«از باب استعاره نیست اگر عاشورا را قلب تاریخ گفتهاند. زمان هر سال در محرم تجدید میشود و حیات انسان هر بار در سیدالشهدا.
هر که میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند، اگر چه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد. چه بگویم در جواب اینکه حسین کیست و کربلا کدام است؟ چه بگوییم در جواب اینکه چرا داستان کربلا کهنه نمیشود؟
اگر بخواهیم شهدا و مجاهدان فی سبیل الله در قرن پانزدهم هجری را بشناسیم، باید به کربلا بازگردیم و همراه یاران عاشورایی اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) شویم. بسیجیها دل در گرو حضرت امام بسته بودند و جان خود را در راه اسلام، انقلاب و ولایت فدا کردند و سرِّ این دلدادگی و عشق، همه در کربلای سال شصت و یک هجری بود. «عالم همه در طواف عشق است و دایرهدار این طواف، حسین (علیهالسلام). اینجا در کربلا در سرچشمه جاذبهای که عالم را بر محور عشق نظام داده است، شیطان اکنون در گیر و دار آخرین نبرد خویش با سپاه عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست میخورد؛ از خون عاشق، خون شهید …»
قلم؛ قلمی آشنا! نگاه؛ نگاهی ماندگار! به راستی کسی پیدا می شود که با چنین ادبیات؛ زبان روایی و شاعرانه در قالب نثر برای یافتن نگارنده این قلم به نامی جز سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی بیاندیشد؟!
یادگارهای ماندگار آوینی؛ از آئینه جادو تا فتح خون
شهید آوینی از جمله نام های بزرگ هنر کشورمان است که در دو ساحت تصویر و قلم ماندگاری بی نظیر و جاودانگی بی بدیل داشت. در کنار مجموعه درخشان مستند روایت فتح که بازتاب دهنده برگ های زرین و راوی قصه راویان حماسه رزمندگان کشورمان در جبهه های حق علیه باطل بود؛ آثار دلچسبی در زمینه ادبی برای ما به یادگار گذاشته است.
آثاری که هر یک بخش مهمی از نگرش، جهان بینی و جادوی قلم مرتضی آوینی را در محوریت مفاهیم انقلاب و دفاع مقدس، روایت های مذهبی و بازتاب و جایگاه دین و آیین در شکل گیری چشمه انقلاب و ادامه جریان حیات مفهوم انقلاب اسلامی در بطن ایران تصویر میکند.
آئینه جادو؛ گنجینه آسمانی؛ فردایی دیگر؛ رستاخیز جان؛ فتح خون؛ امام و حیات باطنی انسان؛ مرکز آسمان؛ نسیم حیات و سفر به سرزمین نور تنها بخشی از کتاب های ماندگار شهید آوینی در دو ساحت ادبیات و هنر کشورمان است که هر کدام با قلم جاودان او ماندگار شده است. در این میان فتح خون روایتی متفاوت از قلم شهید مرتضی آوینی است. کتابی که در آن به روایت محرم با نگاهی متفاوت و شمایلی دیگرگون می پردازد.
از عشق گفتن و از عشق سرودن
آثار مکتوب شهید مرتضی آوینی که بازتاب دهنده جریان ذهنی و فکری او بر صفحه های سفید کاغذ است گویی مانند تصاویرش در قالب مستند روایت فتح از قالب و جهانی دیگر است. آوینی همیشه مفاهیم را عاشقانه می دید. حتی تلخ ترین آنها را! در بازتاب روایت شهادت رزمندگان اسلام بازهم آنچه که در مفهوم قلم و جایگاه تصویرش برای ما ماندگار بود، عاشقانه زیستن و عاشقانه مردن بود.
گویی میان ذهنیت و آنچه که می بیند و قلم و احساسی که آن دیده ها را به رشته تحریر در می آورد فاصلهای برای خود در نظر نمی گیرد. به همین سبب است که هر مخاطبی در مواجهه با آثار مرتضی آوینی یاد این مثل ایرانی میافتد که آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند!
تردیدی وجود ندارد که در معناشناسی جبهه های حق علیه باطل و حماسه هشت ساله دفاع مقدس می توان ارتباطی عمیق و تنگاتنگ میان ایدئولوژی، نگرش و افعال رزمندگان در الگوگیری از مهمترین حادثه دین مبین اسلام یعنی حرکت امام حسین(ع) و یارانش؛ برای جاودان ساختن و ماندگار کردن اسلام در برابر ظلم یزید و یزیدیان را تصویر کرد و به نظاره نشست.
