۱۷ دی ۱۳۹۷، ۸:۲۳
کد خبرنگار: 1767
کد خبر: 83161265
T T
۰ نفر
«قرآن و زن»، بازخوانی متن مقدس از منظر یک زن

تهران- ایرنا- تفاسیر قرآن که در طول تاریخ تمدن اسلامی همواره به دست مردان و با ذهنیت مردسالارانه حاکم نوشته شده است، همواره سوگیری‌های مردانه داشته و به اشتباه این گونه فرض شده که قرآن هم زن را موجودی درجه دو و طفیلی مرد می‌داند با این اوصاف،اثری قرآنی از نگاه زنانه می‌تواند قابل تامل باشد.

تاریخ سنتی اندیشه دینی به طور اعم از قبیل کلام و الهیات، فقه، علوم حدیث و به طور اخص در تفسیر متون مقدس، شاهد صدای رسا و تجربه های مردانه است. به این معنا که علوم دینی و به ویژه تفاسیر متون مقدس در ادیان، به عنوان مثال تفسیر قرآن در اسلام، عموما از سوی مردان انجام گرفته است که منجر به سوگیری های مردانه شده است.
از آنجایی که در علوم تفسیری و هرمنوتیکی نقش مفسر با پیشفرض ها، چارچوب ذهنی و جهت‌گیری‌های پیشینی در صدادار کردن متون جدی و اساسی تلقی می‌شود، عامل جنسیت از جانب مدافعان عدالت جنسیتی به عنوان یکی از مجموع مؤلفه های اثرگذار شخص مفسر در فهم متون مقدس برجسته می شود؛ مؤلفه اثرگذاری که ناخودآگاه، معمولا ذهن مفسر در چارچوب آن می فهمد.
از همین رو در دوران پسامدرن که از طرفی مبانی و مبادی معرفتی به چالش کشیده می شود و از سوی دیگر در میان دینداران و باورمندان به متون مقدس با ظهور، گسترش و رشد جریان های برابری خواهِ جنسیتی مواجهیم، تلاش هایی صورت می‌گیرد که در کنار بلندی تاریخی صدای مردانه در تفسیر متون مقدس، صدای زنانه نیز به عنوان مفسر شنیده و فعال شود.
از نظر مدافعان این جریان رو به رشد در جوامع اسلامی و در نسبت با قرآن، شنیده شدن صدای زنان در تفسیر قرآن منجر به فعال شدن ظرفیت های مغفول مانده و دیده نشده برابری خواه متن می شود و معرفت رایج دینی و قرآنی تلقی زن به عنوان موجودی حاشیه‌ای و درجه دوم و مرد به عنوان انسان معیار و هنجارین را تصحیح می‌کند. صدا و قرائت زنانه‌ای که در طی قرون متمادی تاریخ تفسیر به دلیل نابرابری ها و عقب ماندگی‌های تاریخی زنان غایب و ساکت بوده است و شنیده نشدنش، اشتباهاً به منزله نبودِ ذاتی این صدا در متن تصورشده است.
با این اوصاف و فضا، اثری قرآنی تفسیری از منظر نگاه زنانه می‌تواند بیانگر نکات قابل تاملی باشد و نشان دهد که جنسیت مولفه فهمیِ اثرگذاری در تفسیر متون مقدس است. کتاب «قرآن و زن» آمنه ودود، قرآن پژوه آمریکایی و آفریقایی تبار در سال 1992 در این دسته جای می‌گیرد.
این کتاب توسط انتشارات حکمت در 194 صفحه و به کوشش مترجمین اعظم پویا و معصومه آگاهی نخستین بار در سال 1391 چاپ و منتشر شده است. ودود در این کتاب گرچه از عنوان فمنیست تبری می جوید، اما شایسته است او را در طول جریان یاد شده از زمره زنان فمنیست مسلمان محسوب کنیم. کسانی که در عین اعتقاد به وحیانیت و ایمان به مبانی دینی اسلام، در پی تضعیف و تردید در بیان های جنسیتی به گمان آنان ناعادلانه اند. چیزی که به نظر بیشتر صاحب نظران لزوما متعلق به متن نیست و یا ناشی از ذهنیت مردانه مفسرین در طول تاریخ تفسیر بوده و یا متعلق به دوره تاریخمند فرهنگی و عرفی مردسالارانه زمانه نزول بوده است که هنوز آنگونه که باید گفتمان های برابری خواهانه جنسیتی آمادگی و زمینه تاریخی برای ظهور و بروز گسترده نداشته اند.
