هر چند روز دانشجو را نباید فقط با مسائل و دغدغههای سیاسی دانشجویان و جوامع گره زد و دانشجویان همیشه مسائل صنفی، آموزشی، رفاهی هم دارند و برخی اصلا در دوران دانشجویی وارد فعالیت سیاسی نمیشوند و عضو هیچ تشکل و انجمن و کانونی نیستند؛ این روز خواه و ناخواه با تحولات تاریخی و فعالیت جنبشهای دانشجویی همراه است و وقتی میگوییم روز دانشجو ذهن شنونده به روزهای تاریخی و حماسه دانشجویان در روزهای حکومت استبداد و استعمار معطوف میشود. در نهایت و در یک کلام، دانشجویان همیشه به عنوان همراهان و پیشروان اعضای جامعه در تحولات سیاسی مطرح بودهاند.
جامعه و دانشگاه همیشه نسبت وثیقی با هم داشتهاند و تحولات و تلاطمهای جامعه در هر دوره تاریخی تاثیر مستقیم بر دانشگاه گذاشته است. جنبشهای دانشجویی در ایران و دیگر کشورها همیشه در تحولات با جامعه همراه و در بسیاری موارد پیشرو بودهاند و البته تغییر سیاستهای کلان اقتصادی، فرهنگی و تحولات عمیق در همه جوامع به صورت مستقیم تاثیر بر جنبش دانشجویی داشت.
برای نمونه بعد از جنگ جهانی دوم که سیاستهای اقتصادی جدیدی در دستور کار قرار گرفت، جنبشهای جدیدی در فرانسه و آلمان در دهه ۷۰ میلادی با رویکردهای تازهای شکل گرفت و در فضای فکری و ایدئولژیک غرب نظرورزیها تغییر کرد. جریانهای چپ نو و پسامدرن شکل گرفت که تاثیر زیادی بر مکاتب ادبی و فکری داشت. افرادی چون هربرت مارکوزه (جامعهشناس، ۱۸۹۸ تا ۱۹۷۹)، برآمده از این تغییرات و موثر بر این جنبشهای دانشجویی بودند.
چرخشی از مفاهیم طبقه و کارگران به معنای کلاسیک به کارگران جدید و آوانگارد صورت گرفت و جنبش دانشجویی از همه این تحولات متاثر شد که تاثیر این تحولات را در فضای جنبش دانشجویی ایران نیز میبینیم. قشر دانشجو در آن زمان تازه در ایران شکل گرفته بود، دانشجویانی که برای تحصیل خارج از کشور رفته بودند و سپس دانشجویانی که در دانشگاهها درس می خواندند، فعالیتهای خود را تازه شروع کرده بودند. همین زمان یعنی در ابتدای دهه ۳۰ خورشیدی بود که جنبش دانشجویی در ایران نیز قوی و پررنگ نسبت به تحولات جامعه واکنش نشان داد.
ایستادگی دانشجویان ایرانی در برابر رژیم استبدادی
شاید تاریخیترین واکنشهای دانشجویان از نظر تاریخی مربوط به زمانی باشد که هنوز چند ماهی از کودتای آمریکایی علیه دولت محمد مصدق (نخستوزیر ایران ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲) نگذشته بود و روزهای سرد و تاریک پاییز در حالی میگذشت که مصدق در دادگاهی فرمایشی محاکمه میشد که خبر رسید ریچارد نیکسون معاون رئیسجمهوری وقت آمریکا، با ماموریتی از طرف دوایت دیوید آیزنهاور رئیسجمهور وقت آمریکا قصد سفر به ایران دارد.
این خبر که در واقع به معنای بیتوجهی و حتی مخالفت علنی رژیم استبدادی پهلوی در برابر مردم و مقاومتهای آنان تنها چند ماه قبل و تیر و مرداد ۱۳۳۲ بود، به شدت نخبگان، دانشجویان و جامعه علمی ایران را عصبانی کرد. البته این تنها اقدام رژیم پهلوی برای ایستادگی در برابر خواسته مردم نبود و آغاز مجدد روابط دیپلماتیک با دولت انگلیس بیشتر مردم را عصبانی کرد، ماجرا از این قرار بود که ۱۴ آذر ۱۳۳۲ فضلالله زاهدی (نخست وزیر ایران مرداد ۱۳۳۲ تا فروردین ۱۳۳۴) رسماً تجدید ارتباط انگلیس با ایران را اعلام کرد و قرار شد دنیس رایت کاردار سفارت انگلیس به تهران بیاید.
بنابراین چند روز پیش از ورود نیکسون به ایران و از همان روز ۱۴ آذر، دانشجویان دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، پزشکی و فنی در دانشکده های خود تظاهرات گستردهای ضددولت کودتا بر پا کردند و همین تظاهرات موجب شد دولت، زنگ خطر دانشجویان را بیش از پیش، احساس کند. دانشجویان با سر دادن شعارهایی مانند «مصدق پیروز است» و «مرگ بر شاه» نسبت به تداوم فضای خفقان پس از کودتا و تجدید ارتباط سیاسی رژیم پهلوی با انگلیس اعتراض کردند.