همین سبب است که ذکر بسیاری از روایت رزمندگان و قصه شهدای هشت سال دفاع مقدس تطبیق پذیری با آنچه که در سال ۶۱ هجری قمری در حماسه سید و سالار شهیدان و یاران باوفایش گذشت را برای هر مخاطبی رقم می زند.
روایت عارفی کاشف، در مسیر رهایی از پوسته و دستیابی به عمق ماجرا
کتاب فتح خون؛ روایت ماندگار دیگری از سید مرتضی آوینی در مواجهه با دیدگاه، اندیشه و نگرش او در برابر بزرگترین حادثه جهان اسلام یعنی واقعه کربلاست.
مخاطب در مواجهه با فتح خون با دو بخش کلی از این کتاب مواجه میشود. بخش نخست که متن اصلی کتاب نیز هست، بیان وقایع، توصیف ماجراها و شرح اتفاقاتی است که از رجب سال ۶۰ تا محرم سال ۶۱ هجری را در بر می گیرد. این بخش در حقیقت بازتاب دهنده آغاز حرکت، قیام و نهضت امام حسین(ع) تا شهادت فرزند علی(ع) و نوه حضرت محمد(ص) را با جادوی قلم تصویر می کند.
بخش دوم از زبان راوی روایت می شود. در مواجهه با این بخش نه تنها مخاطب در می یابد که این راوی کسی جز سید مرتضی آوینی نیست که این مجال به واسطه قلم جادویی شهید آوینی به مخاطب داده شده است تا خود را در مقام راوی بگذارد. در این میان؛ راوی در فتح خون به تحلیل و رازگشایی وقایع و ماجراهایی می پردازد که در آن بازه زمانی تاریخی یعنی از رجب سال ۶۰ تا محرم سال ۶۱ هجری بر امام حسین(ع) و یاران باوفایش رفته است.
از سویی دیگر در کتاب فتح خون هر مخاطب به وضوح این نکته را درمییابد که «راوی این اثر» در حقیقت خود انسانی عارف است که این بار مانند تاکید آوینی در نگارش این اثر: «زمین را آیینه آسمان می بیند». به همین سبب است که در نقل های راوی هیچ وقت ظواهر و صورت مسائل مورد تدقیق قلم نویسنده نیست.
در حقیقت راوی در فتح خون می کوشد تا در گفت و گو و برقراری ارتباط با انسان امروز، او را از حقیقت پوسته عاشورا و شکل ظاهری آن فراتر ببرد و این بار به او کمک کند تا با چشم باطن و دیده درونش به عمق واقعه و دلیل نهضت عاشورا و حماسه کربلا پی ببرد.
همراه با اصحاب آخرالزمانی امام عشق
مهمترین ویژگی کتاب فتح خون بازتاب فرازمانی و فرامکانی بودن واقعه کربلاست. که این بار کاتب آن - شهید سیدمرتضی آوینی - تلاش می کند تا به قول خودش «از اصحاب آخرالزمانی امام عشق» سخن بگوید.
در حقیقت مخاطب در مواجهه با این کتاب میتواند هر انسانی باشد که در زیست و زندگی خود کربلا و عاشورایی را تصویر میکند. واقعه ای که شاید در یک برهه تاریخی محدود به ۱۰ روز رقم خورده است اما سلسله جنبان جریانی است که نه تنها یک اتفاق تاریخی است بلکه بازتاب دهنده سِر حقیقت انسان کامل است که می تواند الگو و چراغ هدایتی برای حرکت او در هر عصر و زمان و هر جغرافیایی باشد.
دیگر مفهوم پررنگ فتح خون؛ عشق است. عشقی که همواره مرتضی آوینی در تمامی آثارش و کارهای تصویری از آن به عنوان محوری ترین مفهوم برای ارتباط گیری با مخاطب بهره برده است. کیست به حماسه و تراژدی بزرگ حسین علیه السلام و یاران باوفایش بنگرد و تا عمیق ترین دریافت ذهنی و معنوی خود با رسالت و آرمان آنها همراهی نکند.
شهید آوینی بار دیگر در قالب راوی فتح خون مانند عرفای بزرگ و الگوهایی که او همواره در قلم و دوربینش در نظر داشت تلاش می کند تا مطابق فرهنگ مذهبی و اسلامی ایرانیان، عشق الهی را محور و مدار هستی تصویر کند. در این میان امام حسین(ع) را بازتاب تام و تمامی در تعریف و تعبیر کلمه عشق الهی به کار برده است.
