به گزارش ایرنا، هرچند در ایران از باستان تا عصر معاصر، حکومتها بر پایه پادشاهی و امپراطوری بوده و با سقوط پهلوی دوران حکومتهای برپایه شاهنشاهی عملا برچیده شد، اما در خاوران ایران زمین بارگاه باشکوه و مجلل پادشاهی قرار دارد که حضور در این آستان و پابوسی این امیر کعبه آمال و آرزوی همگان است.
سلطان طوس تنها پادشاه عالم است که همه را فارِغ از منصب، جایگاه اجتماعی، دین و کیش، مال و مکنت به حضور می پذیرد و برای دیدارش نیازی به وقت قبلی و اجازه از دربان نیست و آوازه اش با دستگیری از نیازمندان و گرفتاران سخت عجین است.
دروازههای درگاهش در همه اوقات شبانه روز بر روی همگان باز است و با روی گشاده پذیرای خیل عظیم کسانی است که به پابوسش می روند.
بلندنظری، مهربانی و سخاوتمندی این سلطان چنان زیاد است که آرزوی همه رفتن به بارگاه و سرایش است و آنها که قبلا در این صحن و سرا حضور یافتهاند، آرزویشان دیدارهای مجدد و مکرر است و آنانی که نرفته اند حسرتشان یکبار دیدن بارگاه نورانی این شاه است.
در تاریخ پادشاهان را به ستمگری یاد کرده اند اما سلطان طوس را همگان به شاه رئوف می شناسند؛ شاهی که با اعجاز خداوندیش و بدون چشمداشت گره از مشکلات مردمان و زوار و مجاوران باز میکند.
چشم امید مردم ایران به این پادشاه است که هرچند امام غریب می خوانندش اما مشتقانش همیشه چنان دورش تنگ حلقه میزنند که واژه غربت برایش در این آستان باشکوه و فریبا رنگ و معنا باخته است.
مردم ایران زمین مفتخرند به داشتن چنین شاهی و سروری، چرا که آنها نیک می دانند هرگاه گره در کارشان افتاد یا سختیهای روزگار دلتنگشان کرد، کجا پناه برند و از که گرهگشایی بخواهند و دردشان را با کی درمیان بگذارند؛ او محرم اسرار و گره گشای همگان است.
پادشاه خراسان با هیچ یک از سلاطین جهان از ازل تا ابد قابل قیاس نبوده و هیچ حاکمی یارای هماوردی و همتایی با سلطان طوس را ندارد چرا که شاه ایران زمین فخرفروشی، بیدادگری و ستمگری بر رعایا در قاموسش نیست و بلکه گرهگشای خواسته هایشان نیز است و بار از دوش آنها برمی دارد.
سلطان طوس چنان با عظمت و هیبت است که علاوه بر عامه مردم، حتی پادشاهان و امرا از دودمان هایی که بر این سرزمین حکمرانی کردهاند را نیز به پابوسی خود کشانده و آنها با همه تکبر و جایگاه بالای اجتماعی در برابر جبروتش به کرنش وا داشته است.
شعر " کجا هوای شهنشاهی زمین دارم
که کفشداری سلطان هشتمین دارم
سزد که فخر کنم بر شهان به روز جزا
به کفشداری سلطان دین امام رضا (ع)"
را ناصرالدین شاه قاجار در یکی از سفرهای خود به مشهد مقدس سروده است که در این سفر شاه قاجار با آن همه خدم و حشم بنا بر نذری که داشت ۱۵ روز کفشدار حرم شاه طوس شد و با توجه به قریحه و طبع ادبی که داشت این شعر زیبا را سرود.
امروز ۳۰ صفر منتسب به این شاه با رافت و کرامت است و بارگاهش میزبان سیل خروشان عاشقانی است که سواره و پیاده با قلبی مالامال و وجودی سرشار از عشق به شاه طوس، راهی خراسان شدهاند تا عرض ادبی کنند در آستان حضرتش و بگویند: آمده ام ای شاه پناهم بده، خسته راه آمدم.
و ما دورافتادگان که سعادت حضور در صحن و سرایش را نداریم از راه دور دست ادب بر سینه می گذاریم و سر تعظیم فرو می آوریم و می گوییم:
" السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ"
آقای خوبیها و مولای مهربانیها، هرچند سعادت حضور در نزد تو را نداشتیم اما این سلام از راه دور ما را نیز پذیرا باش تا ره توشه فردایمان باشد و خود گواه باش که از مریدان و عاشقان و جان نثارانت هستیم.
نظر شما