۴ مهر ۱۳۹۷، ۹:۰۴
کد خبر: 83044554
T T
۰ نفر

مردم از انگ ديوانگي مي‌ترسند

۴ مهر ۱۳۹۷، ۹:۰۴
کد خبر: 83044554
مردم از انگ ديوانگي مي‌ترسند

آخرين پيمايش ملي كه از سوي وزارت بهداشت و درمان در سال 90 براي اطلاع از اختلالات رواني جامعه صورت گرفته است نزديك به يك چهارم از نمونه آماري 15 تا 64 سال از اختلال روحي و رواني رنج مي‌برند.

گزارش‌ها نشان مي‌دهد آمار مراجعه‌كنندگان به روانپزشكان در ايران بسيار پايين‌تر از كشورهاي ديگر است. از طرفي در آخرين پيمايش ملي كه از سوي وزارت بهداشت و درمان در سال 90 براي اطلاع از اختلالات رواني جامعه صورت گرفته است نزديك به يك چهارم از نمونه آماري 15 تا 64 سال از اختلال روحي و رواني رنج مي‌برند. اين پيمايش حاكي از اين است كه از 23.6 درصد كل اختلالات رواني، 12 درصد يعني نيمي از كساني كه به اختلالات روحي دچارند، مربوط به اختلال افسردگي است. اين اختلال در زنان 26.5 درصد و 20.8 درصد مربوط به مردان است.

به گفته كارشناسان و صاحبنظران سلامت روان، نبود تخت‌هاي روانپزشكي، توزيع نامناسب روانپزشكان در بيمارستان‌‌هاي كشور، پوشش ضعيف بيمه و از همه مهمتر انگ و برچسب‌زني جزو دلايل عدم مراجعه بيماران به روانپزشكان است. به گفته دكتر علي اسدي، معاون اداره سلامت روان وزارت بهداشت بررسي اختلالات رواني در تمام استان‌ها انجام شده است ولي اينكه در كدام استان بيشتر يا كمتر است با توجه به جمعيتي كه در تهران داريم اين اختلالات در پايتخت بيشتر از جاهاي ديگر است.

در اين مطالعه شيوع اختلالات رواني به‌صورت قطب بندي اعلام شده است. به عنوان مثال پيمايش بيماري‌هاي رواني در قطب شمال‌غرب كشور شامل دانشگاه‌هاي گيلان، اردبيل، تبريز، زنجان، اروميه نشان مي‌دهد 26.2 درصد مردم ساكن در اين استان‌ها مبتلا به يكي از اختلالات رواني‌اند. در منطقه جنوب شامل دانشگاه‌هاي بوشهر، شيراز، جهرم، فسا، كهگيلويه و بوير احمد 26.9 درصد مردم با اختلالات رواني روبه‌رو شده‌اند. آمار شيوع اختلالات رواني در منطقه جنوب شرقي شامل زاهدان، زابل، كرمان، هرمزگان، جيرفت و رفسنجان 26.8 است. اين آمار در منطقه شمال شرق شامل استان خراسان رضوي، شمالي و جنوبي 13.6 درصد است. البته بنا به اظهار نظر مسئولان وزارت بهداشت، بررسي علمي و دقيقي درباره چرايي و علت شيوع اختلالات رواني در اين مناطق انجام نشده است و با توجه به اينكه اين آمار بر اساس خوداظهاري مردم است به نظر مي‌رسد كه مردم در منطقه شمال شرق كشور به دليل انگ‌هاي اجتماعي كمتر به بيان مشكلات رواني‌شان اشاره كرده‌اند.