مدعای ودود به عنوان یکی از شخصیت های نامور این جریان در کتاب قرآن و زن پس از چندین سال مطالعات این است که «من هر چه بیشتر در قرآن تحقیق کردم فارغ از قید و بند قرن ها قرائت جنسیت محور و تمایلات فرهنگیِ عربی-اسلامی، بیشتر یقین کردم که در اسلام زن از جهت آغاز پیدایش و از نظر کیهان شناختی،آخرت شناختی، روحی و معنوی انسان کامل و برابر با همه انسان‌هایی‌ست که خداوند را پروردگار، محمد ص) را پیامبر و اسلام را به مثابه دین پذیرفته اند.»
ودود از خلال مطالعات و بررسی های تفسیری و هرمنوتیکی در کتاب قرآن و زن، در صدد اثبات و استدلال بر این نتیجه پژوهشی است. البته اثبات و نتیجه ای که او از مسیر مطالعات روشمند و برگرفته از آموزه‌های روش شناسانه استادش، یعنی «فضل الرحمان» پاکستانی است، دنبال می‌کند. او الگوی هرمنوتیکی تفسیری خود در این پژوهش را «هرمنوتیک توحیدی» نام می‌گذارد. روشی که با پرهیز از رویکرد جزء انگار، به جای آنکه هر آیه را به تنهایی یا در نسبت با مجموعه آیات دیگر تفسیر کند، به دنبال کشف چهارچوب کلی، روح پیام و مبانی ارزشی فراگیر و عام قرآن است که در پرتو آن یکایک اجزاء به صورت روشمند، در یک ساختار منسجم جاگیر، تعریف و تفسیر می شوند.
این الگو یکی از اهداف خود را متوجه رابطه میان عام و خاص قرآنی می کند. عام در اینجا به معنی بخش هایی از قرآن است که بارتاب دهنده اصول بنیادین و فراتاریخی اند و خاص نیز به عناصری اشاره دارد که مختص شرایط تاریخی عربستان قرن هفتم است که باید به همان بافت فهم محدود شود. از نظر ودود در این الگوی تفسیری، مبنایی ترین ارزش بنیادین، عام و جهانی قرآن «هدایت اخلاقی» است.
از نظر ودود حوزه معنایی و کاربردی الفاظ قرآن در توجه روشمند به ارتباط میان این دو حوزه خاص و عام قرآن است. به علاوه در این الگوی تفسیری هر واژه ای باید بر اساس نقش زبانی، ساختار دستوری و در سیاق متن بررسی شود. برای مثالِ این نکته، از نظر ودود گرچه در قرآن به پدیده ای مثل برده داری اشاراتی صریح وجود دارد اما این موردِ تاریخی و خاص را باید در پرتو ارزش های عام، بنیادین و فراتاریخی ای چون مساوات، عدالت و کرامت انسانی ذکر شده در قرآن فهم کرد و یقین حاصل کرد که با توجه به آنها برده داری در همان زمان نیز مقبول قرآن نبوده است و به تعبیر شهید مطهری به اسلام تحمیل شده است.
این الگو و نگاه از نظر ودود در نسبت با برخی نابرابری های جنسیتیِ خاص و تاریخی آمده در قرآن نیز کاربرد دارد که می بایست در پرهیز از رویکرد جزء انگار و اتمیزه، در یک نظام ارزشی کلان و عام بازتعریف شوند.
ودود خود را در زمره فمنیست هایی نمی داند که برای رسیدن به عدالت جنسیتی معتقد به گسستن کامل از سنت هستند. بلکه او بر این باور است که در ادیان دیگر فمنیست ها ناچار به تکلف و دشواری های معرفتی فراوان برای مشروعیت بخشی به دیدگاه برابری خواه خود در متون مقدسند. اما در اسلام و در نسبت با قرآن، کافیست زن مسلمان فارغ از محدودیت ها و ذهنیت های تاریخی مردسالارانه مفسرین و با عنایت به ارزش های ابدی، فرازمانی، عدالت محور و عام قرآن را در مطالعه بگیرد تا به رهایی غیرقابل انکاری برسد. چیزی که ودود به ظن خود با ارائه اش در کتاب ، توفیقی حاصل کرده است.
