بازاندیشی در رابطه اسلام و غرب از نگاه ابوزید

تهران- ایرنا- نصرحامد ابوزید در اثری که بازاندیشی در رابطه اسلام و غرب است، می‌گوید: امروزه هم اسلام بخشی از غرب شده است و هم غرب در گوشه‌گوشه جهان اسلام حضور دارد و رنگ روشن دیگر تنها نماد اروپا نیست. وقت آن است اروپا بپذیرد که اسلام جزئی از ساختار فرهنگی و واقعیت اجتماعی دگرگون‌شدۀ اوست.

نام نصرحامد ابوزید، نواندیش دینی و قرآن‌پژوه برجسته مصری برای اهل فکر نام آشنایی است. او در دهم ژوئیه ۱۹۴۳ در روستایی در نزدیکی شهر طنطا در غرب مصر متولد شد و در سال ۲۰۱۰ نیز چشم از جهان فروبست. استاد دانشگاهی که به خاطر آرا و اندیشه‌هایش مورد تکفیر علمای الازهر قرار گرفت و دادگاه‌های او پیرامون این ماجرا تا حدّ حکم ارتداد و حتی جدایی از همسر، از جنجالی‌ترین ماجراهای فکری-سیاسی جهان عرب در مابین سال‌های ۹۲ الی ۹۶ میلادی بود. در حالیکه ابوزید تا آخر عمر بر اسلام و ایمان و اعتقاد خود اصرار داشت و پای فشرد.

در کارنامه تالیفی و فکری ابوزید، آثار گوناگونی به چشم می‌خورند. آثاری که ترجمه آنان در فضای اندیشگی ایران با ترجمه کتاب «معنای متن» در سال ۱۳۸۰ از سوی مرتضی کریمی‌نیا آغاز شد و پس از آن کثیری دیگر از آثار او از جمله چنین گفت ابن‌عربی، متن، قدرت و حقیقت، تحریم، تاویل و نوآوری به فارسی برگردانده شده‌اند.

در سال‌های گذشته یکی از نمونه‌های برگردان شدۀ کتابهای ابوزید به زبان فارسی، کتاب کمتر شناخته شدۀ محمد(ص) و آیات خدا؛ قرآن و آینده اسلام به ترجمه فریده فرنودفر است. این کتاب به ادعای ناشر فارسی‌زبان تنها کتابی است که پس از مرگ ابوزید منتشر شده است. کتاب حاوی مجموعه گفتگوهایی است که هلال سزگین در دو فصل از سال ۲۰۰۷، یعنی سه سال پیش از پایان حیات ابوزید، با او پیرامون مباحث گوناگونی انجام داده است. اصل کتاب به زبان آلمانی منتشر شده است و اصل گفتگوها هم به زبان انگلیسی بوده است. کتاب گرچه گفت‌وگو است، ولی شبیه ساختار متعارف گفت‌وگو منتشر نشده است. به این معنا که هلال سزگین اصل پرسش‌های خود را در متن کتاب نیاورده است و در چهارده بخش کتاب ما تنها با پاسخ‌های ابوزید، شبیه به یک یادداشت از سوی او مواجهیم.

چون گفت‌وگوها در سالهای پایانی عمر ابوزید انجام گرفته است، ما به نوعی با چکیده‌ای از متأخرترین اندیشه‌های قرآنی و دینی ابوزید مواجه می‌شویم. اندیشمندی که با طرح آرا و افکار خود تلاطمی در قرارگاه اندیشه‌های سنتیِ دینی خصوصا در جهان عرب درانداخت و از این نظر مرور آخرین دستاوردهای فکریش حتما برای محققان خواندنی خواهد بود. خصوصا آنکه ساختار کتاب گفت‌وگومحور است و از این نظر بیان روان و زبان شفاهی مباحث هضم آنها را آسانتر کرده است. البته مباحث کتاب نشان می‌دهد که گفت‌وگوها در زمانی انجام گرفته است که ابوزید هنوز متأخرترین ایده قرآن‌شناسی خود در کتاب تحریم، تاویل و نوآوری، یعنی چرخش از «متن»انگاری قرآن به ایده «گفتاری بودن» آن را به طور صریح مطرح نکرده است. یعنی جایی که او گفت قرآن را باید مجموعه گفتارهای پویا و تعاملی دانست که ابتدائاً شفاهی بوده و قرآنِ متنیِ مکتوب قرارگرفته در شیرازۀ مصحفِ امروز، شفاهی بودن اولیه را از یادمان بُرده است . ابوزید در این کتاب هم در خلال گفت‌وگوها در جاهای متعددی نکاتی را مطرح می‌کند که می‌توان آنها را به منزله مقدمات و بارقه‌های آن نظریه نهایی دانست

