** از زندگی چهل تكه به هویت چهل تكه
زندگی داریوش شایگان، از همان كودكی صورتی چهل تكه داشت. شایگان از پدری آذربایجانی و مادری گرجی به دنیا آمد. دایه شایگان در كودكی با او به روسی سخن می گفت، پدر و مادرش با یكدیگر به تركی صحبت می كردند و خاله و مادر شایگان نیز به گرجی تكلم می نمودند. پدر شایگان هم اصرار داشت به فارسی با او سخن بگوید. جدای از این چند زبانی، شایگان در جهانی چند مذهبی نیز می زیست. وی از پدری شیعه و مادری اهل سنت متولد شد، در كودكی در مدرسه مسیحی «سن لویی» تحصیل كرد و با یهودیان و آشوریان نیز هم درس بود.
در نوجوانی بود كه شایگان به سیر آفاق و انفس پرداخت. در 16 سالگی به انگلیس، ایتالیا و سوئیس سفر كرد و با زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسوی آشنا شد. در همین سفرها بود كه زبان «سانسكریت» را آموخت و پس از بازگشت به ایران، در 25 سالگی، تدریس این زبان در دانشگاه تهران بر عهده او گذاشته شد. پس از آن بود كه شایگان در این جهان همچون یك مسافر زیست و بطور مداوم از اقلیمی به اقلیمی دیگر رفت و از هر بوستان فرهنگی، گلی چید. همین دایرۀ وسیع زبانی فرصت فراگیری و درك صحیح از جهان پیرامون را نیز برای وی فراهم ساخت. همچنین همزیستی با ادیان و مذاهب مختلف از كودكی، وی را تبدیل به فردی متساهل و متسامح نسبت به دگراندیشان كرده بود. زندگی در خانوادهای منورالفكر در جوار مردم عامی و خرافاتی تأثیرات خود را در وجود او نهادینه كرده بود. برای درك شایگان مطالعۀ كتابهای وی كافی نیست. برای شناخت یك فرد باید مسیر زندگی او را بررسی كرد؛ تحصیل، سفرها، ملاقات، محل تولد، علایق ، تجارب تاریخی ودردها و...
خود او در اینباره و در «نامه ای به نسل های آینده» می نویسد: نمی دانم تجربیات پر ماجرا و پیچاپیچ من از این قرن رو به افول می تواند سرمشقی برای نسل های آینده به شمار آید یا نه، به هر حال من محصول بسیار پیچیده آنم» و ادامه می دهد: «تا آنجا كه به یاد دارم در عوالم گسسته ای می زیستم كه هیچ چیز سر جایش نبود. تكه پاره های پراكنده و ناساز معرفتش را به هم وصله پینه كرده بودند».
شایگان تاكید دارد كه زمانه او، زمانه برخورد فرهنگ ها و تمدن ها بود و جهانی كه او در آن می زیست را همچون برزخی می دانست كه باید در هر سوی آن جستجو كرد تا هویت خود را یافت. راه یافتن این هویت پل زدن میان فرهنگ ها است و خود او پیشگام این پل زدن وگفت وگوی میان فرهنگ ها وتمدنها بود. شایگان از یكسو در ایران دست به ترجمه آثار شاعران و ادیبان غربی و تحلیل و بررسی كتاب هایشان پرداخت و «شارل بودلر» و «مارسل پروست» را بیش از پیش به ایرانیان معرفی كرد و از سوی دیگر در غرب به معرفی آثار حافظ، سعدی، خیام، مولوی و فردوسی پرداخت.
** سرچشمه های جریان ذهن شایگان
شایگان علاوه بر آشنایی با زبان های مختلف و گشتن به دور جهان با بزرگان علم و اندیشه ایران نیز نشست و برخاست داشت. خود او در یادداشتی با عنوان «شخصیت پر جاذبه علامه طباطبایی» می نویسد: من از محضر چهارتن فیض برده ام كه هریك از آنها برایم ارزش خاصی دارد، [اما] بی هیچ تردیدی «علامه طباطبایی» را بیش از همه ستوده و دوست داشته ام. او در همین یادداشت از سیر و سلوك ها و مباحثه های عمیق خود با علامه طباطبایی می نویسد و این جلسات را به نوعی «بالا رفتن از نردبان هستی» تشبیه می كند.
