۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۳:۴۷
کد خبر: 82331787
T T
۰ نفر

پاهاي ناتواني كه توانايي بخشيدند

۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۳:۴۷
کد خبر: 82331787
پاهاي ناتواني كه توانايي بخشيدند

ايلام - ايرنا - بخارهاي اتو فضاي سرد كارگاه را كمي گرم مي كند، بخارهايي كه اشكالي ناهماهنگ را در كمترين زمان درست و در كوتاهترين فرصت در فضا محو مي شوند.

به گزارش ايرنا، تكه پارچه هاي برش خورده روي ميز توجه هر تازه واردي را جلب مي كند، تكه پارچه هايي رنگي كه از برش لباس هاي مختلف جا مانده و موزائيك هاي زمين كارگاه را رنگي كرده است.
آنطرف تر توپ هاي پارچه هاي مختلف روي هم تل انبار شده و منتظرند تا دستان ظريف اما هنرمند خانم پرهيز با آن قيچي زمخت آنها را تبديل به لباس هاي رنگارنگ و جور واجور كند.
طرف ديگر كارگاه پنج ميز چوبي سفيد رنگ است كه هر كدام يك چرخ خياطي را روي خود جا داده اند و مجهز به وسايل خياطي از سانتي متر گرفته تا قرقره هاي مشكلي، قرمز، سفيد هستند.
صداي چرخ خياطي با بخار اتو هر از چند گاهي سكوت كارگاه را مي شكند، اين سكوت زماني بيشتر مي شكند كه خانم پرهيز براي رفتن به اين سو و آنسو چرخ هاي ويلچر را مي چرخاند و جابجا مي شود.
در نهايت ته مغازه دست آفريده خانم خياط و همكارش مشخص مي شود، رديف انواع لباس هاي دوخته شده كه از هر نوعي در بين آنها پيدا مي شود از مانتو و پالتو گرفته تا شلوار و دامن و بيشتر از همه لباس فرم مدارس است كه روي چوب لباسي ها جا خوش كرده و در انتظار پوشيده شدن صاحبان شان هستند، لباس هاي آماده روي رگال نقشي زيبا از هنرنمايي اين معلول كارآفرين را به نمايش گذاشته كه نظر هر تازه واردي را جلب مي كند.
به محض ورود من به كارگاه با خوشرويي تمام به استقبالم مي آيد، برش هاي مختلف پارچه را كه من از آن چيزي سر در نمي آورم كنار مي گذارد، با دستانش قدرتمندانه چرخ هاي ويلچر را به جلو هل مي دهد و همزمان براي جلوگيري از بهم ريختگي كارگاه تكه پارچه لباس هاي دوخته شده را از زمين جمع مي كند.
متولد 20 اسفند سال 57 است، فرزند دوم خانواده، سه خواهر و يك برادر دارد كه همگي سالم هستند و زندگي مستقلي تشكيل داده اند ولي صدريه به همراه پدر و مادرش زندگي مي كند و منبع درآمدش هم همين كارگاه توليدي خياطي است.
او از شبي مي گويد كه چهار ساله بود و تب شديدي داشت، آن موقع خانه پدري اش در روستاي ميشخاص بود و پدر و مادرش براي درمان او را به بيمارستان مي آورند كه بخاطر سهل انگاري كادر درماني آمپول اشتباهي به او تزريق مي كنند.
خانم پرهيز مي گويد: چيزي از آن روزها يادم نيست ولي پدر و مادرم مي گويند كه بعد از گذشت 2 روز متوجه حركات نامتوازن پاهايم مي شوند، وقتي كه به دكتر مراجعه مي كنم پس از بررسي و بخاطر تزريق آمپول اشتباهي كه به من زدند پاهايم فلج و قدرت ايستادن روي آنها را از دست دادم.
صورت معصوم و كلام صميمانه و صادقانه اش مرا بيشتر شيفته گفت و گو با اين بهشتي روي زمين مي كند، حسرت اشتباه غير قابل جبران و بخشش دكتر يا پرستاري كه تلاش پدر و مادر نتوانست خطاي آنها را اثبات كند در چشمان معصوم او پيداست، خطايي كه صدريه را براي يك عمر ويلچرنشين كرد و خيلي از آرزوهاي دوران كودكيش را بر باد داد.
او ادامه مي دهد: پاهايام كامل فلج شده بود و با كمك دستانم آنها را جابجا مي كردم، پس از گذشت شش سال براي سكونت به شهر ايلام نقل مكان كرديم، آن موقع ويلچر نداشتم و پدرم مرا بغل مي گرفت و جابجا مي كرد.
به مدرسه علاقه داشتم، دوره ابتدايي را با كمك پدرم كه با دستان مهربانش مرا بغل مي كرد، گذراندم، دست هاي مهربان پدر به من آرامشي خاص منتقل مي كرد، آرامشي كه آن را تنها در پناه و تكيه گاهي بنام او مي ديدم.