بخش دهم کتاب به مساله خشونت می‌پردازد. نصر حامد ابوزید در این بخش به تعبیر خودش به یک «سوءفهم تمام عیار» می‌پردازد. سوء‌فهم در اینکه آیات حاوی دعوت به جنگ با کافران در تمامی زمان‌ها و مکان‌ها مصداق دارد. انگاری که سرزنش‌کردن لحنِ خشن، جنگ‌طلب و صلح‌ستیزبودن قرآن و سیره پیامبر(ص) در قیاس با مثلا مسیحیت، امری وارد است. ابوزید در اینجا باز بر مبنای پویا دانستن قرآن در تعامل با محیط خود توضیح می‌دهد که خوانش غیرتاریخی از این آیات، بدون توجه به مساله نزاع با مکیان کارشکن و  پیمان‌شکنی و ستیزه‌جویی یهودیان مدینه و مسایلی از این دست، غلطی فاحشی و غیرمنصفانه است. کاری که همزمان هم از سوی بنیادگرایان اسلامی و هم اسلام‌ستیزان غربی انجام می‌گیرد. به عنوان مثال او به امید اولیه پیامبر برای برقراری روابط حسنه با یهودیان و بستن پیمان با آنان و برخی اشتراکات عبادی نظیر روزه‌گرفتن در «روز کیپور[۱]» یهودیان اشاره می‌کند. از این رو ابوزید تایید قرآنیِ یک خصومت بنیادین و جنگ دایمی میان پیروان این دو دین و تعمیم دادن رویارویی‌های مسلمانان عصر نزول به مباحث و مسایل امروز را رد می‌کند.

بخش یازدهم به چالش بحث‌انگیزی مربوط است. بحث برابری جنسیتی و مناسبات میان دو جنس مرد و زن در قرآن. ابوزید برای تحلیل آیات مرتبط با این موضوع تفیکیکی میان مقولات و آیات معطوف به «موقعیت تاریخی خاص» و «مقولات ارزشی-هنجاری(دستوری)» قائل می‌شود. به نظر ابوزید آیات معطوف به موقعیت خاص در بحث جنسیت، برگرفته از شرایط تاریخی-اجتماعی عصر نزول است که مردسالاری و برتری انسان آزاده نسبت به برده در آن متعارف و مقبول است. اما در سطح دینی و معنوی که مقوله‌ای فراتاریخی است، در قرآن میان مرد و زن در مرتبه و مقام تفاوتی گذاشته نشده است. به بیان دیگر در سطح دینی، معنوی و ارزشی میان مرد و زن تساوی برقرار است، اما در سطح اجتماعی و مصادیقش مثل زناشویی و طلاق و ارث عطف به واقعیت اجتماعی زمانه نزول که نمی‌شود و نمی‌باید که با انقلابی‌گری از بیخ و بن تغییرش داد، تساوی برقرار نیست. به علاوه او بیان می‌کند که همان مقولات تاریخی-اجتماعی هم باز در قرآن با «اشاراتی» بیان شده است که که در جهت تساوی جنسیتی قابل تفسیر است و به آن مقاصد اصلاحی فرازمانی معطوف است. مثل اینکه در آیه ارث یعنی آیه ۱۱ سوره نساء، در محاسبه سهم‌الارثِ مرد که تابع نظام پدرسالارانه حاکم است، مبنا سهم زن است. یعنی سهم ارث پسر «دوبرابر دختر» گفته شده است. یا در آیات مربوط به چندهمسری، قرآن با توجه آیه ۲ سوره نساء در پی حل معضل معینی مثل بی‌سرپرستان است. پس آیات مربوط به موقعیت و معضل خاص تاریخی را باید با توجه به مقاصد اصلاحی قرآن در آیات ارزشی-هنجاری (نظیر آیه ۱۳ سوره حجرات) که به برابری دینی و معنوی دو جنس اشاره دارند، فهمید. همچنین باید با توجه به این دسته آیات ارزشی و دینی، آرمان قرآن را که همانا برابریِ محقق شدۀ بیشتری است، در زمانهای مساعد بعدی تحقق داد. به بیان دیگر باید به «فرآورده» اکتفا نکرد و «فرآیند» را ادامه داد. امری که فقه اسلامی موجود از آن سر باز می‌زند. از همین روی ابوزید مثال برده‌داری را می‌زند که به رغم پذیرش تاریخی-اجتماعیِ ناگزیر آن در قرآن، واضح است که با مصالح و مقاصد کلان آیات در تعارض است. او مشخصا می‎گوید: «مدت‌هاست که مقاصد اصلاحی احکام قرآن در باب بره‌داری تحقق یافته و حتی اقتضائات حق آزادی همۀ انسان‌ها از آن فراتر رفته است. اما چرا نباید [با توجه به دگرگونی مبنایی مناسبات زمانه] این را در مورد مناسبات میان دو جنس عملی کنیم؟ همانگونه که ما جامعه برده‌داری را پشت سر گذاشته‌ایم، در خصوصِ زنان نیز به لحاظ اجتماعی تغییرات بسیاری حاصل شده است و هیچ دلیلی ندارد که فکر کنیم قرآن می‌خواهد که ما چرخ تاریخ را دوباره به عقب برگردانیم.ص ۱۵۱» ابوزید در این فصل به تناسبت بحث چالش‌انگیز خود به موضوعات تنبیه زن ناشزه(نافرمانبردار) و حجاب شرعی هم پرداخته است.

