روزنامه اطلاعات در يادداشتي به قلم ناصح امين، آورده است: ناپديدسازي جمال خاشقجي روزنامهنگار و منتقد سرشناس حكام سعودي كه پس ازجدا شدن از رژيم سعودي، براي كشورش و به نمايندگي از روزنامه نگاران سركوب شدهي عربستان سخن ميگفت، اقدامي بس ناجوانمردانه و محكوم است. اين شيوه جديد سركوب، آزار و اذيت و قتل مخالف و منتقد معاني و پيامدهاي مهمي در بر خواهد داشت. چنانچه از گزارشهاي رسمي دولت تركيه بر ميآيد متهم اصلي اين اقدام عاليترين سطوح دستگاه پادشاهي سعودي است. اين اقدام، نمونهاي ديگر از زنجيرهي رخدادهايي است كه ماهيت جديد رژيم اين كشور را به روشني آشكار ميسازد.
عربستان سعودي در دوران ملك عبدالله ماهيتي محافظهكار داشت كه در سياستها و رفتارهاي داخلي و منطقهاي اين رژيم نمايان بود. رژيم عبدالله نه با جنگ، نه با خشونت بيش از اندازه و نه با اصلاحات وسيع نسبتي نداشت و حفظ وضع موجود را مهمترين راهبرد خود ميدانست. در دوران اخير، به نظر ميرسد كه عربستان در حال تحول از يك نظام سنتي مستبد به يك نظام توتاليتر و فاشيستي است كه دستگاه حاكميتي خود را بر مبناي قتل، سركوب و حذف تمام عيار مخالف بنا ميكند. نظامهاي سنتي استبدادي در منطقه عموماً مبتني بر مناسبات قبيلهاي و خويشاوندي بودند و از طريق بهرهگيري و همراهي نهادهاي ديني و توزيع رانتهاي نفتي سعي ميكردند كنترل خود را بسط دهند و پايههاي حكومتي خود را تحكيم بخشند. اما رژيم جديد سعودي به نظر ميرسد در حال متحولشدن است و رويههاي كاملا مدرن فاشيستي و حذفي مانند آنچه كه در عراق صدام حسين به ياد داريم را به كار ميبندد.
بن سلمان، با الهامگرفتن از ماهيت نژادپرستانه و راديكالي كه در حال شيوع جهاني است و در آمريكا و اسرائيل ظهور و بروز تام يافته است، به دنبال دگرگون ساختن مناسبات حكومتي خود است. اين رژيم چه در ارتباط با دوستان جهاني و چه در ارتباط با مخالفان منطقهاي و چه در برخورد با مخالفان و منتقدان به شيوهاي افراطي و راديكال عمل ميكند. حتي در لايههاي اصلاحات فرهنگي و اجتماعي اخيراً نيز نوعي عدم توازن به چشم ميخورد. نگاهي به عملكرد اين رژيم در چند صحنه به خوبي روشن ميسازد كه ما با عربستان و رژيم جديدي مواجه هستيم كه بر خصوصياتي راديكال استوار شده و در صدد تحكيم عرفي جديد بر روابط داخلي و منطقهاي است:
كودتا در مراتب پادشاهي و اسقاط برادران پادشاه، با هدف وليعهدي بن سلمان بازداشت جمع كثيري از ثروتمندان و شاهزادگان به شكلي تحقيرآميز و مصادره ثروتهاي آنان بدون هر گونه محاكمه، سركوب شخصيتهاي مذهبي، روشنفكر و دانشگاهي منتقد به خشنترين شيوه ممكن اصلاحات افراطي و راديكال در ساخت فرهنگي و اقتصادي و سياسي اعدام شيخ نمر روحاني مخالف به رغم هشدارهاي جهاني آن هم به شيوه گردن زدن مسئوليت ناپذيري فوق تصور در فاجعه منا دوستي افراطي با آمريكا و نزديكشدن علني به رژيم اسرائيل محاصره همه جانبه و بي رحمانه قطر حتي اخراج شتران از زمينهاي كشاورزي با هدف ارعاب رژيمهاي عرب بمباران غير نظاميان و كودكان يمني به فجيعترين شكل ممكن و منطقي دانستن آن بازداشت و تحقير سعد حريري نخست وزير لبنان به شيوهاي حيرت انگيز و در آخرين پرده، ناپديدسازي جمال خاشقجي روزنامه نگار سرشناس و منتقد در كنسولگري عربستان كه قرباني توتاليتريزم بن سلماني با هدف منكوب مخالفان تبعيدي اين رژيم شد.
