به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا، سید اسدالله لاجوردی از اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی، رئیس زندان اوین و دادستان انقلاب تهران در دهه شصت بود. او از ۲۰ شهریور سال ۱۳۵۹ با نظر امام خمینی (ره) و آیت الله شهید سید محمد بهشتی، دادستان انقلاب تهران شد و در این سمت به مبارزه جدی با منافقان که در آن زمان ترور مسؤلان را در دستور کار خود قرار داده بودند، پرداخت. لاجوردی در اول شهریور ۱۳۷۷ در حالی که هیچ سمت رسمی نداشت، در محل کسب خود در بازار تهران، توسط دو نفر از منافقین معروف به سازمان مجاهدین خلق ترور شد.
سید حسین فرزند شهید لاجوردی درباره پدرش گفت: روزی که پدرم از سازمان زندانها بیرون آمد، گفت «من تا آخر عمرم دیگر به هیچ عنوان مسئولیت دولتی قبول نمیکنم» و به ما هم توصیه کرد که به هیچ عنوان کارهای دولتی را قبول نکنیم و روی پای خودتان بایستید.»
وی افزود: اگر درایتهای پدرم در سال های ۶۰ و ۶۱ نبود، شاید بسیاری از مسئولان فعلی ما شهید شده بودند. وی در ریشه کن کردن گروهکها، نقش بسیار تعیین کنندهای داشت و به خاطر تلاشهای پدرم منافقان به این نتیجه رسیدند که دیگر در داخل کشور جایی برای فعالیت ندارند و مردم هم با روشنگریهای ایشان، در مقابل منافقان موضع گرفتند.
وی تصریح کرد: پدرم هیچ چیزی را به حضور در بین مردم ترجیح نمیداد. مردم را بسیار دوست داشت و دلش میخواست همیشه مردم در آسایش باشند. صبح فردای شبی که برای آخرین بار از سازمان زندانها به خانه برگشت، مادرم نقل کرد که وقتی ایشان از خواب بلند شد، گفت «تا حالا در عمرم، چه قبل و چه بعد از انقلاب خوابی به این راحتی نکرده بودم» چون یک مسئولیت سنگین از روی دوشش برداشته شده بود.
پدرم کوچه را جارو می زد
پسر شهید لاجوردی گفت: پدرم کارهای یدی را خیلی دوست داشت. بسیاری از روزها که ماموران شهرداری، کوچه را جارو نمیکردند، همسایهها به یاد دارند که ایشان جارو را برمیداشت و تا سر کوچه را جارو میزد و یا مثلاً درختهای کوچه نیاز به هرس داشتند. ایشان معطل نمیماند که شهرداری بیاید یا نیاید و خودشان دست به کار میشدند. در خانه هم خیلی کار میکردند. همه کارهای نجاری خانه را انجام میدادند و گاهی هم برای فروش اقلامی را میساختند. دوست داشتند از نظر اقتصادی روی پای خودشان بایستند.
وصیتنامه شهید لاجوردی خطاب به فرزندانش
شهید لاجوردی در وصیتنامه اش خطاب به فرزندانش نوشته است «به جای کمک گرفتن از دیگران، شما به دیگران کمک کنید. هرگز دستتان را به طرف کسی دراز نکنید، بلکه دست دیگران را بگیرید. این طور نباشد که بگویید من چه مشکلات بزرگی دارم، بلکه همیشه بگویید من خدای بزرگی دارم»
حسین گفت: مطالبی را که پدرم در وصیتنامه خود به ما گفته، خودش هم به آنها عمل میکرد. از کودکی به ما یاد داد که کارهای بازار را انجام دهیم و در خرید و فروش روسریهایی که میدوخت، شرکت داشتیم. میخواست که ما خودمان کار کنیم، خودمان پول دربیاوریم و جنسها را برای مغازههای ایشان و برادرانشان آماده کنیم و این باعث میشد که زندگی به راحتی بچرخد و مشکل مالی نداشته باشیم.
