پايين بودن سرانه مطالعه در ايران مساله اي است كه نمي توان نسبت به آن بي توجه بود از اين رو تامل در فايده كتابخواني ما را نسبت به آن بسيار حساس مي كند، زيرا توجه به كتابخواني و بالابودن سرانه مطالعه تاثيرات مستقيمي در زندگي شخصي و عمومي افراد دارد كه مهمترين آنها افزايش آگاهي اجتماعي و ملي و زمينه سازي براي توسعه يافتگي كشور است.
آگاهي اجتماعي بر آگاهي سياسي تاثير مي گذارد. از اين رو اگر افراد به واسطه كتابخواني آگاهي اجتماعي خود را افزايش دهند و از دانش و مهارت در زندگي اجتماعي، آداب و الزامات و پيامدهاي زندگي اجتماعي برخوردار شوند، بهتر مي توانند آنچه را كه در فضاي سياسي جامعه در حال وقوع است، بشناسند و در عرصه هاي تصميم گيري بهتر عمل كنند. از اين رو آگاهي اجتماعي نقش مهمي در چگونه زندگي كردن آنها دارد. از طرفي ديگر افزايش آگاهي ملي نيز كمك مي كند تا افراد بهتر بتوانند از كشور خود حمايت و محافظت كنند. بنابراين چنين اتفاقي زمينه ساز توسعه يافتگي كشور مي شود؛ يعني برون دادي كه از اين امر به دست مي آيد در نهايت كشور را به سمت توسعه يافتگي هدايت مي كند.
نهادهاي مختلف نقش مهمي در ترغيب مردم به كتابخواني دارند؛ خانواده و دولت به عنوان مهمترين نهادهاي يك جامعه مي توانند تاثيرگذار باشند.
خانواده به عنوان كانوني كه فرد در نخستين مرحله زندگي خود در آن تربيت و رشد و نمو پيدا مي كند نقش مهمي در سبك زندگي افراد دارد؛ حال بايد ديد والدين چه تاثيري مي توانند در ترغيب فرزندان خود به كتابخواني داشته باشند؟ در حال حاضر ما با شرايطي روبرو هستيم كه مهمترين دغدغه هاي خانواده ها «غم نان» است؛ با اين وضعيت اقتصادي بايد هزينه هاي بالاي خريد كتاب را هم افزود؛ هزينه هايي كه با افزايش قيمت كاغذ روز به روز افزايش پيدا مي كند و طبقه متوسط جامعه كه مهمترين طبقه كتابخوان جامعه هستند، در تهيه اين كالاي فرهنگي ناكام مي گذارد. بنابراين چگونه مي توان توقع داشت كه خانواده در امر كتابخواني و فرهنگ سازي آن به فرزندان پيشگام باشد.
سبك زندگي كه ما امروز در جامعه به آن مواجه هستيم را بايد از ديگر عواملي دانست كه خواه ناخواه بر نوع نگاه افراد به كالاي فرهنگي همچون كتاب تاثير مي گذارد. امروز ما در جامعه با خانواده هايي روبرو هستيم كه فقط در كنار يكديگر زندگي مي كنند اما بيشتر از هر زمان با هم فاصله دارند و تنها هستند؛ يعني پدر و مادر بيشتر وقت خود در محل كار هستند و فرزندان هم زندگي خودشان را دارند و عملاً شاهد اين هستيم كه نقش چنداني در تربيت فرزندانشان ندارند. در چنين شرايطي چگونه مي توان انتظار داشت كه خانواده بتواند فرزندش را به كتابخواني ترغيب كند؟
معضل ديگري كه خانواده ها با آن مواجه هستند وابستگي بيش از اندازه به فضاي مجازي در ميان افراد است. به نحوي كه افراد در يك خانواده وقت بيكاري خود را به آن اختصاص مي دهند و مي بينيم كه پدر و مادر و فرزندان به جاي اينكه وقت خود را به گفت وگو يا باهم بودن صرف كنند، ترجيح مي دهند در كانال ها يا صفحه هاي مجازي، نت گردي كنند. از اين رو با توجه به چنين سبك زندگي كه در خانواده هاي ما حاكم شده است چگونه بايد توقع داشت كه به كتابخواني روي بياوريم در صورتي كه ممكن است نه تنها فرزندان كتاب در دست والدين خود نببيند بلكه هرگز در خانه هم كتابي وجود نداشته باشد.
حال كه وضعيت خانواده ها و ارتباط آنها با كتاب به اين صورت شده است بايد به سراغ مهمترين نهاد تاثيرگذار در جامعه ايران يعني دولت رفت. دولت در ايران همواره نقش مهمي در وضعيت زندگي مردم داشته است زيرا با عملكرد اقتصادي و سياسي خود تعيين مي كند كه مردم چگونه زندگي كنند و چه هزينه هايي انجام دهند؟ حال با نگاهي به عملكرد دولت ها به جز در دوره هايي خاص مي بينيم كه توجه به فرهنگ به خصوص كتاب و كتابخواني هيچگاه در اولويت نبوده و نيست. نگاهي به عملكرد دولت ها نشان مي دهد كه اگر دوستدار فرهنگ هم باشند، دغدغه اقتصادي و سياسي مجالي به آنها نمي دهد كه در اين حوزه فرهنگ سازي كنند يا به حمايت از افراد فعال در اين زمينه بپردازند. بنابراين اگر چه توسعه فرهنگ مطالعه و كتابخواني نيازمند عزم همگاني است، اما سهم دولت ها در اين توسعه بسيار زياد بوده كه ما هنوز شاهد تحقق آن نيستيم و هميشه اين وزنه بر دوش خود شهروندان سنگيني كرده است.
..............................................................................................................
*پژوهشگر ايرنا
كتاب را بايد مهمترين كالاي فرهنگي دانست كه توجه به آن نقش تعيين كننده اي در سرنوشت فرد و اجتماع دارد و رجوع به آن و ترغيب جامعه در جهت توجه به اين يار مهربان، ما را به افرادي موفق تبديل مي كند.