به گفته شهید مصطفی چمران (که آنروزها دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود) از روز ۱۴ آذر تجمعاتی داخل دانشگاه به وقوع پیوست، ولی روز ۱۶ آذر دانشجویان با اطلاع از نیت حکومت مبنی بر حمله به دانشگاه، بدون اینکه بهانهای به دست نیروهای رژیم بدهند، سر کلاس میروند و نیروها با یورش به کلاسی در دانشکده فنی ضمن شهید کردن آذر شریعترضوی، مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی، عده زیادی را مجروح و بقیه را دستگیر میکنند.
انقلاب اسلامی و شکوفایی جنبش دانشجویی
جریان اسلامی هم بعد از این بهتدریج شکل گرفت و شخصیت حضرت امام خمینی (ره) در شکلگیری آن موثر بود. همچنین چهرههایی مانند دکتر علی شریعتی (۱۳۱۲ تا ۱۳۵۶) نیز در این امر سهم بسزایی داشتند. این جنبش فرازوفرودهای زیادی را طی کرد، همیشه و به طور کلی در بازههای زمانی گوناگون نقش پیشرو را داشته است و تشکلهای دانشجویی صدای بلند دانشگاه بودند که طی دهههای مختلف و دستکم تا دهه ۹۰ خورشیدی از درون یک جامعه نخبگانی با مردم سخن میگفتند و با آنها در بحبوحهها همراه بودند و گاهی هم راههای نرفته را به آنها نشان میداند.
انقلاب اسلامی تحول بزرگی در ایران بود که بسیاری مناسبات جهانی را دگرگون و عرصههای فکری را جابهجا کرد، تاثیر مستقیمی بر جنبشهای دانشجویی داشت و لایه مذهبی و اسلامی جنبش دانشجویی را تقویت کرد. اگر در آن مقطع سه جریان عمده اسلامی، لیبرال و چپ شناسایی کنیم، انقلاب اسلامی جریان اسلامی را بهشدت تقویت و هویت و افق جدیدی خلق کرد و احساس هویت و عزت نفس به آنها داد، طوری که ادراک تمدنی جدیدی متفاوت از افق لیبرالیستی و مارکسیستی یافتند. امام (ره) نقش فوق العادهای در این زمینه داشتند. از یک طرف به عنوان یک شخصیت کاریزماتیک و از طرف دیگر شخصیتی که مبانی او افقهای جدیدی از حیث نظری برای جنبش دانشجویی باز کردند.
این تحولات بعد از انقلاب امتداد یافت. نقش جنبشهای دانشجویی در هشت سال دفاع مقدس، در بخشهای مختلف بینظیر بود. نقش جنبش دانشجویی در بحث تامین نیروی انسانی، پشتیبانی و تاسیس نهادهای جدید انقلاب قابل توجه بود. البته بخشی از بدنه دانشگاهی همراه انقلاب نبود و انقلاب فرهنگی جهت همراه کردن این بدنه صورت گرفت؛ اما جنبش دانشجویی همراهی بیشتری نسبت به آرمانهای انقلاب داشت.
فرازو و فرود جنبشهای دانشجویی
دولتمردان و از همه بیشتر و پیشتر مقام معظم رهبری همواره بر فعالیتهای دانشجویان تاکید داشتهاند. ایشان با افول فعالیتهای دانشجویی در دهه ۷۰ در دیداری با دانشآموزان در این زمینه فرمودند: «بنده دلم میخواهد این جوانان ما شما دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتّی دانشآموزان مدارس روی این ریزترین پدیدههای سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دست هایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند».
بعد از پایان دفاع مقدس، سیاستهای تعدیل در دوره سازندگی تغییرات جدیدی را در فضای دانشجویی شکل داد. یکی از سرخطهای این تغییرات سیاسی دولت سازندگی، یعنی عادیسازی روابط با بلوک غرب، فعالیتها در عرصه دانشجویی را محدود کرد. در حالیکه جنبش دانشجویی دهه اول انقلاب درگیر مسایل بینالملل بود و خود و انقلاب اسلامی را در راستای صحبتهای امام خمینی (ره) در باب صدور انقلاب موظف میدانست وارد این عرصه تعاملی شود.