مجموع اين رويكردها و رفتارها، به خوبي گواهي ميدهد كه عربستان جديد، آن عربستان محافظه كار پيشين نيست و در حال تغيير ماهوي به عربستاني است كه در دو چهره قابل ارزيابي است. اول آنكه به نظر ميرسد محمد بن سلمان در حال گذر از نظام خانوادگي به سوي يك نظم ديكتاتورمآبانه فردي است. چنين تحولي از اين رو واجد اهميت است كه خاندان آل سعود كه يكي از پايههاي مهم حاكميت شراكتي در عربستان است به حاشيه خواهد رفت و به جاي آن حاكميت فردي مستقر خواهد شد. چنين تحولي بدون حاشيه نخواهد بود و بايد منتظر ماند و ديد كه خانداني كه سعودي امروز را بنا نهادند و چند هزار شيخ و شاهزاده را در خود دارد، چگونه با اين تحول كنار خواهد آمد. وجه ديگر ماجرا اين است كه رژيم جديد در حال گذار به سوي سكولاريسم و غربيسازي افراطي است. اين يعني تكيه كمتر بر نهاد دين. رژيمي كه از طريق پيوند ارگانيك با جريان سلفي و وهابيت به دنيا آمد اكنون در موقعيتي است كه نهاد دين را به حاشيه ميراند. اينكه بخشي از روحانيون محافظه كار در كنار حاكميت بمانند كاملا محتمل است.
اما موضوع مهمتر واكنش عقبه و بدنه جريان سلفي به اين ماجرا است. با گذر از نهاد دين و پشتوانه خانواده سلطنتي، اكنون بن سلمان چارهاي جز تكيه بر عناصر سركوبگرانه محض و توسعه ايدئولوژي جديدي بر مباني نژادپرستانه، احتمالا ملي، و پايه گذاري نوعي فاشيسم عربي شناخته شده در منطقه، ندارد. تجربه رژيم بعث و معمر قذافي نزديكترين الگوهايي هستند كه به نظر ميرسد در بعد فاشيستي و سركوبگرانه در منطقه سراغ داريم. راديكال و از سوي ديگر رژيمي آپارتايد، نژاد پرست، سركوب گر با رفتارهاي راديكال غير قابل پيشبيني.
در چنين فضايي است كه قتل يا ربايش در كنسولگري به علامت و شاخصي جديد در رفتارهاي آتي اين نظام معنا مييابد. نمونهاي بي سابقه كه جايگزين سنتهاي جديدي از ارعاب و تروريسم در جهان است و با خودسري و بيقانوني رژيم فعلي چه بسا نمونههايي وحشتناكتر از آن را نيز شاهد باشيم. كما اين كه پيشتر در نمونهاي متفاوت اما معني دار از عرف جديد در روابط بينالملل، سنت جديد عربستان در واكنش افراطي به توئيت وزير خارجه كانادا در حمايت از حقوق يك فعال زن سعودي مشاهده شد. رژيم عربستان در واكنش به صرفا يك توئيت، رابطه سياسي و اقتصادي خود با كانادا را قطع، پروازهاي رياض به كانادا را منتفي و هزاران دانشجوي سعودي در كانادا را فراخواند و آن را به يك بحران تمام عيار تبديل ساخت. در همين چارچوب بود كه نخست وزير كشوري ديگر را براي روزها به گروگان گرفت تا سياستهاي مداخله گرايانه خود را پيش ببرد.