ابوزید در بخش بعدی با عنوان «شریعت، عدالت و سیاست» تلقی از قرآن به عنوان «کتاب قانون» و تسری شریعت به عنوان مهمترین مؤلفه اسلام را به چالش می‎‌کشد. او فقه را به گواه مکاتب مختلف فقهی امری انسانی می‌شمارد و تبدیل شدنش به قانون را ناشی از پیوند دین با سیاست در دوران بحران هویت اسلامی و ظهور اسلام سیاسی بیان می‌کند. در نقطه مقابل او شریعت را بیشتر از شبیه قانون مدرن بودن‌، رویه معمول جماعت های دینی تعریف می‌کند که در بسیاری از مصادیق بیشتر از آنکه احکامش اصالت و تاسیس قرآنی داشته باشند، از سوی قرآن تنها امضا و تایید شده‌اند. به همین منطق به جای توقف در صورت شریعت، ابوزید تلاش می‌کند بر نیات و مقاصد اخلاقی نهفته در احکام توجه دهد. چیزی که به نظر او می‌تواند در هر دوره‌ای صورت متناسب اخلاقی را بیاید و بازتعریف شود. مثال مشخص او در اینجا حکم بریدن دست دزد است. سرانجام این بحث مطرح می‌شود که مفسرین پرسش‌های متفاوتی دارند که برگرفته از زمانه خودشان است. این پرسش‌ها به متن عرضه می‌شود و پاسخ‌های خود را می‌یابد. از این روی ما با طرح پرسش‌های امروزی، پاسخ‌های متفاوتی از قرآن می‌گیریم و راز تحول تفاسیر هم همین است. مثال مهم او در این زمینه آزادی و دموکراسی است. مفهوم آزادی را مفسران قدیم صرفا در برابر برده‌داری معنا می‌کردند و امروزه این مفهوم توسعه و دایره معنایی بسیار گسترده‌تری پیدا کره است.

