ضرورت بومی کردن سیاست خارجی بویژه برای کشوری که بزرگترین مزیت ملی آن تمدن درخشان ایرانی به معنای اعم آن است یک اصل مهم در حکمرانی ایرانی است. خداوند اقوام و شعب انسانی را آفرید تا بوسیله ویژگیهای ذاتی آنها مبنای تنوع و شناسایی یکی از دیگری باشد. بنابراین می توان گفت تفکیک شعب مختلف انسانی (ملل، به عنوان یکی از وجوه آن) و لاجرم رعایت ویژگی ها و منافع آنها، در عین یگانگی در خلقت و هدایت الهی، از نظر خداوند به عنوان یک امر طبیعی و ارزش در حیات انسانی تلقی می شود. بر همین مبنا، بطریق اولی تمدن و فرهنگ و منافع ویژه هر ملتی تا جاییکه در تضاد با هدایت و فرامین عمومی الهی نباشد می تواند مبنای حکمرانی و زمامداری کشورها قرار بگیرد.
از سوی دیگر، شاخص مهم سیاست خارجی کشورها در روابط بینالملل این است که می باید ضرورتا بر مبنای تمدن و پیشینه تاریخی آنها و منطبق با اقتضائات، توانائیها، شرائط و مولفه های فرهنگی- تمدنی و ژئوپلیتیکی کشورها ترسیم شود. لذا طبیعی است که در کشور ایران می باید «اندیشه ایرانی» به معنای اعم آن به عنوان هویت و ریشه تاریخی کشور در جایگاه بنیادین سیاست خارجی قرار گیرد تا بتوان از ثمرات طبیعی آن بر وفق منافع شهروندان ایرانی و جامعه انسانی در جهان منتفع شد.
«اندیشه ایرانی» نمایانگر هویت ایرانی است و هویت ایرانی بیش از همه در یگانگی شهروندان در عین تنوع، علم و هنر و ادبیات و آداب و رسوم و یکتاپرستی و صلح و مدارا و مقاومت در برابر سلطه بیگانگان نهفته است. اگر سیاست خارجی بر مبنا و بنام «اندیشه ایرانی» (بنا به لزوم شناسایی شعب/ملل انسانی از یکدیگر به عنوان یک ارزش) بنا شود قطعا مقوم ارزش های تمدنی اصیل و آموزه های بی نظیر شیعه و اهل بیت(ع) و هدایت الهی در روش ها و راهبردها نیز خواهد بود.
طرح موضوع «اندیشه ایرانی» در این مبحث معطوف به وجوه فلسفی آن در دورانهای مختلف تاریخی قبل و پس از اسلام نیست. در این مبحث، «اندیشه ایرانی» به معنای ترسیم مختصات ویژه آن به عنوان مبنای سیاست خارجی و همچنین محوریت منافع ملی و ملت ایران در طراحی روش ها و راهبردها است.
«اندیشه ایرانی» نمایانگر هویت ایرانی است و هویت ایرانی بیش از همه در یگانگی شهروندان در عین تنوع، علم و هنر و ادبیات و آداب و رسوم و یکتاپرستی و صلح و مدارا و مقاومت در برابر سلطه بیگانگان نهفته است.اولین مولفه «اندیشه ایرانی» اقتدار فرهنگی و تمدنی ایران و ارزش گذاری مناسبات انسانی در کل هستی است. بنا بر همین واقعیت، تلاش در سطح منطقه و جهان برای حفظ و توسعهی این میراث زندگی ساز یکی از مهمترین راهبردهای سیاست خارجی متوازن است.
واقعیت این است که اقتدار فرهنگی در دوران های مختلف تاریخی حافظ تمامیت ایران و هویت اصیل ایرانی بوده است. در دوره امویان، مغول و عباسیان در ایران این «اندیشه ایرانی» بود که با استعانت از پروردگار و آموزه های اسلام و تشیع علوی در مقابل تمام ابزارهای سخت افزاری دشمنان و اشغالگران از مرزهای ایران به معنای اعم آن حراست پایدار و تاریخی نمود.
بنابراین، اصالت نظام دفاعی در اندیشه ایرانی عمدتاً نرم افزارانه است. دفاع سخت افزاری قهرمانان ملی ایران برای دفاع از وطن نیز به عنوان یک حربه قهری ذیل چتر نرم افزار «اندیشه ایرانی» صورت گرفته است.
در «اندیشه ایرانی» اگرچه وجود میدان و مناسبات آن جزء لاینفک و ضروری نظام دفاعی است، لکن میدان داریِ میدان یعنی تکیه مطلق بر زور در تحولات و حوادث تاریخی موجب فرسایش و تضعیف کشور است. زمینه های حمله مغول به ایران بر مبنای تفکر مطلق نظامی خوارزمشاهیان شکل گرفت و تضعیف و فرسایش ایران و هویت ایرانی در جریان جنگهای ایران و روس و ایران و عثمانی نیز عمدتاً نتیجه تفکر غالب میدان بر اندیشه صورت گرفت که میوه های تلخ آن در دوره قاجار کشور را بسوی سستی و فتور کشاند.
در گستره وسیع «اندیشه ایرانی» قهرمانان ملی ایران در حراست از وطن، مقاومت علیه بیگانگان و مبارزه با سلطه آنان در کنار نفوذ ادبیات و فرهنگ و هنر و عرفان و رونق و زرخیزی و خُرَمی کشور با هم در یک جا و مرتبط با هم قرار دارند و همین جامع نگری در سایه خِرَد و تفکر مولفه دوم «اندیشه ایرانی» است.