دوره راهنمايي وارد مدرسه استثنايي شدم و همچنان نگاه هاي مهربان مادر و دستان مهربان پدر بود كه مرا بغل مي كرد و به مدرسه مي برد و اميدوار به آينده اي روشن مي كرد چرا كه پدر هيچگاه خستگي را در چهره اش نشان نمي داد و هميشه با خوشرويي و ذوقي آميخته با خنده و شوخي مرا بغل مي كرد و به مدرسه مي برد.
رفتن به مدرسه با وضعيتي كه داشتم برايم دلسرد كننده شده بود تا اينكه دوران متوسطه را نيمه تمام رها كردم و به علت علاقه اي كه به درس حرفه و فن داشتم به خياطي رو آوردم.
پس از معرفي به بهزيستي و گذراندن 2 ماه دوره آموزشي موفق به اخذ مدرك خياطي شدم، ابتداي كارم كمي استرس داشتم ولي با توكل بر خدا دوخت و دوز و خياطي را براي اعضاي خانواده و اقوام و آشنايان آغاز كردم.
پس از مدتي كه علاقه ام به كار و حرفه ام بيشتر شده بود باز هم با حمايت پدر مغازه كوچكي را در نزديك منزل مان اجاره كردم و خياطي ام را گسترش دادم و به صورت حرفه ايي كارم را ادامه دادم.
كاري كه راه انداخته بودم رونق گرفت و با مشاركت يكي از دوستانم كه در واقع شريك محسوب مي شويم مغازه را به كارگاه توليدي گسترش داديم و از تك دوزي به دوخت عمده روي آورديم.
خانم پرهيز مي گويد: بيشتر روزهاي سال را مشغول كار خياطي هستيم ولي عمده زماني كه سرمان حسابي شلوغ مي شود دو ماه قبل از عيد و فصل تابستان بخاطر سفارش دوخت لباس فرم مدارس است در اين ايام تا نيمه هاي شب در كارگاه كار مي كنيم.
تنوع و تعداد دوخت هاي من و شريكم در طول روز مختلف است، برخي روزها سه يا چهار مورد تك دوزي داريم و برخي روزها هم 30 دست لباس فرم مدارس را برش داده و دوخت مي زنيم.
خانم پرهيز كه شريكش را بيشتر با عنوان دوست صدا مي زند، مي گويد: كارهاي ما مختلف است، 2 نفري هم برش پارچه مي زنيم و هم پشت چرخ مي نشينيم و آنها را دوخت و در نهايت اتو مي كنيم تا براي تحويل به مشتري آماده باشد.
از اين معلول هنرمند در مورد درآمدش مي پرسم كه پاسخ مي دهد: حق الزحمه دوخت لباس را متناسب با وضعيت مالي مشتريان تعيين مي كنيم، در مجموع خدا رو شكر درآمدم بد نيست اگر چه بخاطر وضعيت معلوليتي كه دارم تهيه وسايل توانبخشي نظير ويلچر و ساير اقلام برايم هزينه بر و سنگين است.
اين هنرمند كه ورزشكار رشته تيراندازي هم هست، مي گويد: تيراندازي را بصورت حرفه اي از سال 90 آغاز كردم و سال 92 به عنوان عضو تيم ملي تيراندازي معلولان به لهستان اعزام شدم و موفق به اخذ مقام 13 جهاني شدم.
وي گفت: براي حضور در مسابقات جهاني پاراآسيايي تيراندازي ويژه معلولان پارسال دعوت شدم كه به علت عدم حمايت مالي از سوي ورزش و جوانان استان و ساير ارگان ها نتوانستم در اين دوره از مسابقات شركت كنم.
من محو اين همه توانايي شگفت انگيز اين معلول مي شوم، دختري كه از چهار سالگي توانايي حركت كردن با پا را از دست مي دهد ولي با اراده اي كه دارد بجاي گوشه نشيني و منزوي شدن هم به كسب حرفه خياطي مي پردازد و هم شغلي براي خودش ايجاد مي كند و در كنارش بر خلاف نظر بسياري از افراد كه معلوليت را محدوديت قلمداد مي كنند به ورزش هم روي آورده است.
خانم پرهيز مي گويد: 90 درصد كارهايم را خودم انجام مي دهد تنها كاري را كه توانايي انجام آن را ندارم بالا رفتن از پله هاست كه هنگام مراجعه به بانك ها و برخي ادارات با آن مشكل مواجه مي شوم.
او با گلايه از عدم مناسب سازي مبلمان شهري مي گويد: عمده اماكن عمومي شهري ايلام طوري طراحي شده كه متناسب با تردد معلولان نيست و در اين زمينه جامعه معولان جسمي، حركتي با مشكل مواجه مي شوند.
خانم پرهيز از مسئولان مربوطه خواست تا در اين زمينه چاره جويي كرده و با اقدام لازم امكان تردد آزادانه را براي جامعه معلولان در معابر شهري و اماكن اداري و خدماتي فراهم كنند.
11 هزار معلول تاكنون در استان ايلام شناسايي شده اند.
روز 13 آذر روز جهاني معلول است و به همين مناسبت 12 تا 18 آذر به عنوان هفته گراميداشت معلولان نامگذاري شده است.
خبرنگار: آزاده خرم ** انتشار دهنده: مجيد سليماني
7171/9002