اما سؤالاتي كه مطرح است و پاسخ‌هاي صريحي به آنها داده نشده اين است كه چرا مردم براي شناسايي و درمان اختلالات روحي و رواني به روانپزشك مراجعه نمي‌كنند؟ آيا مي‌توان گفت هزينه بالاي درمان، عدم دسترسي به خدمات روان درماني يا ترس از انگ خوردن بين دوست و فاميل و مردم جزو دلايل عدم مراجعه بيماران به روانپزشكان است؟

براي بررسي و واكاوي اين موضوع كه كمي هم نگران كننده است گفت‌و‌گويي با دكتر علي اسدي، معاون اداره سلامت روان وزارت بهداشت و درمان كرده‌ايم كه از نظرتان مي‌گذرانيم.

** آقاي دكتر سؤالم را اين‌طور مطرح مي‌كنم كه چرا ايراني‌ها به روانپزشك مراجعه نمي‌كنند يا اهميتي به بيماري‌هاي آشكار يا پنهان رواني خود نمي‌دهند؟
دلايل مختلفي دارد اما برخي مي‌گويند هزينه يا نرخ خدمات روانپزشكي بالاست و به اين خاطر مردم به روانشناس يا روانپزشك مراجعه نمي‌كنند كه اين توجيه غيرقابل استنادي است. به نظرم سواد سلامت روان در جامعه ما نسبت به كل سواد سلامت كمتر است، مثلاً درباره واكسيناسيون يا فشار خون، ديابت و بيماري‌هاي ديگر همه مردم اطلاعات كامل‌تري دارند چون سالهاست در اين باره در رسانه و سطح جامعه صحبت شده است و حساسيت مردم درباره اين موضوعات بالا رفته ولي درباره افسردگي، اختلالات خلقي و ساير مشكلات روحي و رواني كمتر درباره‌اش حرف يا بحث شده است. متأسفانه همايش‌ و كنفرانس‌ها درباره بيماري‌هاي روحي و رواني به حدي نبوده تا سواد سلامت روان مردم را بالا ببرد و بايد به اين نكته اشاره كنم كه مردم نسبت به برچسب و انگ خوردن درجامعه ترس دارند كه بگويند فلاني مشكل روحي و رواني دارد و به همين دليل تصور مي‌كنند مشكلات روحي و رواني‌شان به مرور زمان بهتر مي‌شود يا اين‌كه تحمل اين وضعيت بهتر از اين است كه به آنها انگ ديوانگي بخورد!

** با توجه به آخرين پيمايش ملي مستندي كه سال 90 درباره وضعيت شيوع اختلالات رواني در كشورانجام شده به نظرتان مردم به خدمات مطلوب روانپزشكي دسترسي دارند؟ منظورم اين است بعد از اين پيمايش چه تغييراتي در سياستگذاري‌ها براي افزايش رغبت شهروندان براي مراجعه به روانپزشك انجام شده است؟
اين سؤال شما را با طرح سوال پاسخ مي‌دهم. آيا با توجه به آمار بالاي مشكلات روان در كشور نيروي متخصص مثل روانپزشك كافي است يا نه؟ پاسخ منفي است. در مجموع حدود هزار و 700 روانپزشك داريم كه بيشتر در شهرهاي بزرگ مستقرند، بنابراين توزيع مناسب نيست. طبيعي است يك متخصص وقتي اين همه تلاش مي‌كند تخصص بگيرد بالاخره زندگي شخصي‌اش هم مهم است به اين دليل سعي مي‌كند به امكانات و كارش فكر كند و اين امكانات در شهرهاي اصلي است از اين نظر آيا نيروي متخصص كم داريم؟ بله نسبت به نياز و مشكلات‌مان كم داريم.

دوم اينكه توزيع‌ روانپزشكان مناسب نيست دليلش اين است در بسياري از شهرهاي كوچك امكانات لازمي را كه براي گروه‌هاي متخصص در همه رشته‌هاي مختلف بايستي وجود داشته باشد كمتر است. از سوي ديگر روانپزشكان چون بيشتر كارشان در حوزه مداخلات دارويي است، طبيعتاً در حوزه بهداشت كه حوزه پايه خدمت يعني سطح اول خدمت سلامت است، حضور ندارند چرا كه روانپزشكان يا متخصصان معمولاً در حوزه درمان هستند. مسأله ديگر سهم اندك خدمات دولتي در حوزه بيماري‌هاي رواني است و بيشتر بار اين مسؤليت را در حوزه بيماري‌هاي رواني بخش خصوصي به دوش مي‌كشد.

