۱۶ شهریور ۱۳۸۷، ۰:۰۱
کد خبر: 6178414
T T
۰ نفر

یک نیمروز در آرامستان زرتشتیان

۱۶ شهریور ۱۳۸۷، ۰:۰۱
کد خبر: 6178414
یک نیمروز در آرامستان زرتشتیان ..................................................
تهران ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 87/06/16 اجتماعی.شهید .زرتشتیان گزارش از حسن حیدری: بوستانی زیبا، سنگ نوشته های یکنواخت و منظم با ارتفاع برابر و پاکیزگی و طراوت جای جای باغ، انسان را یاد گلستانی می اندازد که دهها باغبان، باغبانی آن را عهده دارند.
اشتباه نشود، اینجا مکان باغ ارم شیراز نیست، بلکه آرامگاه آرمیدگانی است که مسلکشان بر پایه کردارنیک، گفتارنیک و پندار نیک استوار است.
آرامگاه زرتشتیان تهران است. مکانی در جنوب شرق تهران در مجاورت ورزشگاه تختی در بزرگراه بسیج مستضعفین.
مکانی که پس از ساماندهی آرامگاه آرمیدگان زرتشت به روی اصحاب رسانه گشوده شد. در آیینی که به همین دلیل در این آرامگاه برگزار شد، موبد زرتشت بخش هایی از کتاب اوستا را خواند و اهمیت دفاع از کشور را در آیین زرتشت واکاوی کرد.
در این آرامگاه 14 انسانی آرمیده اند که برای دفاع از مام میهن در جبهه های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دوشادوش رزمندگان اسلام جنگیدند و در راه استقلال میهن جان فدا کردند.
زرتشتیان، اینان را جان باختگان می نامند، همانهایی که از نظر ما شهید هستید.
حضور در این مراسم برای من جالب بود. پس از آنکه مدتی برای شروع مراسم منتظر ماندم، سخنرانی نماینده زرتشتی ها در مجلس شورای اسلامی آغاز شد. او گفت که با تعدادی از شهدای زرتشتی هم دوره و هم سنگر بوده است. او به بیان خاطراتی از دوران دفاع مقدس پرداخت و از فداکاری یک بیسیم چی زرتشتی در جبهه های غرب کشور گفت.
نماینده زرتشتی ها در مجلس شورای اسلامی گفت: در یکی از درگیری های رزمندگان اسلام با بعثی های عراق، مقر ما به اشغال عراقی ها افتاد و تعدادی از رزمندگان اسلام از جمله این بیسیم چی به اسارت درآمد.
وی توضیح داد که عراقی ها به سراغ بیسیم چی پادگان رفتند و از او خواستند اطلاعات نظامی را در اختیارش قرار دهد. ولی آن بیسیم چی حرفی نزد و آنها برای اینکه از او اعتراف بگیرند، جلوی جمع ناخن های او را کشیدند.
اما او حرفی نزد و اطلاعات نظامی را به دشمن نداد.
نماینده زرتشتی ها در مجلس شورای اسلامی تعریف کرد که چگونه دشمنان به خشم آمدند و بیسیم چی را تیرباران کردند و از بالای ساختمان پادگان او را به پایین پرتاب کردند.
وی با افتخار از شهدای زرتشتی به عنوان آرش های زمان یاد کرد و گفت: آنها مانند آرش از جان خود گذشتند تا تمامیت ارضی ایران را حفظ کنند.
با شنیدن سخنان وی ، از اینکه تا به حال اسمی از شهدای زرتشتی به گوشم نخورده بود، شرمنده شدم، هموطنانی که برای حفظ مام میهن پا به پای رزمندگان اسلام جنگیدند.
به منظور افتتاح طرح ، وارد آرامگاه زرتشتی ها شدیم ، باغ زیبایی بود و اولین چیزی که نظرم را به خود جلب کرد، سنگ قبرهای یکنواخت و منظمی بود که ارتفاع برابر و واحدی داشتند.
نخستین محلی که افتتاح شد، بنای یادبود شهید گمنام بود که مزار نمادینی را به یاد شهدای گمنام زرتشتی ساخته بودند.
مادر یکی از خانواده های زرتشتی که فرزندش در دفاع مقدس مفقود شده بود با تشکر از مسوولین گفت: الان با ساخت این قبر وقتی داخل آرامگاه می شوم احساس سردرگمی ندارم و جایی هست که با پسرم درددل کنم.