عشقی که اگر پیوند خویش را با چشمه خورشیدسان پروردگارش بِبُرد نمیتواند حقیقتی ماندگار چون کربلا، رسالتی جاودان چون عاشورا را برای انسان هایی که از آن تاریخ به بعد زیسته اند تصویر کند. شاید در تعبیر این حرف قلم خود آوینی تکمیل کننده باشد جایی که او می گوید: «برای تفسیر و تحلیل واقعه عاشورا فقط می توان از عشق آسمانی مدد گرفت.»
و این هم بخشی از کتاب شاهد مدعایی که مطرح شد: « راوی: بحرِ مسجور غضبِ خداوندِ منتقم در التهابِ اشتعال است و هنوز خون سیدالشهدا بر قتلگاه جاری نشده، بالهای سیاه نفرین، همانند سایهای ضخیم، آسمان مدینه و مکه و کوفه و شام را از نگاه کرَم و رحمت خدا پوشاندهاند. آه! این خداست که چهرۀ صبر از امت محمد(ص) پوشانده و باطن غضب خویش را آشکار می کند. آه از آن هنگام که عالم خلقت یکسره بر انتقام خون به ناحق ریخته حسین قیام کند، که او وارث خلافت انسان کامل است و انسان کامل، دایرهدار طواف تسبیحی عالم وجود. آه از آن هنگام که عالم خلقت یکسره بر انتقام خون به ناحق ریخته حسین قیام کند! ...»
فصل شهادت امام حسین (ع) با شهادت آوینی امضا شد
فتح خون در ۱۰ فصل آغاز هجرت عظیم؛ کوفه؛ مناظره عقل و عشق؛ قافله عشق در سفر تاریخ؛ کربلا؛ ناشئه اللیل؛ فصل تمیز خبیث از طیّب (اتمام حجت)؛ غربال دهر؛ سیاره رنج و تماشاگه راز روایت میشود.
این ۱۰ فصل حاصل قلمزنیهای روح در نوسان و سیال شهید آوینی طی سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ در مواجهه با مفاهیم عرفانی و مذهبی اینبار گره خورده با واقعه عاشوراست. از میان این ۱۰ فصل تنها فصل ششم (ناشئه اللیل) و نُهم (سیاره رنج) آن پیش از چاپ این کتاب توسط مجلات سوره و کتاب مقاومت چاپ شده بود.
این کتاب که بعد از شهادت شهید مرتضی آوینی ابتدا توسط انتشارات ساقی و سپس توسط انتشارات واحه به چاپ رسیده است خود پایانی دیگرگون و متفاوت دارد. در حقیقت فصل دهم این کتاب که فصل شهادت بنی هاشم و اباعبدالله الحسین(ع) است در کتاب نیمه تمام مانده؛ چراکه شهید مرتضی آوینی پیش از به پایان بردن این فصل خود شربت شهادت را نوشیده و گویا بازگویی روایت شهادت حضرت اباعبدالله خود به ترجمه و شعشعه نیاز داشت که مرتضی آوینی تنها با شهادتش می توانست آن را کامل کند.
به همین سبب است که بسیاری از منتقدان ادبی در مواجهه با کتاب فتح خون آن را هرچند ناتمام اما اثری تام و تمام و کامل در روایت قلم راوی خود یعنی شهید سیدمرتضی آوینی و ارائه آن به عموم مخاطبانش با فصل مشترکی به نام واقعه عاشورا می دانند.
در پایان این نوشتار چه چیز بهتر از چند خط از آخرین فرازهای این کتاب: «فرشتگان عقل به تماشاگه راز آمده اند و مبهوت از تجلیات علم لدنّی انسان، به سجده در افتاده اند تا آسمان ها و زمین، کران تا کران، به تسخیر انسان کامل درآید و رشته اختیار دهر به او سپرده شود؛ اما انسان تا کامل نشود، در نخواهد یافت که دهر، بر همین شیوه که می چرخد، احسن است.
چشم عقل خطابین است که می پرسد: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء... اما چشم دل خطاپوش است. نه آنکه خطایی باشد و او نبیند... نه! می بیند که خطایی نیست و هرچه هست وجهی است که بی حجاب، حق را می نماید. هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند؟.
از امین خرمی
نظر شما