** برخي از مردم عنوان مي‌كنند كه هزينه‌هاي روانپزشكي بالاست، شما دراين باره چه نظري داريد؟
به نظرم بسياري از مراجعه‌كنندگاني كه اختلالات روحي و رواني دارند هزينه زيادي پرداخت نمي‌كنند. به‌طور مثال مي‌توان جراحي كليه يا قلب يا ساير جراحي‌هاي داخلي هزينه‌هاي سرسام‌آوري نسبت به حوزه‌هاي روانپزشكي دارد. خدمات ما نسبت به ساير حوزه‌هاي تخصصي بالا نيست. يك روانپزشك براي بيمار حداقل 20 دقيقه زمان براي معاينه صرف مي‌كند كه در بخش خصوصي طبق تعرفه نزديك به 40 هزار تومان است و در حوزه‌‌هاي ديگر همچون قلب و كليه و چشم‌پزشكي و... در همين بازه زماني پزشك دستكم چند بيمار را معاينه مي‌كند و درآمد بيشتري هم دارد. اما نكته بعدي كه هيچگاه به آن توجهي نمي‌شود اين است وقتي كسي دچار بيماري قلبي مي‌شود و بايد زير تيغ جراحي برود چقدر بايد هزينه بدهد. مطمئناً هزينه‌ بستري شدن و جراحي و مراقبت‌هاي بعد از ترخيص از بيمارستان خيلي بالاست ولي اگر بيماري روحي و رواني شديدي داشته باشد در نهايت چند يا هفته بستري مي‌شود و هزينه بستري و درمان او به مراتب ناچيزتر از جراحي عمل قلب يا پيوند كليه است. به عنوان مثال بنده خودم هفته گذشته درد قفسه سينه داشتم و رفتم بيمارستان خصوصي و معاينه شدم و براي نوار قلب و اكو و... نزديك به يك ميليون و 300 هزار تومان پول دادم و بعد از 2 ساعت از بيمارستان بيرون آمدم. به نظر شما اين هزينه قابل مقايسه با هزينه روانپزشكي است؟

** مشكل عمده در رابطه با عدم مراجعه بيماران مبتلا به اختلالات رواني پوشش ندادن اين خدمات از سوي بيمه‌ها است. چرا بيمه‌ها از خدمات روانپزشكي و روانشناختي حمايت نمي‌كنند؟
متأسفانه بيمه‌ها خدمات روانپزشكي و روانشناسي را كمتر پشتيباني مي‌كنند و يكي از مشكلات و نگراني ما همين است كه چرا بيمه‌هاي تكميلي هزينه‌هاي بيماري‌هايي را كه نياز به جراحي دارند، پرداخت مي‌كنند ولي هزينه‌هاي روانپزشكي كه رقم‌هاي سنگيني ندارد ودر نهايت بيمار چند روز در بيمارستان بستري مي‌شود، پوشش نمي‌دهند. ما اين گله را داريم كه پوشش بيمه‌اي براي خدمات روانپزشكي ضعيف است و در حوزه وزارت بهداشت سال‌هاست در حال پيگيري هستيم تا سقف پوشش دهي خدمات بالا برود البته حمايت بيمه ها از بيماران مبتلا به اختلال رواني نسبت به پنج سال پيش كه پوشش‌دهي‌شان در بيمارستان‌هاي دولتي خيلي ضعيف بود بهتر شده ولي مطلوب نيست.