خردورزی در سیاست خارجی ایران موجب آن می شود که تحولات جهانی و نحوه مواجهه با بازیگران محیط بینالملل در یک قاب جامع و متوازن و با توجه به پیشینه تاریخی، تمدنی، فرهنگی و جغرافیایی کشور مورد بررسی عمیق قرار گیرد.به بیان دیگر یکی از وجوه سیاست خارجی متوازن توجه راهبردی به اقتدار فرهنگی و تمدنی کشور در جغرافیای تمدنی ایران و فراتر از آن است.
بطور خلاصه «اندیشه ایرانی» در مبحث سیاست خارجی معطوف به خرد ورزی بر مبنای:
- بزرگترین مزیت ایران یعنی فرهنگ و تمدن ایرانی.
- بالفعل کردن تمامی ظرفیت ها و استعدادهای ژئوپلیتیک کشور در جهت افزایش اقتدار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و افزایش نفوذ در محیط بینالملل.
- رشد و توانمند سازی شهروندان ایرانی به شمول دیاسپورای ایرانی در منطقه و جهان.
از سوی دیگر، ماموریت سیاست خارجی غالبأ در سه محور خلاصه می شود:
- تامین امنیت ملی.
- تامین شرائط لازم در محیط بین الملل برای رشد اقتصاد و توسعه کشور.
- حفظ و توسعه ارزشها و هنجارهای تمدنی ایران به معنای اعم آن.
مهمترین وظیفه سیاستگزار در سیاست خارجی ایجاد توازن، تعادل و ارتباط بین سه ماموریت فوق الذکر و تعیین و پیگیری برآیند منافع حاصل از آنها در کلیه شرایط و حوادث بینالمللی است. به بیان دیگر در سیاست خارجی متوازن و جامع هیچکدام از منفعت ها قربانی منفعت دیگر نمی شود.
همچنین، نگاه جامع و متوازن در سیاست خارجی به معنای سرمایهگذاری نهادینه در بهره گیری از نفوذ ذاتی تمدن و فرهنگ ایرانی در مرزهای جغرافیای تمدنی ایران، مدیترانه و سایر نقاط جهان است. به بیان دیگر، محتوای نفوذ ایران درکل منطقه و جهان در درجه اول «فرهنگی» است و نه «میدانی». میدان و اقتدار نظامی در این وضعیت صرفاً به عنوان ابزار بازدارندگی از طریق ایجاد موازنه برای حفاظت از مرزها و تمامیت ارضی کشور و حمایت از محتوای نفوذ برون مرزی یعنی ارزشهای فرهنگی و تمدنی و همچنین حراست از منافع اقتصادی در داخل و خارج از مرزهای کشور عمل می نماید.
بنابراین غلبه «اندیشه ایرانی» بر سیاست خارجی ایجاب می کند که تواناییهای ایران اعم از سخت افزاری و قدرت سخت، توانمندی شهروندان ایرانی، ویژگیهای سرزمینی و توسعه محور ژئوپلیتیک و همچنین نفوذ تمدنی در جغرافیای تمدنی ایران به همراه نفوذ در مدیترانه در دایره روش ها و راهبردها بصورت یک جا و مرتبط با هم دیده شود.
اگر چنین اندیشه ای در سیاست خارجی حاکم شود و سرزمینهای تحت نفوذ تاریخی ایران در کل منطقه شمال و جنوب و شرق و غرب کشور زیر پوشش نفوذ «اندیشه ایرانی» قرار گیرد به همان اندازه مناطق و کارت های بازی در صحنه منطقه و جهان برای ایران افزایش می یابد.
نگاه جامع و متوازن در سیاست خارجی به معنای سرمایهگذاری نهادینه در بهره گیری از نفوذ ذاتی تمدن و فرهنگ ایرانی در مرزهای جغرافیای تمدنی ایران، مدیترانه و سایر نقاط جهان است. به بیان دیگر، محتوای نفوذ ایران درکل منطقه و جهان در درجه اول «فرهنگی» است و نه «میدانی» ماحصل این سیاست خارجی آن است که ایران با بهره گیری از تنوع در مناطق تحت نفوذ، قدرت چانه زنی در روابط منطقه ای و جهانی خود را افزایش داده و توانایی بیشتری در انجام داد و ستد جهت حفظ منافع ملی کسب می نماید.
سخن پایانی این است که نه تاکید بر راهبرد «امپراتوری پارسی» و نه تاکید بر «مذهب» و نه راهبرد «میدان داریِ میدان» نمی تواند عامل نفوذ و برتری در منطقه باشد و موجب کاهش تهدیدها و افرایش منافع شود. بلکه تاکید بر اصول اندیشه و فرهنگ ایرانی مبتنی بر مقاومت بر علیه دشمن، مدارا و صلح و دوستی ملل و اصالت انسانیت و تاکید بر اشتراک منافع که نهایتاً مروج رونق و خرمی و توانمندی مردم و توسعه اقتصادی است می تواند ایران را به قدرت منطقهای تبدیل کند.
زیرا هر کدام از راهبردهای سه گانه مذکور می تواند در محیط منطقه ای که اطراف ایران را اقوام و نژادهای مختلف با منافع تاریخی خود فرا گرفته است موجد تنش، تخاصم و تهدید غیر ضرور باشد و کشور را تضعیف و فرسوده نماید.
در سیاست خارجی مبتنی بر «اندیشه ایرانی» مناسب ترین انتخاب، سیاست خارجی «توسعه محور» است. زیرا منافع مشترک اقتصادی، تجاری و توسعه ای بین کشورهای منطقه و جهان زمینه ایجاد منطقه قوی و مقوم منافع جمعی است. در این حالت است که حضور نیروهای خارجی و توطئههای دشمنان و بدخواهان ایران نیز با کمترین هزینه و مدخلیت میدان رنگ می بازد.
*دیپلمات و کارشناس سیاست خارجی
نظر شما