غربي سازي افراطي و منافع اقتصادي هنگفت، باب استانداردهاي دوگانه را گشوده و چشم دوستان آمريكايي و انگليسي رژيم جديد سعودي را به روي خشونتهاي داخلي و منطقهاي و افراط گراييهاي آن بسته است. دامنه پرداختهاي سعوديها تا آنجا نفوذ داشت كه در نخستين روزهاي ماجراي جمال خاشقجي، روزنامههاي مدعي انگليسي از كنار اين تراژدي براي آزادي بيان به آرامي گذشتند و از سران انگليس و آمريكا و فرانسه و اتحاديه اروپا كه براي موضوعات بسيار كوچك نسبت به دولتهاي مخالفشان به يكباره مواضع آتشين اختيار ميكنند، سخن از حقوق بشر و ارزشهاي جهاني ميگويند و سازمان ملل را به اجلاس اضطراري فرا ميخوانند، خبري نبود و جز جملات مبهم چيزي شنيده نشد. حتي گزارشها حاكي از با خبر بودن آمريكا از توطئه عليه خاشقجي است. از همين رو بسيار دور از انتظار است كه همه ابعاد اين قتل يا ربايش آشكار شود و احتمالا در زد و بندهاي سياسي و ديپلماتيك به سرنوشت بسياري از پروندههاي بي سرانجام تاريخ مبتلا خواهد شد.
در اين حال دولتهايي كه دل به اصلاحات سعودي بستهاند و از آن حمايت ميكنند، بايد مراقب خوي مهاجم، استبدادي و افراطي اين رژيم باشند. گرچه آمريكا و انگليس همين خوي و عرف جديد را بهترين شيوه براي كنترل ملتهاي منطقه ميدانند و پشت تمام دول استبدادي منطقه تا مكيدن تمام سرمايههايشان ايستاده اند. در اين حال واكنشهاي آني و افراطي از دولت ثروتمند و تا بن دندان مسلح عربستان با شناختي كه از رهبران پيشين عرب كه در جواني به قدرت رسيدند، سراغ ميرود ميتواند براي منطقه و جهان و حاميان اين دولتها، پيام آور نگرانيهاي مهمي باشد. ممكن است سكولاريسم سعودي ريشه وهابيت را سست كند كه اين البته براي منطقه مغتنم است و يا عربستان را آوردگاه فرهنگ غربي كند كه البته خوشايند غرب است، اما دور از ذهن نيست، با نخوت، بي تجربگي و استبداد حكام فعلي، ايدئولوژي جديدي از فزونطلبي سياسي و منطقهاي، جايگزين محافظه كاري و افراط گرايي مذهبي پيشين شود، چنان كه در مداخلات اين رژيم در سوريه و يمن و لبنان و عراق و مواضع خصمانه و خطرناك اين رژيم عليه ايران شاهد هستيم.
خاطره جهان پر است از خشونتهاي داخلي و جنگهاي منطقهاي و تروريسم بينالملل كه رهبران جوان عرب پس از تحكيم قدرت خود پديد آوردهاند از عبدالله صالح و قذافي و صدام و بن لادن. اينك نيز جا دارد جهان نگران باشد كه از دل اين بن سلمان با چنين افراط و خشونتهايي و با نشانههايي كه از بازگشت خصلتهاي دوران جاهليت مشاهده ميشود، صدامي جديد يا بن لادني مدرن در لباس تروريسم دولتي سر برنياورد. در اين صورت رژيم جديد سعودي پس از تثبيت، به دوستان امروز خود نيز رحم نخواهد كرد. اميد كه سرنوشت خاشقجي، ملتهاي منطقه را هشيار و حاميان رژيم سعودي را متنبه ساخته و در انديشه متوقفكردن چنين رفتارهايي فرو برده باشد.
*منبع: روزنامه اطلاعات،1397،7،22
**گروه اطلاع رساني**1893**9131
تهران- ايرنا- رژيم جديد سعودي به نظر ميرسد در حال متحولشدن است و رويههاي كاملا مدرن فاشيستي و حذفي مانند آنچه كه در عراق صدام حسين به ياد داريم را به كار ميبندد.