به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، نویسنده در کتاب «قضاوت انسانی، چقدر صحیح است و چگونه میتواند بهتر شود؟» به موضوع کمتر شناختهشده قضاوتهای انسان میپردازد؛ موضوعی که در دهههای اخیر به عنوان بخشی از روانشناسیِ شناختی و همچنین، به عنوان بخشی از دانشِ نسبتا نوظهور «معرفتشناسی تجربی»، موضوع مطالعههای بدیع و جالب توجهی بوده است.
در این کتاب، مخاطب با مجموعهای از پرسشهای با اهمیت مواجه میشود و برخی از پاسخهای محتمل را بررسی میکند. پرسشهایی از این دست: اصلاً چگونه میتوان صحت قضاوتها را سنجید؟ بر اساس بهترین سنجههایی که در اختیار است، قضاوتها چه در مورد موضوعات روزمره و چه در مورد موضوعات فنی مانند تشخیص پزشکی، پیشبینی رویدادهای سیاسی یا تصمیمگیریهای قضایی تا چه اندازه صحیحاند؟ چرا مجموعه نسبتا بزرگی از قضاوتها ناصحیح از آب در میآیند؟ و شاید مهمتر از همه، چگونه میتوان بهتر قضاوت کرد؟ نویسنده در این کتاب، مجموعهای از مطالعات تجربی را با استدلالهای نظری تلفیق میکند تا به پرسشهای مذکور پاسخ دهد.
گذشته از مسائل نظری درباره قضاوت که موضوع فصلهای آغازین کتاب است، بهتر کردنِ قضاوتها نیاز به تمرین دارد. موضوعی که در فصول پایانی کتاب به آن پرداخته میشود. علاوه بر این، قضاوتها و عواطف ارتباط نزدیکی به یکدیگر دارند. ضمیمه کتاب بحثی مختصر اما ارزشمند را در این باره ارائه میکند.
این کتاب با عنوان اصلی و لاتین ?Human Judgment: How Accurate Is It, and How Can It Get Better در ۱۶۰ صفحه در سال ۲۰۲۲ توسط انتشارات آمریکایی اسپرینگر منتشر شد.
درباره نویسنده
جان ویلکاکس پژوهشگر جوانی است که در علوم سیاسی، فلسفه و روانشناسی تحصیل کرده و در حال حاضر، در دانشکدۀ فلسفۀ دانشگاه استنفورد تدریس میکند. وی در سالهای اخیر بر مطالعاتی بینرشتهای در روانشناسیِ شناختی و معرفتشناسیِ تجربی متمرکز بوده است که مطالعات تجربی را با استدلالهای نظری تلفیق میکند تا به درک بهتری از شناخت، تفکر و استدلال بشری دست یابد.
قسمتی از متن کتاب
راهنمونی دیگری که به تفصیل مطالعه شده به راهنمونی نمایندگی مشهور است. مشهورترین مثال از کاربست این راهنمونی ماجرای لیندا است. در یک مطالعه، توصیف زیر از لیندابه گروهی از ۸۸ دانشجو داده شد:
لیندا ۳۱ ساله، مجرد، پرحرف و با هوش است. او در رشتۀ فلسفه فارغالتحصیل شده است. لیندا در دورۀ دانشجویی به شدت به موضوعات تبعیض و عدالت اجتماعی علاقه داشت و همچنین در تظاهرات ضد سلاحهای هستهای شرکت میکرد.
سپس از مشارکتکنندگان خواسته شد احتمالا صدق جملات مختلفی را دربارۀ لیندا رتبهبندی کنند. جالب بود که مشارکت کنندگان فکر میکردند اینکه احتمال این جمله که «لیندا تحویلدار بنگ است و در جنبش فمنیستی فعالیت میکند» بیشتر از احتمال صدق این جمله است که «لیندا یک تحویلدار بانک است». اما روشن است که این تلقی نادرست است: ممکن نیست احتمال اینکه لیندا تحویلداری فمینیست باشد بیشتر از این باشد که لیندا، فارغ از اینکه فمینیست است یا نه، یک تحویلدار باشد. دست آخر، مجموعۀ تحویلداران فمینیست زیرمجموعۀ همه تحویلدارهاست و ممکن نیست احتمال عضویت در زیرمجموعه بیشتر از احتمال عضویت در کل مجموعه باشد. بنابراین، رتبهبندیهای مشارکت کنندگان نشانگر مغالطۀ عطف بود. این مغالطه هنگامی رخ میدهد که به یک گزارۀ عطفی احتمال بیشتری در مقایسه با احتمال یکی از گزارههای سازنده آن داده شود. (صفحه ۱۴۸ و ۱۴۹)
کتاب «قضاوت انسانی، چقدر صحیح است و چگونه میتواند بهتر شود؟» نوشته جان ویلکاکس و ترجمه یاسر خوشنویس در ۲۹۸ صفحه، در قطع رقعی، جلد شومیز، کاغذ بالکی، با شمارگان هزار نسخه در سال ۱۴۰۳ توسط انتشارات دُکسا منتشر شد.
نظر شما