام کرد که رژیم صهیونیستی در طول این ۷۵ سال هیچگاه با چنین جنگ و این حد از تلفات مواجه نبوده، این نشان دهنده این است که مقاومت مسیر را درست رفته، حالا هر کس نقشی بر عهده گرفته و در این نقش مصالح هر مجموعهای در نظر گرفته شده است.
ما برخلاف انتفاضه اول و دوم و نبرد سیف القدس، خیزشهای را در کرانه باختری و مناطق ۴۸ دیدیم. با توجه به حجم جنایتی که در این جنگ اخیر صورت گرفته شاهد خیزش مثل قبل نبودیم با توجه به اینکه آتش بس تا الان صورت نگرفته و وارد ماه رمضان میشویم چه معادلهای باید رخ دهد که شاهد خیزش باشیم؟
ما تصورمان راجع به صحنه باید دقیق و روشن باشد. سوال، چرا نتانیاهو روز سوم جنگ غزه به کرانه باختری آمد و اعلام کرد اینجا منطقه نظامی است!؟ آیا این حکایت از نگرانی رژیم صهیونیستی نمیکند!؟ آیا نشان دهنده این این نیست که مردم کرانه باختری به شدت زیر فشار نظامی رژیم صهیونیستی قرار دارند!؟ آیا نشانه این نیست که بخش بزرگی از ارتش رژیم صهیونیستی درگیر کنترل مردم کرانه باختری است!؟ حدود سه لشکر از ۱۴ لشکر رژیم صهیونیستی درگیر کرانه باختری است یعنی مردم کرانه باختری مثل حزب الله که سه لشکر را عملاً جدا کرده و سیستم رژیم صهیونیستی را در بخش شمالی درگیر کرده، مردم کرانه باختری هم ارتش رژیم را درگیر کردند. در کنار این مسئله این را هم در نظر بگیرید که از زمان آغاز جنگ غزه از ۸ اکتبر، در کرانه باختری چیزی حدود ۴۰۰ نفر شهید و در حدود ۴ هزار نفر از ساکنان کرانه بازداشت شدند. خب اینها نشانه چیست!؟ این ۴۰۰ نفر چرا شهید شدند!؟ این چند هزار اسیر و زندانی چرا زندانی شدهاند!؟ اینها نشان دهنده این است که کرانه باختری فعال است.
الان صهیونیستها به شدت نگران شروع ماه مبارک رمضاناند. در کرانه باختری، چهار مکان مقدس وجود دارد که در ماه مبارک رمضان به مرکز تجمع نیروهای خالص به شدت مذهبی میشود و اینها حواسشان است که در غزه چه میگذرد. الان به شدت نگراناند و بعضی گفتهاند که میز مذاکرات پاریس۲ برای این چیده شد که به فلسطینیها بگوید صبر کنید داریم کارهایی میکنیم، در حالیکه بنا ندارند کاری در آنجا انجام دهند. بنابراین کرانه باختری واقعا فعال است و دارد کار میکند. منتظریم ماه مبارک رمضان در اینجا تاثیرات جهادی خودش را داشته باشد.
نظر شما