«آیت الله ابوالحسن قزوینی» شخصیت برجسته دیگری است كه شایگان از تاثیرات معنوی وی بر خود سخن می گوید و معتقد است كه حضور در محضر این استاد بزرگ در قزوین، تجربه ای خاص بوده است و اهمیت «عمر خیام» را اولین بار از زبان این عالم برجسته دریافته است.
«حكیم الهی قمشه ای» فرزانه دیگری است كه شایگان را تحت تاثیر خود قرار داده است. وی می گوید «اگر طباطبایی تجسم فیلسوفی حكیم بود، حكیم الهی قمشه ای مظهر نمونه ازلی عارف عاشق و سالك طریق بندگی عشق است».
«سید جلال الدین آشتیانی» فیلسوف و روحانی برجسته، اندیشمند دیگری است كه شایگان از گفتگوها و همنیشینی های طولانی با او یاد می كند و معتقد است كه اندیشه او را بسیار تحت تاثیر قرار داده است.
اما تنها این اندیشمندان در ذهن و اندیشه شایگان اثر گذار نبوده اند. «هانری كربن» ایران شناس و اسلام شناس برجسته استاد رساله دكتری شایگان بود و او را تحت تاثیر خود قرار داد. شایگان در دورانی تحصیل می كرد كه بزرگانی همچون جلال آل احمد، دكتر معین، استاد پورداوود، احمد فردید و ده ها اندیشمند و متفكر دیگر در حال كار و تحقیق بودند و ذهن شایگان در برخورد با اندیشه این افراد شكل گرفت و پخته شد.
** از این سوی جهان تا آن سوی جهان
حوزه پژوهشی و تحقیقاتی شایگان بسیار گسترده و شگفت آور است. او ابتدا و در جوانی بر روی فرهنگ و اساطیر هندی و ادیان هندویی و بودایی و به تحقیق و بررسی پرداخت. مطالعه آثار مهم شرقی به زبان های سانسكریت و تحقیق و تفحص شایگان بر فرهنگ اساطیر شبه قاره، سال های زیادی از عمر وی را به خود مشغول كرد. آثاری همچون «آیین هندو و عرفان اسلامی»، «ادیان و مكتب های فلسفی هند»، «قیامت و معاد در عرفان اسلامی و هندو» از جمله كتاب هایی هستند كه وی در این حوزه منتشر ساخته است.
پس از آن پژوهش بر روی ایران شایگان را به خود مشغول داشت. تحقیق درباره شعرا و اندیشمندان ایرانی، مطالعه بر روی ادیان ایرانی پیش از اسلام و همچنین دین اسلام و الاهیات اسلامی و سپس هنر ایرانی، باعث شد تا شایگان به یكی از ایران پژوه ان برجسته زمان خود تبدیل شود. «پنج اقلیم حضور» و «هانری كربن: آفاق تفكر معنوی در اسلام ایرانی» را می توان از جمله كتاب هایی دانست كه حاصل همین پژوهش ها هستند.
حوزه سوم تحقیقات شایگان، فرهنگ و ادبیات غربی و به ویژه فرانسوی است. وی سال ها به كشور فرانسه رفت و آمد داشت و مطالعات وی درباره زبان و فرهنگ این كشور، در نهایت در آثاری همچون «فانوس جادویی زمان» و «جنون هوشیاری» كه به ترتیب درباره «مارسل پروست» و «شارل بودلر»، دو نویسنده و شاعر مشهور فرانسوی انتشار یافتند.
حوزه چهارم كار شایگان را می توان تاملاتی درباره جهان امروز و مسائل فرهنگی آن دانست. كتابهایی نظیر «افسون زدگی جدید»، «نگاه شكسته: بحثی درباره اسكیزوفرنی فرهنگی» و «بت های ذهنی و خاطره ازلی»، حاصل پیوند زدن مطالعات شایگان درباره فرهنگ و اندیشه غرب و شرق هستند.