تلاش لاجوردی برای نجات فریب خوردگان
حجت الاسلام حسینعلی نیری که از دهه شصت به عنوان حاکم شرع نقش ویژه ای در ایجاد امنیت کشور داشت و در پرونده های متعدد با شهید لاجوردی همکار بود نیز درباره شهید لاجوردی گفت: لاجوردی همانطور که در برابر ضد انقلاب، قاطع و سرسخت بود، اگر در جایی میدید عدهای هستند که فریب خوردهاند و از بیتجربگی و بیتدبیری و ناآگاهانه به دام افتادهاند، برای نجاتشان تلاش میکرد و بسیار نسبت به آنها دلسوز بود. مثلاً در مقابل گروه فرقان که اغلب جوانان ۱۶ تا ۱۹ساله بودند.
وقتی متوجه شد که آنها اصلاً از دین آگاهی ندارند و ناآگاهانه به دامن این گروه افتادهاند، کار فرهنگی را با آنها شروع کرد و با مسئولیت خودش عدهای از آنها را که حتی به حبس ابد محکوم شده بودند، با خود به جبهه برد.
توبیخ مأمور دادستانی توسط شهید لاجوردی
محمد مهرآئین که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی در دادستانی انجام وظیفه می کرد، در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده گفته است: وقتی بچههای ضربت، یکی از منافقان را دستگیر کردند، متهم به حضرت امام (ره) توهین کرد. یکی از ماموران با سیلی به گوش او زد. وقتی متهم را به دفتر «سیدحسین لاجوردی» دادستان انقلاب تهران آوردند، گفت «این آقایی که دیشب مرا آورد، در گوش من زد» آن مسئول احضار شد و گفت «متهم به امام توهین کرد» لاجوردی به متهم گفت «اگر او در گوش تو زده، تو هم در گوش او بزن و می توانی او را قصاص کنی.» متهم با شنیدن این حرف به گریه افتاد و مطالب خود را گفت. بعد شنیدم همان متهم به جبهه رفت و شهید شد.
پس انداز شهید لاجوردی برای زندانیان/ نوشتن شیوهنامه زندانبانی اسلامی
سید اسدالله جولایی معاون وقت دادستانی از جمله افرادی است که سالیان متمادی در کنار شهید لاجوردی فعالیت کرده است. او با توجه به منش پر مهر و عطوفت شهید لاجوردی گفت: ایشان پیشه عدالتمنشی داشت. من میدیدم که با چه مهر و محبتی با منافقان صحبت میکرد. نوجوانی بود که چهار عملیات موفق ترور داشت؛ شهید لاجوردی با او مثل فرزندش رفتار میکرد. در گروه جهادی هم که راه انداخته بودند همین افراد را به کار گرفت. آنان کارهای عمرانی زندان اوین را انجام میدادند.
وی افزود: لاجوردی گفته بود باید کار وسیعتری برای زندانیها انجام دهیم. به مدیر کارگاه اوین دستور داد سه دفترچه برای زندانیها تهیه کند و از این طریق، سهمی از حقوق زندانیان را به خودشان میدادند که در زندان دستشان جلوی کسی دراز نباشد؛ سهمی را به خانوادههایشان میدادند و سهمی را هم ذخیره میکردند که وقتی زندانی، آزاد میشود با آن سرمایه بتواند کاری را شروع کند.
وی افزود: لاجوردی شیوهنامه زندانبانی اسلامی را نوشت. با حقوق بشر اسلامی هم صحبت کردیم تا آن را در سازمان ملل به ثبت برسانند. او برای هرکس که قرآن یاد بگیرد، نماز بخواند، مزیت قائل می شد. بحث ادامه تحصیل زندانیان را پایهگذاری کرد و حتی تا مرحله دانشگاه برای آنها امتیاز قائل شد.
پیام رهبر انقلاب در پی شهادت لاجوردی
سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب در پی شهادت لاجوردی در پیامی نوشتند: منافقان کوردل و خیانتپیشه با این جنایت، عمق کینه خود را نسبت به یاران صادق امام امت و خدمتگزاران حقیقی مردم آشکار کردند و چهره منفور خود را تیرهتر و منفورتر ساختند. این شهید عزیز در تمام دوران مبارزات اسلامی به اخلاص و صبر و مقاومت و روشنبینی شناخته شده بود. در راه خدا بلاهای بزرگ را به جان می خرید و در میدان های سخت حاضر بود. پس از پیروزی انقلاب در همهی مسئولیت هایی که در راه خدمتگزاری به مردم و کشور به او محول شد، با قدرت و ایثار و به دور از اغراض و مطامع مادی ادای وظیفه کرد و هیچگاه خستگی به خود راه نداد.(۷۷/۶/۲ )
نظر شما