«قرآن و زن» در یک مقدمه و چهار فصل نگاشته شده است. ودود در مقدمه مجموع تفسیر ها از زن در قرآن را در سه دسته جای می دهد. سنتی، واکنشی و کل گرایانه. روش تفاسیر سنتی از منظر او تفسیر ترتیبی آیه اول به آیه دوم و به همین ترتیب، بدون تعیین موضوعات اصلی و زیربنای هرمنوتیکی تفسیر است. مشخصه این تفاسیر این است که منحصراً توسط مردان نوشته شده و صدا و تجربیات مردانه در آنان غالب است. دومین دسته تفاسیر واکنشی، جدلی و رادیکال است که به انتقاد از نگاه و پیام قرآن به زن پرداخته اند. دسته سوم روش کل نگرانه است که ودود روش هرمنوتیک توحیدی خود را که نمونه ای از این قرائت های زنانه از قرآن است را در ذیل آن می داند.
روش ودود زمینه متن، ترکیب دستور زبانی و جهان بینی متن را محل نظر خود قرار می دهد. او متأثر از آموزه های هرمنوتیکی فضل الرحمن، در یک حرکت دوگانه ابتدا پیام قرآن را تا حد ممکن و با تعلیق معانی اختلالگر این زمانی، در زمانه نزول فهم می کند و سپس با رجوع به دوران جدید آن معنا را با مقتضاهای امروز بازتعریف می کند. ودود فهم هر متنی را متاثر از نظریات هرمنوتیکی، در یک متن پیشینی محقق می داند. یعنی هر متن در بین متن های پیشینی و پسینیِ دیگر تولید و فهم می شوند.
نمونه تلاش او در این بخش کتاب این است که در زبان عربی صیغه جمعی که مشخصا اشاره به افراد مذکر داشته باشد، بر خلاف جمع مونث، وجود ندارد. به بیان دیگر زبان عربی زبانی جنسیت دار است و فاقد نشانه های خنثی است. پس صیغه های رایج جمع مذکر قرآنی را نباید لزوما مذکر گرفت. در ادامه او ضمن نقد نگاه فرودستانه به زن، قرآن را پذیرای تفاوت زن و مرد، اما بدون تعریف نقش واحدی برای هر جنس معرفی می نماید. به عبارت دیگر او قائل است که برخی تبعیض ها و اعمال در خور اصلاح نظیر طلاق غیراضطراری، خشونت زناشویی و ... که قرآن نسبت بدانها بی طرف است، از سوی قرآن برای تصحیح امکان اجتماعی و تاریخی نداشته اند، وگرنه رد می شدند. از همین رو باید با توجه به اهداف و ارزشهای عام و کلی امروز در فهم و تأویل قرآنی ما مردود شمرده شوند. هر چند که مثل مواردی نظیر دخترکشی، نفی ارثیه برای زنان، ظهار و ...که در زمانه نزول امکان نفی تاریخی اجتماعی داشته اند، در قرآن به صراحت رد نشده باشند.
در ادامه ودود در فصل اول، به اشارات قرآن به موضوع خلقت انسان و روایت های آفرینش می پردازد و مدعی می شود که گزارش قرآن در این بیان ها ضمن تفاوت محسوس با کتب مقدس رایج و موجود پیشین، خلقت زن و مرد را برابر و از منشأ مشابه تصویر می کند. اشارات مکرر به خمیرمایه نفس (که به لحاظ مفهومی نه مونث است و نه مذکر) و نیز ویژگی زوجیت در آفرینش و به تبعش انسان که حاکی از نیازمندی و نقش مکمل، برابر و لازم هر یک از زوجین در تکامل دیگری دارد، از جمله استدلال های او در این فصل هستند.
نویسنده در فصل دوم دیدگاه قرآن درباره زن و نقش های زن در دنیا را بررسی می کند. از نظر او سه دسته نقش زن در قرآن قابل تفکیک هستند. اول نقش‌های اجتماعی تاریخی متناسب با زمانه نزول، بدون تحسین یا نقد آن. دوم نقش و وظیفه عمومی پذیرفته شده مثل پرورش کودک با ذکر استثناها. سوم نقش‌هایی که به وظایف غیرجنسیتی معطوف است. مؤلف در گام بعدی، زنان اشاره شده در قرآن را به دو دسته اصلی «دارای اهمیت مستقل» و «بدون اهمیت مستقل» تقسیم بندی می کند. سه نمونه مورد بررسی ودود در قرآن مادر موسی، مریم و بلقیس است. در مورد مادر موسی دریافت وحی توسط او، در مورد مریم (تنها زنی که با نام به او در قرآن اشاره شده است) و محوریت در ماجرای ولادت عیسی(ع) و یکی از «قانتین» بودن او و نیز در مورد ملکه سبا در ذکر او بدون هیچ گونه شماتت بر جایگاه فرماندهی، تدبیر، درایت و عاقلانگی از جمله در فرستادن هدیه برای سلیمان، همه و همه حکایت از نگاه مثبت قرآن به جایگاه و منزلت دنیایی زنان دارد. در این فصل ودود نگاه مفسرانی که تفاوت بین زن و مرد را به منزله تمایز ذاتی و برتری ذاتی مرد بر زن می گیرند، نقد کرده و مطابق صراحت آیه 13 سوره حجرات مبنای ارزش قرآنی را نه جنسیت، بلکه تقوا معرفی می نماید.