سیزدهمین بخش کتاب «اصول عقاید و باب اجتهاد» نام‌گذاری شده است. قرآن‌پژوه مصری، نصر حامد ابوزید ابتدا در این بخش انتقاد می‌کند که چرا اصول عقاید امروزینی که ماحصل مباحثات جدی و مجادلات نظری داغ در طول سده‌هاست، به گونه‌ای نمایانده می‌شود که از ابتدا همین‌گونه و بدیهی بوده‌اند؟ گویی که به شکل دیگری نمی‌شود فهم شوند. او به همین منطق به پژوهش در خصوصاً نحوه پیدایش و تثبیت تاریخی اصول عقاید دعوت می‌کند. همچنین در جای دیگری از این بخش با اشاره به بسته شدن باب اجتهاد در احتمالا سده هفتم هجری و تلاش و پیشنهاد برخی مبنی بر از نو گشودن باب آن، این مطلب از سوی ابوزید پذیرفتنی و کافی نیست. چرا که از نظر او این روش یعنی جستجو برای امر جدید در محدوده همان شیوه و مباحثی که از پیش مرزهایش تعیین شده است. نظر ابوزید در عوض، فراتر رفتن از این گفتمان اجتهاد در فروع و کوشش برای بازاندیشی در اصولی نظیر وحی، جزمیات و برداشت‌های اخلاقی است. چرا که اگر کل سنت در معرض بازاندیشی انتقادی قرار نگیرد و گستره این فهمِ تازه از اجتهادِ جاری فراتر نرود و در اسارت روش‌های سده‌های پنجم و ششم هجری باقی بماند، کمکی به حل واقعی مسائل این‌زمانی ما نخواهد بود. یکی از این مصادیق، بازتعریف خودِ مفهوم سنت است. به بیان مشخص او گذشتگان از جایی تصمیم گرفتند که بحث را درباره یک موضوع خاص به پایان ببرند. اما می‌توان آنها را از سر گرفت و هیچ بحثی نیست که یکبار برای همیشه به پایان رسیده باشد.

آخرین بخش کتاب به بررسی خاستگاه‌های رشد بنیادگرایی در اسلام و هویت اختصاص دارد. این بخش تا حدودی از مباحث نظری پیشین فاصله می‌گیرد و به مباحث و مسایل جاری دنیای اسلام می‎پردازد. چیزی‌ که وجه تسمیه عنوان کتاب در «آیندۀ اسلام» است. در این بخش از همزمانی رشد گفتمان جدلی در دفاع از اسلام همزمان با رشد استعمار غربی در قرن نوزدهم و حملات آنان به اسلام سخن گفته می‌شود.  جایی که از سوی غربیان استعمارگر، اسلام معادل بی‎‌تمدنی، عقب‌ماندگی و عقل‌وفلسفه‌ستیزی معرفی شد و مسلمانان در نقطه مقابل درصدد دفاع از خود برآمدند. این نقطه آغاز رشد و تورم ایده هویت‌ اسلامی، بازگشت به سرآغاز و ارزشمندی فهم ناب از اسلام بود. چرا که به قول ابوزید «هر چه بیشتر انسان این احساس را داشته باشد که باید از خودش دفاع کند، بیشتر به آنچه که خودش دارد دودستی می‌چسبد.ص۲۰۴». شرایط سیاسی‌ای نظیر سقوط خلافت عثمانی و احساس شکست و تعرض به وحدت امت که نمادش خلافت عثمانی بود، بعدها تشکیل دولت اسراییل و آوارگی فلسطینیان، شکست اعراب از اسراییل، سقوط شاه ایران و نهایتا حملات یازده سپتامبر هم، مزید بر علت شدند. به همین علت در همان زمانهای اولیه، بلافاصله جریان‌هایی مثل اخوان‌المسلمین شکل گرفتند که ماموریت خود را مبارزه علیه غربی شدن تعریف کردند. اینها همه در حالی است که به نظر ابوزید «مسلمانان» سرزمین‌های مختلف اسلامی، «انسان»‌های بسیار متنوع با فرهنگ‌های مختلفند. زبان و غذا و هنر و اجتماع و غم و شادی و مرز مختلف دارند. اشتراکاتی نظیر انجام وظایف عبادی روزانه چون روزه و نماز را هم دقیقاً شبیه هم انجام نمی‌دهند. از نزدیک ۱/۵ میلیارد مسلمان، نزدیک یک میلیاردش به عربی حرف نمی‌زنند و قس علیهذا. پس علت طرح بحث از هویت اسلامی حملات رسانه‌ای و سرزنش‌های غرب است که مسلمانان مختلف و بعضاً اسمی را هم در موقعیت همگرایی هویتی و بازتولید آن قرار داده و وادار به توجیه و دفاع از خود کرده است. امری که منجر به تقلیل هویت متکثر آنها در ایده هویت اسلامی شده است. وجه دیگر این روند تدافعی، همانطور که ذکر شد، ایده لزوم بازگشت به اسلام اولیه و سنتی و اتکا به داشته‌های خود است.