به سراغ دومین مزار شهید زرتشتی که رفتیم، دیدم فاصله و مسافتی زیادی طی شد با خود گفتم چرا این شهدا را در یک قطعه مخصوص دفن نکرده اند.
در آرامگاه زرتشتی ها 14 شهید دفاع مقدس هر کدام در قطعه های جدا از هم دفن بودند به یاد صحبت های مسوول طرح افتادم که گفته بود با احداث یک مسیر سنگفرش شده به مسافت هزار و 100 متر قبور این شهدا را به یکدیگر ارتباط دادیم.
مادر شهید فرهاد خادم از این کار بسیار خوشحال بود و با تشکر از مسوولین اجرای این طرح گفت: وقتی به آرامگاه می آمدم، قبور شهدا را نمی توانستم پیدا کنم ولی حالا با این راهی که ساخته شده می توانم به همه شهدا سر بزنم بر مزار هر 14 شهید زرتشتی رفتیم، نکته جالبی که روی سنگ قبرها توجه مرا به خود جلب کرد حک شدن کلمه جان باخته بود، تعویض سنگ یادبودها نیز جز طرح ساماندهی آرامگاه زرتشتی ها بود. در ساماندهی سنگ یادبودها حفره کوچکی در آنها تعبیه شد تا محلی برای روشن کردن عود باشد.
تمیزی آرامگاه بزرگ قصر فیروزه موضوع دیگری بود که بسیار قابل توجه به نظر می رسید.
در مسیری که بین قبور شهدا طی می کردیم، به یاد گفته نماینده زرتشتی ها در مجلس شورای اسلامی افتادم که گفته بود، خانواده شهدای زرتشتی هیچ انتظار و چشم داشتی از بنیاد شهید و امور ایثارگران ندارند و به آنجا مراجعه نمی کنند.
نماینده زرتشتی ها را میان جمعیت یافتم و سوالم در خصوص اینکه چه ارگانی به وضعیت شهدای زرتشتی رسیدگی می کنند را با او در میان گذاشتم، وی در پاسخ گفت: جامعه زرتشتی در تهران 33 انجمن دارد که به صورت سازمان غیردولتی فعالیت می کنند و این سازمان به وضعیت خانواده های زرتشتی رسیدگی می کنند.
با این پاسخ، سئوال دیگری در ذهنم نقش بست، مگر می شود کسی که عزیزترینش را برای دفاع از خاک وطنش از دست داده است، هیچ توقعی از دولت نداشته باشد؟ مادر شهید خادم در پاسخ این سوال گفت: خون پسرم آن قدر گرانقدر و ارزشمند است که من نمی خواهم آن را با هیچ چیز دیگری معاوضه کنم.
تنهایی موبد زرتشتی در کنار مزار یک شهید سبب شد سراغش رفته و از او در باره مراسم آداب و دفن اموات بپرسم، او در جواب گفت: مراسم مفصلی داریم و به اختصار از خواندن اوستا، شستن میت و کفن کردن برایم تعریف کرد.
ناگهان به ذهنم آمد، سووالی که از وقت آمدن به این آرامگاه ذهن مرا مشغول کرده بود را بپرسم و آن این که چرا برای شهدا قطعه مشخصی درست نکرده بودند، آیا این پیش بینی را نکرده بودند.
موبد در جوابم گفت: چرا پیش بینی کرده بودیم، ولی در این آرامگاه رسم است که هر مرده ای با هر مقامی بیاورند در آخرین ردیفی که خالی است دفن می شود و کسی را از بقیه جدا نمی کنیم.
هنگام خداحافظی از خانواده شهدا، دود غلیظی در کنار در ورودی آرامگاه مرا به سوی خود کشاند. دود غلیظ حاصل از روشن کردن اسپند و کندر در محل مخصوصی که آتشی در آنجا روشن کرده بودند.
با رفتن به این محل پاسخ آخرین سووالی که در ذهن داشتم را یافتم، وقتی که دیدم در این جایگاه نذوراتی که شامل هندوانه قاچ کرده، نخودچی و کشمش و شکلات بود، گذاشته اند.
شماره 022 ساعت 14:03 تمام
۰ نفر