فصل سوم تلاش ودود به بررسی تصویر آخرتی زنان و برابری جزا اختصاص دارد. ابتدا اشاره می شود که در ذکر قرآنی مرگ این «نفس» است که مرگ و مراحل پس از آن را تجربه می‌کند. واژه‌ای که مافوق تفاوت های جنسی و بیانگر تساوی ذات بشری است. در طی مراحل رستاخیز نیز، دوباره همین نفس تجربه‌گر رویدادهاست. نفوسی که در آن سیر، زوج می‌شوند (و اذا النفوس زُوِجت). در مقطع داوری آخرت نیز به تتبع ودود، قرآن زبانی خنثی را برای تصویرگری (با نشانه های موصولی مثل مَن، اولئک، من ذکر او انثی) به کار می‌گیرد.
اشاره‌های قرآن به جزای آخرتی انسانی هم باز در بیانی خنثی و فراجنسی، با ذکر واژه «نفس» است. بخش قابل توجه این فصل در بررسی تاریخمند تصویر بهشت و نعمت خاص مصاحبان بهشتی است. از نظر ودود توصیف مصاحبان بهشتی مؤمنان در سه سطح است. در آیات ابتدایی اشاره به حورالعین می‌شود که حاکی تفکر جامعه مکی است. سطح دوم واژه زوج استعمال می شود (ازواج مطهره) که متعلق به دوران مدینه است و به نظر آمنه ودود برخلاف تفسیرهای مردانه معادل حوری و صرفا در اشاره به زنان نیست. در سطح نهایی سوم، چشم انداز مصاحبت بهشتی مقام عالی «عندالله» است.
نتیجه این نگرش تاریخ‌گذارانه در بررسی مصاحبان این است که قرآن ابتدا با مخاطبانی از جنس مردسالاران برجسته یک جامعه مردسالار سخن می گوید و می بایست رغبت ها و چشم اندازهای ایشان را مورد نظر قرار دهد. در ادامه با رشد نگاهها دلالت و اشاره واژگانی تغییر می کند و از تصویرگری جنسیتی و مردپسند فاصله می گیرد.
ودود در فصل چهارم به برخی مشاجرات پیرامون مباحث حقوقی و نقش های زنانه می پردازد. او در ابتدا معترف به دو عملکرد انحصاری مورد اشاره قرآن برای زنان، یعنی کودک آوری و نداشتن مسئولیت رسالت است. اما به نظر ودود اشاره به کودک آوری اصلا به معنای این نیست که دنیاآوردن فرزند و مادری کردن تنها وظیفه زن است. اختصاص وظیفه رسالت به مردان نیز ربطی به تمایز و برتری بیولوژیک مردان ندارد، بلکه بدین علت است که زنان در صورت انتخاب به رسالت، به خاطر فرودستی تاریخی احتمال شکست بالایی داشته اند. یعنی انتخاب مردان از جهت تاثیرگذاری و موفقیت در ماموریت رسالت بوده است، نه تایید خاص تر الهی.
نویسنده در ادامه به آیات چالشی ای می پردازد که برای نشان دادن برتری مردان بر زنان مورد استناد مفسرین بوده اند. آیات مورد بررسی او آیاتی هستند که اشاره به «درجه» و «فضّل» در آنها به کار رفته است. در هر دو مورد او نتیجه گیری می کند که این کاربردها مشروط و مقید است. به این معنا که در تمام حالات اینگونه نیست که تمام مردان بر تمام زنان برتری داشته باشند. بلکه منظور این است که در بعضی حالات، بعضی مردان بر بعضی زنان برتری دارند. در بحث نشوز و ناسازگاری میان زن و شوهر نیز در شدیدترین توصیه که زدن زنان است، ودود در فهمی تاریخمند و متاثر از شرایط عرف، دستور قرآن را نه در مقام صدور مجوز زدن، بلکه درصدد محدودیت شدیدی بر خشونت مهارنشده رایج میان مردان هم‌عصر نزول می فهمد و تبیین می کند؛ آنهم وقتی هدف برقراری سازگاری و نه در جهت طلب اطاعت محض یکطرفه است. در بحث لزوم اطاعت زنان از همسران خود نیز ودود بیان می کند که این دسته آیات را باید با ملاحظات سیاقی در فرهنگی خواند که عرف زناشویی مبتنی بر ازدواج های سلطه جویانه است. در حالی که مجموع آیات قرآن پیرامون ازدواج حاکی از ارائه انواع دیگری از ازدواج ها هم هست که در آن روابط به جای مناسبات سلطه جویانه، مبتنی بر لزوم سازگاری، احترام، عزت متقابل، جامه گی برای هم و .... است.
در بحث آیات پیرامون طلاق نیز ودود کشف ترتیب تاریخی آیات را مهمتر از سایر موضوعات می داند. در اینجا نیز ودود معتقد است تا پیش از دوران مدنی هیچ اشاره ای به حقوق و مسئولیت های خاص زنان نشده است و در این دوران هم اصلاحات جاری شده عموما به سود زنان است. به علاوه عدم اشاره به حق طلاق برای زنان را باید در فرهنگ عرفی ازدواجی فهمید که روابط زناشویی صرفا بر محوریت تمتع جنسی تعریف می شد. به همین دلیل از نظر فهم تاریخمند ودود هیچ شاهد قرآنی وجود ندارد که اختیار طلاق باید به طور کلی از زنان سلب شود.
در ادامه مباحث فصل ودود به مسئله «تعدد زوجات» ، «شهادت»، «ارث»، «سلطه مرد» و «نگهداری کودک» می پردازد و راه حل هایی مشابه و مبتنی بر روش هرمنوتیکی تفسیری خود ارائه می کند که جداگانه خواندنی و قابل طرح است.
آمنه ودود در فصل آخر کتاب که نتیجه گیری مباحث است، تفسیر را امری مداوم می داند که هر نسلی می بایست برای تطبیق ارزشهای فراتاریخی قرآن با واقعیت های زمانه انجام دهد. او فرایند مطلوب تفسیر را دست یافتن به عینیت، بیطرفی و دوری حداکثری از قرائت شخصی و متون پیشین می داند که از طریق به کاربردن مهارت های متعدد و اصول روشمند تفسیری حاصل می شود. ودود هیچ تفسیری را قطعی نمی داند و کوشش خودش را نیز از زمره تلاش هایی می داند که سعی می کنند روشمند باشند.
ودود کار خود را تلاشی تفسیری برای فراتر رفتن از محدودیت های شرایط عربستان قرن هفتم هجری یا فهم های متاثر از برداشت های شخصی و به ویژه جنسیت زده می داند. او تفسیرهای مقلد و متأثرِ مو به مو از شرایط جامعه صدر اسلام را برخلاف نگاههای رسمی و رایج دینی، بی انصاف در حق خود قرآن می داند و بیان می کند که هیچ جامعه ای نیست که عین جامعه دیگر یا رونوشت جامعه صدر اسلام باشد. پس از نظر او قرآن ظرفیت های عام و مبانی ارزشی کلی و نامحدودی در عدالت، برابری، توازن، مسئولیت اخلاقی و آگاهی های معنوی، ادب، مشورت و احترام متقابل و ... دارد که می توان با بازتعریف آنان در موقعیت فعلی و گذر از عرضیات تاریخی و عرفی زمانمند صدر اسلام ، قرآن را با فضای زن مدرن مطابقت داد. همچنانکه با جامعه مسلمانان نخستین تطابق یافت. چرا که ودود متاثر از فضل الرحمان و بسیاری نواندیشان دینی دیگر معقتد است که به واسطه محدودیت های ذاتی تاریخی نمی شد انتظار داشت که تغییرات اجتماعی مهم و ایده آل های نهاییِ آرمانشهر قرآن همزمان با اتمام وحی به طور کامل محقق شده باشند.
مثال برده داری نمونه روشنی بر این امر است که با وجود آنکه یقینا ایده آل قرآن براندازی کامل این پدیده ضدعدالت بود و مبانی ارزشی اش نمی توانست راضی به پابرجایی آن باشد، اشارات به برده داری در قرآن آورده شد و ماند. چون به واسطه محدودیت های اجتماعی تاریخی نمی شد انتظار براندازی نهایی و قاطع آن را در دوران تاریخی نرسیده و خام آن زمان داشت. با وجود همه اینها آمنه ودود باز معتقد است که زنان و مردان چنان مساوی نیستند که تفاوت هایشان را نادیده بگیریم و زن سالاری را جایگزین مرد سالاری کنیم. بلکه او هدف نهایی قائلان به عدالت جنسیتی را ایجاد نظامی برابری طلب و مشارکتی معرفی می کند که یکایک اعضای جامعه اعم از زن و مرد، در آن امکان حضور و بروز عادلانه و بی تبعیض ساختاری خود را دارند.
بخش نهایی کتاب هم فهرست جالب و جامع شخصیت های زن اشاره شده در قرآن در سه سطح مختلف از نمونه های جزئی، ساکت و بی سخن تا ذکر شخصیت هایی نظیر حوا، مریم، حنا(مادر مرریم)، آسیه، مادر موسی، بلقیس با جزئیات فراوان و همراه با ارزش های والا اخلاقی و دینی آنهاست.
کتاب قرآن و زن آمنه ودود در غیبت و ندرت صدای خصوصا معاصر زنانه در تفسیر گرانقمیت است. این نکته هم برای مدافعان و هم مخالفان ارزشمند است. چرا که مدافعان با تقویت صدا و ندای خود مواجه می شوند و مخالفان نیز متوجه ابعاد و جوانب تفسیری مغفول مانده در سیطره نگاههای جنسیتی و مردسالار می شوند. در نهایت خروجی این جریان منجر به شکسته شدن تک صدایی، مکررگویی، بالندگی فکرها و ایده های دینی و فلسفی مومنان و مفسران و قرآن پژوهان است. از نقاط قوت کتاب زبان نه چندان تخصصی و زیاده‌گو آن در ارائه مباحث پیچیده تفسیری خود و جا نینداختن مباحث چالشی و مبتلابه این فضا است. ترجمه روان و سلیس است و مترجمین اعظم پویا و معصومه آگاهی در انتخاب برگردان های فارسیِ نزدیک به زبان معیار و به دور از معادل های مبهم موفق بوده اند.
قرآن و زن برای دو گروه خواندنی‌ست. اولی مخاطبان خصوصا زنی که در عین تمنای معنویت دینی و دلبستگی های قرآنی، دلمشغول برخی پرسش ها، مسئله ها، درگیری های فقهی و معرفتی به ظن شان نابرابر در موضوعات مربوط به جنسیت هستند. دوم مخاطبان غیردلبسته‌ای که معتقدند که برخی از این تفاسیر و تلاش ها نوعی وصله پینه کاری و پاره دوزی های غیرمستند و ایدئولوژیک است و برای تحقق برابری واقعی باید به کل سنت دینی را رد و حذف کرد. آنها هم با اثری تا حد زیاد روشمند، قابل تامل و مستدل مواجه خواهند شد که در صورت روحیه حقیقت جویی درگیرشان خواهد کرد.
از نکات منفی کتاب همین عدم توجه و اشاره مستقیم ودود به همین دسته دوم مورد اشاره است. یعنی کسانی که از فرط کلیشه زن سیتز بودن قرآن، این قبیل تلاش ها را پاره دوزی می‌دانند. جای داشت ودود در لحظه لحظه کتاب این دسته از مخاطبان را به دیالوگ فرابخواند و آنها را توجه دهد که فلان استدلال و استنادش محکم و نه تحمیل و تزیین او، بلکه حاکم و حاضر در خود متن است که با یک مبانی روشمند ظاهر شده است. چون کتاب ودود را در جوامع اسلامی، همین دو دسته اخیر مورد اشاره می‌خوانند و یک نویسنده هوشمند با خطاب قرار دادن مستقیم و صریح مخاطبان چالشی خود اثر را گرم و پویاتر می‌کند.
به علاوه در برخی موضوعات چالشی خصوصا فقهی مثل شهادت و ارث، تبیین های ودود به نحو خیلی مجمل برگزار و عرضه شده است که احتمالا به واسطه همین وجه چالشی و وسعت سخنان منتقدین و مخالفین به اندازه توضیحات و حق مطلب، محل توجه قرار نگیرند.
نقد و بررسی از علی سلطانی
فراهنگ** 9053