از نظر ابوزید این وضعیتِ «غلبه گفتمان هویتی» موجب می‌شود که کار اصلاحات معرفتی سخت‌تر شود و مسلمانان در یک وضعیت تعارض قرار بگیرند. مسلمانانی که از یکسو می‌خواهند مسلمان بمانند و از طرفی دیگر می‌خواهند در دنیای معاصر زندگی کنند و هرچند انتقادی، اما ارزشهای پذیرفته شده آن را هم نیندیشیده دفع نکنند. در عین حال او معتقد است که مسلمان دنیای معاصر موظف است بر این سختی‌ها غلبه کند و سنت خود را متعهدانه، بازاندیشی نقادانه کند. سخن پایانی ابوزید این است که در زمان فعلی هم غرب و هم عالم اسلام باید بدانند که این جدایی آفریده شده، ساختگی و انتزاعی است. امروزه هم اسلام بخشی از غرب شده است و هم غرب در گوشه‌گوشه جهان اسلام حضور دارد. به قول ابوزید رنگ روشن دیگر تنها نماد اروپا نیست و وقت آن است اروپا هم هویتش را تغییر دهد و بپذیرد که اسلام جزءای از ساختار فرهنگی و واقعیت اجتماعی دگرگون‌شدۀ اوست. پس وقت تعامل است، نه ستیز و نبرد.

«محمد(ص) و آیات خدا» کتاب رنگارنگی از حیث محتوا است. در عین رنگارنگی نخ تسبیح مشترکی دارد که همانا مبانی قرآنی و دین‌شناسانه ابوزید است. ما در این کتاب با ابوزیدی طرف هستیم که همچنان در حال تحول و آزمودن است و مدام از او ایده‌های تحلیلی بکر، تامل‌برانگیز و البته در خور نقد می‌جوشد. این وجه در گفت‌وگوی شفاهی بیشتر نمایان می‌شود. چرا که انسان در نوشته محافظه‌کارتر است و کمتر اوج و فرودهای نظری خود را آشکار می‌کند. به حکم زبان شفاهی، کتاب آسان‌فهم‌تر شده است و مباحث از بیهوده‌گویی بَری است. طرح بحث‌ها هم فشرده و خواندنی است. اما همین وجه گاهی به دقت‌ و بررسی‌های کتاب هم آسیب وارد کرده است. این درست است که گفت‌وگوی شفاهی عرصه فوران فکر و ایده است. ولی وقتی این فوران‌ها نسخه‌برداری شدند و به صورت کتاب درآمدند، مولف (در اینجا هر دو طرف گفت‌وگو) موظفند که دستکم در پی‌نوشت‌ها توضیحات و شواهد مفصل‌تری را ارجاع دهد. به عنوان مثال در بحث از روند ایده تفکیک ظاهر و باطن و حقیقت و مجاز در بحث‌های تفسیری که «احتمالا» به مواجهه مسلمانان در سده سوم با الهیات مسیحی منسوب شده است، خواننده مطالبه‌گر برای چنین تحلیلِ مهمی اسناد و استدلال‌های بیشتری را می‌طلبد. چیزی که در کتاب لابد به حکم شفاهی بودن نیازی به آن دیده نشده است و به صرف ادعای آن بسنده شده است. در حالیکه وقتی چیزی کتاب شد، باید قواعد تحقیقی حاکم بر کتاب را هم بپذیرد. نمونه‌های این به اجمال و بی‌سند گذشتن از مباحث در جاهای دیگرِ کتاب هم دیده می‌شود. دیگر نکتۀ رنگارنگی و تنوع موضوعی کتاب این است که اگر کسی بخواهد با مهمترین آرای قرآنی و دینی اندیشمند پُرکاری چون ابوزید در یکجا و فشرده آشنا شود، این کتاب به شدت توصیه‌کردنی است. همچنانکه خلاصه نسبتاً بلند همین گفتار هم گواه این بود.