موضوع دیگری كه اثر نوشتارها و سخنان او را عمیقتر میكند، تجارب تاریخی اوست. شایگان در یكی از مصاحبههایش بهروشنی دوران رضاشاه را تصویر میكند. درحالیكه سنتهای زندگی قجری همچنان بر برخی شرایط زندگی كودكی او حكمفرماست، تجربۀ جنگ جهانی اول در ایران و دوران پس از جنگ جهانی دوم در اروپا، كودتای 28 مرداد، انقلاب، اروپای مدرن، هند و سفرها از او شخصیتی با نگرش تاریخی پدید آورد. درك و تفسیر وقایع در متن رخدادهای تاریخی از خصوصیات بارز وی بوده است
** هویت چهل تكه و سیار
دغدغه اصلی شایگان و محور اغلب مباحث او را می توان در اصطلاح «هویت فرهنگی» و « فلسفه فرهنگ » خلاصه كرد. شایگان معتقد است هویت فرهنگی انسان امروز، «چهل تكه» و «مرقع گونه» است.
وی برای بررسی این ادعا، به پیوندهای فرهنگی و سیاریت هویت اشاره می كند. شایگان در كتاب «افسون زدگی جدید، هویت چهل تكه و تفكر سیار» می نویسد: «ارزش های متافیزیكی غرب از هم پاشیده است»، «در روزگار ما پیوند واقعیت و تخیل قطع شده است»، «در یك سو [در جهان غرب] شاهد پشت پا زدن به تعهد سیاسی، امتناع از شركت در انتخابات و سردرگمی فكری هستیم و در سوی دیگر؛ یعنی در ادبیات، ناظر فرو رفتن در لاك خود، روایت زندگی خصوصی، زمان حالی كه پیوند آن با گذشته و آینده قطع شده است». به زعم وی این وضعیت از غرب آغاز شده و در حال گسترش در سرتاسر جهان است.
در پی انتقال تاثیر فرهنگ غرب بر فرهنگ ایرانی، شایگان نگران آن بوده است كه ایرانیان دچار نوعی اسكیزوفرنی فرهنگی شوند. به نظر وی جهانیان به صورت اعم و ایرانیان به صورت اخص و به دلیل قرار گرفتن در میانه شرق و غرب و با آشفتگی در جهان فرهنگی خود دچار تنش و درهم ریختگی روانی شوند. از همین رو است كه شایگان به تجربه تاریخی ایرانیان اهمیت می دهد و تاكید می كند ایرانیان در طول تاریخ توانسته اند میان فرهنگ های مختلف پل بزنند و از این تركیب فرهنگی است كه ایرانیان توانسته اند به این فضاهای ناهمگون سامان بدهند. اقدامی كه امروزه ما به آن نیاز داریم.
شایگان هویت تكه چهل تكه افراد را یك واقعیت می دانست و در همین ارتباط گفته است: «در زمانه ای كه در آن زندگی می كنیم، اساساً هیچكس هویت یگانه ندارد. همه ما موجودات مختلط ایم، همه ما كمابیش آگاهی دو رگه داریم. ایده «هویت های مرزی» چیزی جز این نیست». برای حل مشكلات و تنش های ناشی از این هویت چهل تكه، شایگان بر گفتگو، تاكید می كند. گفتگوی فرد با هویت های متكثر درون خود و گفتگوی میان فرهنگ ها برای راه بردن به مسیری جدید كه برای آن «شرط اولش كنار گذاشتن منطق كینه توزی است». وی باور داشت: «راه انتخاب همچون چتر در مقابلمان باز شده است و با رنگ های رنگین كمان می درخشد. چشم انداز مناظر گونه گون معنوی از هركدام از ما «انسانی سالك» ساخته است، آن هم از نوع بسیار خاصش. همه ما زائریم، اما سفر زیارتمان از جاده های كوبیده گذشته نمی گذرد» و تاكید می كرد: «من این دنیا را منطقه دو رگه گی و پیوندزنی، منطقه میانجی و برزخی نامیده ام». در این برزخ فرهنگی، هركسی باید راه خود را پیدا كند و با فهم چهل تكه بودن هویت خود، به نوعی آرامش دست یابد.
** جایگاه ایران و تلاش برای گفتگوی فرهنگ ها
شایگان به عنوان كسی كه خود در درون فرهنگ ها و تمدن های مختلف زیسته بود، ایده «گفتگوی فرهنگ ها» را بنیانگذاری كرد. طرح وی در سال های پیش از انقلاب باعث شد تا «مركز ایرانی گفتگوی فرهنگها» در سال 1356 با مشاركت تلویزیون ملی ایران، دانشگاه فارابی و موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی ایجاد شود. وی معتقد بود كه «ایران جایگاه خاصی در جهان اسلام دارد. در واقع ایران همچنان به منزله جهانی بر سر تقاطع دو قاره بزرگ روحانی باقی مانده است» و «ایران، هنوز، به هر معنا، كشوری است كه هم در میانه است و هم میاندار». مجموعه این ایده ها باعث شد تا شایگان تا پایان عمر هم بر ایده گفتگوی تمدن ها و فرهنگ ها پایفشاری كند و هم بر نقش میانجی ایران در میان تمدن ها تاكید نماید. شایگان در مورد ایرانی بودن خود چنین میگوید: «در زمینۀ چنین جهان فروپاشیده و شكسته و قطعهقطعه شدهای، ایرانی بودن به معنای ایرانی بودن درعینحال ایرانی شدن است و تضادی كه از این امر برمیخیزد در ساخت و سامان آن رخنه میكند. ما بهواسطۀ فارسی حرف زدن ایرانی هستیم، اما به لحاظ آنكه جهانهای دیگر در جهان ما تداخل میكند و یكدستیاش را برهم میزند و تداومش را تغییر میدهد، فرانسوی، آمریكایی و حتی ژاپنی هستیم.» ایده گفتگوی فرهنگ های شایگان، در برابر ایده «ساموئل هانتینگتون» یعنی «برخورد تمدن ها» قرار می گرفت و از همین رو بود كه شایگان مقالاتی در نقد ایده هانتینگتون به رشته تحریر درآورد.
شایگان در این نقد به دو نكته مهم اشاره می كند: اول آنكه تمدن ها عرصه های جدا از یكدیگر نیستند؛ بلكه جهان هایی هستند كه بخش هایی از آن ها در هم فرو رفته است. تمدن ها با هم پیوند برقرار كرده اند و در كنار هم در حال ادامه حیات خود هستند. از سوی دیگر در دنیای جدید باید به تمامی صداهای فرهنگی گوش سپرد. شایگان از «چند صدایی فرهنگی» سخن می گوید و آن را هنر تركیبی می داند كه سعی می كند چند صدایی را جایگزین هرج و مرج گفتگو بین افرادی كند كه گویی صدای یكدیگر را نمی شنوند.
نتیجه همین تلاش های شایگان در طول عمر او بود كه در نهایت باعث شد هم در داخل ایران و خارج از ایران، تجلیل های بسیاری از او صورت پذیرد. اعطای نشان عالی دولت فرانسه، جایزه گفتگوی فرهنگ ها و تمدن ها از دانشگاه «آرهوس» دانمارك، جایزه «فرانكوفونی» و نشان شوالیه از كشور فرانسه از جمله این جوایز هستند.
شایگان پس از عمری تلاش درعرصه فرهنگ و نامی مانا به عنوان فیلسوفی فرهنگ ، در بهمن ماه سال گذشته دچار سكته مغزی شد و در فروردین 1397، در تهران درگذشت.
.......................................................................................................................................................................................
* مدرس دانشگاه
«داریوش شایگان» متفكر و صاحب نظری بود كه تلاش كرد تا به بررسی و تفسیر جهان ایرانی و هویت ایرانیان بپردازد. مشهورترین كتاب شایگان «افسون زدگی جدید: هویت چهل تكه و تفكر سیار بود و در همین كتاب بود كه شایگان ایده خود درباره فرهنگ و اندیشه ایرانیان رابه عنوان فیلسوف فرهنگ بسط داد.