** به نظر شما علت مراجعه نكردن به روانپزشك چقدر به هزينه‌ها و پوشش دهي بيمه‌ها و چقدر به كليشه‌هاي فرهنگي ربط دارد؟
معمولاً كساني كه بيماري‌هاي روحي و رواني دارند از بيماري خود آگاهي ندارند. كسي كه دچار اختلالات رواني همچون وسواس است در نظر بسياري از مردم، آدم تميز به شمار مي‌آيد ولي كسي كه نيم ساعت دستش را با آب و صابون مي‌شويد دچار اختلال رواني است و بايد هر چه سريعتر تحت درمان قرار بگيرد.
از كساني كه افسردگي دارند، مي‌پرسيم چرا به پزشك مراجعه نكرده‌ايد، مي‌گويند فكر كرده‌اند خوب مي‌شوند، برخي هم ادعا دارند افسردگي بيماري نيست. برخي هم تصور مي‌كنند به بيمار بودن از سوي ديگران متهم شده‌اند و هيچ مشكل روحي ندارند و در برابر مراجعه به روانپزشك مقاومت مي‌كنند. پائين بودن سطح آگاهي و برچسب خوردن جزو دلايلي است كه بيماران روحي و رواني به روانپزشك مراجعه نمي‌كنند. البته نتايج پيمايش ملي نشان داد 52 درصد از كساني كه مبتلا به اختلال رواني بودند از طريق خانه‌هاي بهداشت به خدمات سلامت روان دسترسي داشتند و 18 درصدشان محروم از هرگونه خدمات در اين زمينه بودند.

** به اعتقاد شما چرا آنقدر آدم ناراحت در جامعه داريم و بطور كلي بيشترين مشكل مردم در زمينه بيماري‌هاي روحي و رواني مربوط به كدام اختلال است؟
شايع‌ترين اختلالات، اختلال افسردگي است كه به تنهايي نيمي از جمعيت مبتلايان به اختلالات رواني را شامل مي‌شود بعد از آن اختلالات اضطرابي است كه 14.6 درصد افراد جامعه به اين اختلال دچارند. اختلال اضطرابي چند نوع‌اند؛ اختلال اضطراب دائمي يا اختلال اضطراب «جي اي دي»، اختلال «اضطراب پنيك» و وسواس هم در اين گروه قرار مي‌گيرد كه مجموع اين اختلالات زياد است اما شايع‌ترين اختلال در اين پيمايش اختلال افسردگي است كه باعث شده ما با افراد داراي خلق افسرده زياد مواجه شويم.

** تخت‌هاي روانپزشكي بيمارستان‌هاي كشور تا چه حد جوابگوي ارائه خدمات به بيماران روانپزشكي است؟
تعداد تخت اورژانسي براي بيماران روانپزشكي بر اساس اعلام نياز و سطح‌بندي كه وزارت بهداشت در سال 94 -95 اعلام كرده بود، 16 هزار تخت نياز داشتيم. تا قبل از طرح تحول سلامت 8 هزار تخت در بخش دولتي و خصوصي فعال بود، بعد از طرح تحول تقريباً هزار و 300 تخت به مجموع تخت‌هاي روانپزشكي اضافه شد كه در حال حاضر 10 هزار تخت روانپزشكي در كشور داريم.

به ازاي هر 100 هزار نفر 10 تخت تعريف شده. امروزه سياستگذاران سلامت در دنيا به دنبال افزايش تعداد تخت روانپزشكي نمي‌روند و اولويت آنها مراقبت و خدمات سرپايي است. كشورهاي پيشرفته از اين‌كه بيمارستان تخصصي بزنند چنين رويكردي ندارند و مي‌گويند تخت‌هاي روانپزشكي در بيمارستان‌هاي جنرال تأسيس شود. در كشور ما نيز تخت‌هايي كه در طول چند سال گذشته به تعداد تخت‌هاي روانپزشكي اضافه شده در واقع در بيمارستان‌هاي عمومي و عمدتاً در جاهايي كه تخت روانپزشكي وجود نداشت، بوده است. دقيقاً بگويم تخت‌ها به دورترين و بي‌امكانات‌ترين نقاط فرستاده شده است. دليل اين سياست كه تخت‌ها به بيمارستان‌هاي عمومي برود اين است كه انگ اجتماعي كمتر شود.

** بعد از اجراي طرح تحول نظام سلامت چه تغييراتي در سياستگذاري‌ها براي حمايت از اقدامات روانپزشكي و پيگيري اقدامات درماني انجام شده است؟
بطور كلي پيمايش ملي جهت بررسي وضعيت بيماري‌ها در بازه‌هاي زماني 5 يا 7 ساله انجام مي‌شود. در حال حاضر وزارت بهداشت پيمايش سال 97 را پيش‌بيني كرده است اما آخرين پيمايش بررسي شيوع اختلالات رواني در ايران سال 90 انجام شد كه بعد از اين پيمايش هم تحقيقات ديگري به‌صورت جسته و گريخته انجام شده است براي مثال در شهر تهران تحقيق ديگري انجام شده است كه آمارها متفاوت است. آخرين پيمايش مستند به عنوان سندي به سياستگذاري‌ها و برنامه‌ريزي‌ها كمك كرد كه تصميمات جديدي گرفته شود بخاطر همين در طرح تحول سلامت برنامه‌هايي كه پيش از آن در حوزه وزارت بهداشت كمتر پرداخته شده بود بيشتر مورد توجه قرار گرفت مثلاً بعد از طرح تحول نيروها و كارشناسان سلامت روان به حوزه سلامت اضافه شدند چيزي كه قبلاً نبود و ما كارشناس سلامت روان در مراكز خدمات بهداشتي نداشتيم. پس از اجراي طرح تحول سلامت حدود 1500 كارشناس سلامت روان جذب شدند. هر كارشناس سلامت روان بطور ميانگين به حدود 30 هزار جمعيت خدمت مي‌دهد. در واقع كارشناسان سلامت روان در مراكز خدمات جامع سلامت كه در شهرها هستند، مستقر شده‌اند و براساس پروتكل‌هايي كه دارند در دو حوزه پيشگيري و غربالگري خدمات ارائه مي‌دهند. در حوزه پيشگيري عمدتاً به گروه‌هاي هدف يعني زنان، مردان، نوجوانان و دانش‌آموزان آموزش‌هاي پيشگيري از اضطراب افسردگي، مديريت خشم و استرس يا مهارت‌هاي فرزند پروري را آموزش مي‌دهند. فعاليت عمده ديگر كارشناسان سلامت روان، شناسايي افراد به عنوان بيمار است كه به روانپزشك معرفي مي‌شوند، اين افراد بعد از غربالگري و شناسايي بيماري شان در ادامه يكسري خدمات آموزشي و روانشناختي براي درمان مشكلات روحي و رواني‌شان توسط كارشناسان سلامت روان مي‌گيرند.

** برنامه‌اي داريد كه در مراكز بهداشتي بتوانيد بيماران روحي و رواني را غربالگري كنيد؟
در راستاي برنامه‌هاي وزارت بهداشت در مراكز خدمات جامع سلامت، كارشناسان مراقب سلامت كه عمدتاً كارشناسان بهداشت‌‌اند جمعيتي را كه به اين مراكز مراجعه مي‌كنند با توجه به سؤالات و پرسشنامه‌هايي كه در سيستم دارند غربالگري مي‌كنند. براي مثال اگر فردي بخاطر يك سردرد به مركز بهداشت مراجعه كند ابتدا به كارشناس مراقب سلامت ارجاع داده مي‌شود كارشناس اطلاعات بيمار را در سامانه ثبت مي‌كند و بعد همه مشكلات مربوط به سلامت بيماراز قبيل فشار خون، ديابت، بيمار قلبي، مصرف الكل و مشكلات روانپزشكي را در پرسشنامه‌هايي يادداشت مي‌كند. افراد پس از چكاب شدن اگر غربال‌شان مثبت باشد به پزشك و در ادامه به روانپزشك ارجاع داده مي‌شوند كه مداخلات دارويي انجام مي‌دهد اگر غربال منفي باشد به روانشناس ارجاع مي‌شوند كه خدمات پيشگيري را آموزش دهد.

در اين مراكز خدمات آموزشي و مداخلات روانشناختي و دارويي توسط پزشك و به‌صورت رايگان ارائه شود. از طرف ديگر حضور كارشناس سلامت روان در يك مركز بهداشت باعث شده كه مردم به خدمات دسترسي پيدا كنند چيزي كه قبلاً وجود نداشت. هزار و 500 كارشناسي كه در مراكز خدمت مي‌دهند هر كدام ميانگين 30 هزار جمعيت را پوشش مي‌دهند كه در مجموع مي‌توان گفت كه 40 ميليون جمعيت به كارشناسان سلامت روان دسترسي دارند بنابراين دسترسي و فراهم كردن خدمات سلامت روان براي جمعيت عمومي در مراكز شهري اقدام مفيدي است. در هر حال حضور كارشناسان سلامت روان كه براي پيشگيري از بروز بيماري‌هاي رواني و غربالگري است اقدام مفيدي است اما مسأله اصلي بعد از ارجاع است كه توزيع روانپزشكان عادلانه نيست و برخي مناطق گزارش شده حتي بيماران به يك روانپزشك هم دسترسي ندارند.

** اطلاع داريد چقدر از بودجه سلامت كشور در اختيار بخش سلامت روان قرار مي‌گيرد؟
سهم بودجه سلامت روان از مجموع بودجه سلامت كشور تقريباً در آخرين برآورد 3 درصد بوده است. اين بودجه هم در حوزه پيشگيري استفاده مي‌شود هم درمان. سهم بودجه سلامت روان كم است كه بخاطر پائين بودن كل بودجه سلامت نسبت به نياز جامعه است. اگر بودجه سلامت روان به 5 درصد برسد مي‌شود در اين حوزه فكري كرد. سهم بودجه سلامت روان بطور ميانگين در كشور‌ها 5 درصد است.

** به نظر شما چرا حوزه پيشگيري و درمان از سلامت روان جامعه مغفول مانده است و رسانه‌‌ها چه كمكي مي‌توانند در اين بخش كنند؟
متأسفانه در طول سال‌هاي گذشته درباره بيماري‌هاي روحي و رواني و تأثير علم روانپزشكي براي كنترل و حتي كاهش چنين بيماري‌هايي در سطح جامعه كم بحث شده است و در حوزه‌هايي كه بايد از سوي صدا و سيما، مطبوعات، سايت و خبرگزاري‌ها و دانشگاه و مدارس ما اطلاع‌رساني صورت مي‌گرفته، هيچ اتفاق خاصي رخ نداده است بنابراين اطلاعات مردم در اين موارد خيلي پائين است و به همين خاطر كمتر مراجعه مي‌كنند.

رسانه‌ها مي‌توانند با پرداختن به مشكلات رواني جامعه قدم مهمي براي بالا بردن سواد سلامت روان مردم بردارند و هنرمندانه به اين موضوع بپردازند كه اگر كسي به روانشناس و روانپزشك مراجعه مي‌كند مجنون يا ديوانه نيست و مي‌تواند با درمان كوتاه يا بلندمدت سلامت خود را احيا كند. متأسفانه اين انگ يا برچسب‌زني است كه آمارعدم مراجعه بيماران به روانپزشكان را افزايش مي‌دهد.

منبع: روزنامه ايران؛ 1397،7،4
گروه اطلاع رساني**1699**2002
۰ نفر