دولت سازندگی سیاست اقتصادی باز داشت و بنا بود مدلهای تعریفشده و جاافتاده بانک جهانی در ایران پس از جنگ در آن اجرا شود. این هم یکی دیگر از دلایل رویایی جریانهای دانشجویی با دولت بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی هم در این مقطع بهتدریج انتقادهایی از برخی سیاستهای دولت وقت را علنی کردند و جریان دانشجویی این بیانات و مطالبات را امتداد داد. در این مقطع بود که حضرت آیت الله خامنه ای آن جمله تاریخی را فرمودند که «خدا لعنت کند دستهایی که نمیخواهند دانشجوی ما سیاسی باشد». با این موضع جنبش دانشجویی وارد مقطع جدیدی شد.
جنبش دانشجویی در دولت اول اصلاحات فعالیت سیاسی زیادی داشت و در مقاطع مختلف نقش پررنگی ایفا کرد؛ ولی دوره دوم چنین نبود. با طرح بحث عبور از رئیسجمهور وقت و انتقاداتی که دانشجویان به دولت اصلاحات وارد کردند، برخی رهبران نظری اصلاحات با بخش مهمی از جنبش دانشجویی فاصله گرفتند و تاکید داشتند دانشجویان مبنای نظری نداشته و باید به تقویت مبانی نظری خود بپردازند.
این تحولات در دوره ها و دولتها و سالهای بعد ادامه یافت و مقارن با آن تحولاتی نیز در دانشگاهها و جنبش دانشجویی و مجموعه های دانشجویی رخ داد. دهه اول، دهه تشکلها مانند انجمن اسلامی و بسیج دانشجویی بود، اما با تغییر شرایط جامعه و شکلگیری تحولات و نوآوریها و فناوریهای جدید کانونهای فرهنگی و هنری و انجمنهای علمی نیز به جمع مجموعههای دانشجویی اضافه شدند. امروز متناسب با توسعه زیستبوم فناوریهای جدید و اقتصاد دانش بنیان و شکلگیری پارکهای علم و فناوری انجمنهای علمی دانشجویی وارد عرصه فناوری شده و هسته های فناور دانشجویی در دانشگاهها شکل گرفتند و با نسل دوم انجمنهای علمی، یعنی انجمنهای علمی فناوری دانشجویی مواجه هستیم.
خلاصه اینکه با تحول جامعه و دولت و کلیت جهان، شاهد تحولاتی در آرایش و ترکیب مجموعههای دانشجویی دانشگاه بودیم. تاثیر و تاثرات متقابل ایران و جهان نیز کاملا محسوس است. این تاثیر و تاثرات هرچه به ابتدای انقلاب برگردیم، کمتر و هر چه جلوتر بیاییم بیشتر است، زیرا گسترس فضای مجازی و فناوریهای جدید بیزمانی و بی مکانی را رقم زده، جهان کوچک و درهم تنبیده شده و سرنوشت انسانها به هم گره خورده، فضای جنبش دانشجویی هم از این احوال متاثر شده است. در خود غرب هم جنبش دانشجویی محوریت خود را در تحولات بزرگ جهانی از دست داده است.
همگرایی و واگرایی جنبش دانشجویی و دولتها
در ایران بخشی از این تحولات ناشی از سیاستهای کلان دولتها بود و هر کدام سیاستهای خاصی را داشتند. سیاستهای دولتهای مستقر در مواجهه با جریانهای دانشجویی مهم بود. عامل دیگر، تغییر فضای پساجنگ بوده است. در ایران نیز مانند غرب نسل پساجنگی تفاوتهایی را با نسل جنگ داشت. نسل پساجنگی، دهه ۶۰ و جنگ را تجربه نکرده است. سیاستهای دولت پس از جنگ نیز، سیاستهای تعدیل و افزایش قدرت بازار، کاهش قدرت دولت و جامعه بود.
سیطره منطق بازار بر دانشگاه هم موثر بود و منطق و پویایی های آن را متاثر کرد. سیاستهای تعدیل در همه دولتهای بعد از جنگ بسط بازار و کوچک شدن دولت و اجتماع بود؛ این یعنی دانشگاهها باید خوداتکا بوده و درآمد داشته باشند.یکی از نمودهای این سیاست دانشجوهای شبانه و پولی بود که در دولت سازندگی مطرح شد و جنبش دانشجویی با آن مخالفت کرد، ولی انجام شد. نتیجه چنین سیاستهایی سیطره بیشتر اقتصاد بر نهاد علم بود. اساسا منطق بازار افزایش سود و ابزار تبادل آن پول است، اما منطق دانشگاه علم و کشف حقیقت و ابزار آن گفت وگو است. وقتی منطق بازار بر دانشگاه سیطره مییابد، عملا مناسبات دانشگاه را مختل می کند.
در نهایت با همه این فراز و فرودها جنبشهای دانشجویی و همه مجموعههای دانشجویی از تشکلها گرفته تا کانونهای علمی و فرهنگی هنوز نقش مهمی در اجتماعی کردن دانشجویان و اثرگذاری آنها در فضای داخل دانشگاه و به طور کلی جامعه دارند.
نظر شما