به گزارش ایرنا، روایت شبی که ایرناییهای اصفهان در تالار «هشت بهشت» شهر گنبدهای فیروزهای، بیرون از گود تحریریه، ساعاتی را آمیخته به مهر و لبخند و خوش و بش گذراندند، شنیدنی است.
در این محفل خاطرهانگیز و ماندگار، حضور اساتید و پیشکسوتان خبر مایه دلگرمی و مباهات بود؛ آنها که بهترین سالهای عمرشان را وقف خبر کردهاند و حالا ریشه تنومند تجربه و خاطرهاند.
همراهان و خانوادههای ایرناییهای اصفهان دور هر میز، همچون نگینهای فاخر میدرخشیدند، همانها که در فراز و فرود این حرفه دشوار، صبورانه یاریگر عضو خبری خانواده بودند.
بخشی از این برنامه با حال و هوای زیارت و طنین نجواهای عاشقانه با امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع) همراه بود.
اجرای طنزپرداز محبوب اصفهانی علی قیومی نیز لحظات شاد و مفرحی را خلق کرد و برای دقایقی غبار یکنواختی و خستگی را از شانه همکاران خبری تکاند.
مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و شهردار اصفهان نیز در جمع صمیمانه ایرناییها حضور داشتند.
بازگویی اخبار تلخ و شیرین از زبان پیشکسوتانِ این ضیافت از دیگر قسمتهای جالب برنامه بود. در این دورِ همی،نام زنده یاد امیرحسین اکبری از خبرنگاران فقیدِ هجرت کرده ایرنا مرکز اصفهان در حضور خانوادهاش بر زبانها آمد؛ او که هنوز قاب لبخندهای زیبایش و مغناطیس گیرای مهرش بر دیوار تحریریه ایرنای اصفهان نقش بسته است.
کودکانههای این دورهمی نیز شوقآفرین بود؛ آنجا که شیطنتها و صدای خنده فرزندان و دُردانههای همکاران ایرنایی، چاشنی مراسم شده بود.
بهانه این همنشینی، بازنشستگی و پاسداشت سی سال دروازهبانی نفسگیر مسعود عمادی از دبیران خبر ایرنا اصفهان بود، او که همچون باغبانی دلسوز، ۳۰ سال آزگار شاخ و برگ اضافی نوبرانههای خبری را چید تا ایرنا همواره برای فرآوردههای حرفهایش به خود ببالد.
همچنین تجلیل از محمدرضا شکراللهی خبرنگار قدیمی ایرنا، از دیگر بخشهای این محفل به یادماندنی بود.
از دیگر صحنههای جالب این دورِهمی، گپ و گفت با مدیران پیشین خبرگزاری ایرنا اصفهان و مرور خاطرات دوران کار با آنها بود، پدرانی دلسوز و استوار که هنوز هم آفتاب وجودشان روشنی بخش مسیر پرتلاطم این رسالت مقدس است.
دورِهمی خانوادگی ایرناییهای اصفهان با ضیافت شام، دریافت هدایای یادبود و عکس دسته جمعی پایان یافت؛ شبی به یادماندنی که ردپایی از نشاط، همدلی و امید بر دلها به یادگار گذاشت.
سخن آخر همکاران ایرنایی در حالی که الماس شوق از چشمانشان میدرخشید، این بود که تکوین چنین محافلی بیش باد.
در خنکای آن شب اردیبهشت، این شوق دیدارِ دوباره بود که به خداحافظیها گرما بخشید؛ آری هوای آن: «یک شب بیخبری» لبریز از رایحه تیترهای ماندگار شد.
نظر شما