مبنای تاویلی و تفسیری ابوزید در کارهای قرآن‌شناسانه خود، خصوصا در اواخر عمر همانطور که ذکر شد، قائل بودن به خصلت پویای گفتاری و تعاملی برای قرآن در نسبت با تاریخ و اجتماع مخاطب خود است. همچنانکه صراحتا در این کتاب قرآن را ترکیبی از گفتمان‌های مختلف می‌نامد. او برای این امر شواهد زیادی در قرآن از جمله یکی از صریح‌ترین آنان یعنی مجموعه آیات «از تو می‌پرسند» و «بگو» را ذکر می‌کند. این مبنایی مهم در نقطه مقابل متن‌انگاری و حضور پیشینی، غیرتاریخی و مستغنی قرآن در لوح محفوظ است. به دلیلِ  اهمیت مبنایی همین موضوع، لازم می‌بود که ابوزید بیشتر از صرف اشاره به مجموعه آیات و مثلا ذکر خاصیت چندصدایی قرآن به بررسی جامع‌تری در محتوای قرآن دست بزند و نقدهای وارده به این مبنا را هم بررسی کند. البته که ابوزید از همان کتاب معنای متن و نظریه پیوند واقعیت و متن این سیر را آغاز کرده بود و از متن‌انگاری به گفتاری بودن قرآن رسید، اما به نظر می‌آید این نظریه باز هم لازم است که چکش‌کاری شود و امتیازش در رقابت با نظریه‌های رقیب نمایان‌تر گردد. کاری که البته حتما ابوزید در صدد آن بوده است و پایان عمر مجال این کار را بدو نداده است.

دیگر نکته کتاب در تدوین نسخه ترجمه‌ شده فارسی آن است. «محمد(ص) و آیات خدا» از سوی نشر علم در سال ۱۳۹۳ به ترجمه فریده فرنودفر، با مقدمه و حواشی عبدالله نصری همراه است. کتاب در نسبت با آرای معمول و متعارف دینی و قرآنی، مسلماً ساختارشکن است و به تعبیر رایج نمی‌توان آن را راست‌کیش یا ارتدوکس شمرد. این در همه کتابهای ابوزید وجود دارد و همین نکات جنجال‌هایی را پیرامون او برانگیخت. برخی مباحث در کتاب مطرح شده است که در کمتر کتابی می‌توان به این صراحت از آنها سخن گفت. به همین دلیل قابل پیش‌بینی است که شرط چاپ کتاب نوشته شدن حواشی در نقد و توضیح بوده است. خود این نقدِ بر نقد، در صورت تعادل و منصفانه بودن پدیده مبارک و خجسته‌ای است. همچنانکه برخی حواشی انتقادی عبدالله نصری بر مطالب کتاب نقدها و توضیحات خوبی‌اند. اما سهم زیادی از این حواشی هم هست که ضعیف و بهانه‌جویانه است و گویی صرفا برای این نوشته شده که بتوان کتاب را منتشر کرد! همچنانکه بنابر سنت ناصواب و غریبی که احتمالا از سوی سازمان نظارت بر ارزشیابی کتاب اجبار شده است، مترجم در مقدمه خود نوشته است که با آرا و نتیجه‌گیری‌های ابوزید صددرصد موافق نیست! حکمی که در همه کتابها جاری است و بدیهی است که کتابخوانِ آگاه، محقق و منتقد، با هیچ کتابی از پیش پیمان برادری نبسته است! این چه اجبار نهادی‌ای برای یک حشو معرفتی عجیب و تا حدودی توهین‌کننده به شعور مخاطب است؟

کتاب «محمد(ص) و آیات خدا؛ قرآن و آینده اسلام» کتابی است که به علاقه‌مندان مباحث نواندیشی دینی و مطالعات جدید قرآنی توصیه کردنی است. در آن به زبانی ساده آرای نسبتاً آخرینِ یکی از مهمترین صاحب‌نظران علوم اسلامی و قرآنی معاصر طرح می‌شود و خواننده‌ای که دل در گرو ایمان به پیامبر و اسلام دارد، سنت را خوانده و آشناست و در عین حال می‌خواهد طرح نویی دراندازد و مسلمانی را با معاصری بودن جمع کند، به خود جذب می‌کند. جذب‌کردنی نه از سر قبول مطلق آرا، بلکه مجذوبیتی عالمانه است که هم در شأن تحقیق است و هم با مدرسه نواندیشی دینی جهان اسلام که سرآغازش با نقد و جویندگی بوده است، تناسب دارد.  

[۱] . روز یوم کیپور به معنای روز بخشایش گناهان است که مهمترین روز حشن مذهبی یهودیان است. روزه گرفتن در سنت یهودی در این روز، واجب است. مسلمانان در زمان حیات پیامبر اسلام(ص)،  روز یوم کیپور را از بامداد تا غروب آفتاب روزه مستحب می‌گرفتند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha