حماسه حسینی؛ نهضت عاشورا و تمامی میراث آن مهمترین و اثرگذارترین جریان در حفظ عظیم ترین گنجینه اعتقاد و پایمردی در مسیر تحقق آرمان و از همه مهمتر تلاش برای حفظ اسلام و سنت رسول اکرم(ص) پیش از تحریف توسط افرادی که جهان را جز بر امیال مادی خود نمی دیدند به شمار می رود.
خودکامگانی که تمام تلاششان را با حربه های زر و زور و تزویر برای زیر پا گذاشتن حقانیت دین اسلام به عنوان دین ترسیم کننده مسیر تعالی مسلمانان و رستگاری آنها نزد خداوند به کار بستند و در این مسیر حتی از ریختن خون اسوه ای از سلاله اسلام ناب محمدی هم دریغ نکردند، اما سرانجام پایمردی و ایستادگی امام حسین(ع) راهی را از سال ۶۱ هجری تا به امروز و برای آیندگان گشود که طی آن پیروان واقعی و عاشقانه دین اسلام سینه به سینه راوی آن حماسه و منزلگاه به منزلگاه مبلغ فرهنگ عاشورایی باشند تا ذات مروارید حقیقت مانند اصالت وجودی اش از درخشش و تلالو در نماند.
جایگاه و نقش حضرت زینب (س) در ماندگاری حادثه عاشورا
شاید اگر امروز تمامی مسلمانان و به ویژه شیعیان جهان بر حقانیت امام حسین (ع) و یاران باوفای ایشان، همچنین نوشیدن شربت شهادت در راستای برافراشته نگه داشتن پرچم اسلام محمدی و جلوگیری از فراموشی و یا تحریف آن به دست دشمنان اسلام به عنوان بخشی از گنجینه عظیم قیام و نهضت حسینی در خاطر دارند بی هیچ تردیدی بخش مهمی از این حماسه را مدیون روایتگری و زنده نگه داشتن مصائبی هستند که بر امام حسین(ع)، خاندان و یاران با وفایش رفته است.
تمامی این میراث و گنجینه عظیم در قالب خطبهها و سخنرانیهای عقیله بنی هاشم حضرت زینب(س) در جریان حرکت اسرا به سمت شام و سخنرانی های که او در دارالعماره یزید انجام داد و امروز به دست ما رسیده نهفته است. در حقیقت شیعیان امروز بر میراثی سوگواری میکنند که بخش مهمی از جریان زنده نگه داشتن و انتقال آن از سینه سوخته حضرت زینب(س) گذشته است.
در روایت ادبی و کتابت ماجرای دشت نینوا و حادثه کربلا و در نهایت بازتاب قیام و نهضت حسینی آثار فراوانی از مقتل ها گرفته تا مرثیه ها، نقل ها و داستان های مختلف به رشته تحریر درآمده که به زنده نگه داشتن این نهضت کمک کرده است. اما در میان خیل این آثار با وجود نقش بیبدیل حضرت زینب(س) در نگه داشتن واقعه همیشه ماندگار عاشورای سال ۶۱ هجری، نویسندگان آثار کمتری با محوریت نقش بی بدیل حضرت زینب(س) در ماندگاری این حادثه قلمی کرده اند.
اما در این میان یکی از بزرگان و نویسندگان ادبیات داستانی کشورمان که از زمانی که قلم برای نگارش آثار خود در حوزه قصه، داستان، رمان، فیلمنامه، نمایشنامه و همچنین ترجمه آثار در دست گرفت و از همان گام نخست حرکت قلمش تا امروز که بیش از ۸۰ اثر به قلم او نگاشته و ترجمه شده است بویی از رنگِ آیین، مذهب و دین می دهد را می توان در قلم یکی از نام های ماندگار ادبیات آیینی و مذهبی کشورمان که دامنههای شهرت او مرزهای کشورمان را طی کرده و جهانی شده است یافت. سید مهدی شجاعی!
تعبیر شد خواب کودکی های من
بی اغراق می توان گفت که در خیل آثار سیدمهدی شجاعی نمیتوان اثری یافت که بویی از روایت و جایگاه دین، آیین و مذهب را ندهد و به ویژه علاقه او بر نهضت حسینی و حماسه کربلا در آثار متعددی به چشم می خورد.آثاری چون «ضریح چشم های تو»، «کشتی پهلو گرفته»، «کمی دیرتر»، «پدر؛ عشق و پسر»، «سقای آب و ادب» و «آفتاب در حجاب» تنها بخش کوچکی از تلاش سیدمهدی شجاعی در مسیر خلق آثار ادبی با محوریت نهضت حسینی است و در این میان کتاب آفتاب در حجاب او روایتی متفاوت از زندگی نگارنده حادثه کربلا و حماسه حسینی حضرت زینب(س) است.
آفتاب در حجاب روایتی است از تولد تا وفات حضرت زینب(س). از تلاش های او برای ماندگاری قیام سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) و در نهایت فصل شهادتش که مانند برادرش همراهی با معبود را میطلبید.
قلم سید مهدی شجاعی در روایت آفتاب در حجاب به رمانی منتج شده است که این بار فارغ از نگاه آمیخته با تخیلِ همسو با خواننده، به چنان گنجینه ای دست یازیده که بعد از مرور و رصد و پژوهش در بیش از ۳۰ منبع معتبر از مهمترین کتابهایی که با محوریت و جایگاه حضرت زینب(س) در ماندگاری نهضت حسینی داشته این بار نه تنها خود که هر مخاطبی را که کتاب را در دست میگیرد در قامت همراهی با عقیله بنی هاشم حضرت زینب(س) همراه می کند.
داستان از کابوس حضرت زینب در کودکی آغاز می شود: «چشمهای اشکآلودت را به پیامبر دوختی، لب برچیدی و گفتی: خواب دیدم، خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است، طوفانی که دنیا را تیره و تار کرده است. طوفانی که مرا و همه چیز را به این سو و آن سو پرت می کند، طوفانی که چشم به بنیان هستی دارد. ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختی کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید…»
داستان از این کابوس که گواه رحلت پیامبر است و شهادت مادر و پدر و… آغاز می شود و در انتهای کتاب باز به همین خواب پریشان می رسیم: «تعبیر شد خواب کودکی های من پیامبر! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها ماندهام…»
آفتاب در حجاب و قدرت تاریخ نویسی و مستندسازی
در این که سید مهدی شجاعی داستان پرداز بی تکراری است شکی وجود ندارد، اما قدرت قلم او در آفتاب در حجاب به روایت تاریخ نویسی و مستندسازی او باز میگردد. در حقیقت او به گنجینهای فارغ از تخیل داستان پردازانه دست یازیده، گنجینه ای که صرف نگاشتن بر مدار مستند یکی از زیباترین و ماندگارترین آثار در حوزه ادبیات عاشورایی را برای نسل دیروز، امروز و فردا به یادگار گذاشته است.
روایت صمیمی و در عین حال بازتاب دهنده فراز و فرود زندگی حضرت زینب (س) که مخاطب را بر آن با می دارد که در تمامی ۱۸ فصل یا به تعبیر شجاعی «۱۸ پرتو»یی که این کتاب را به خود اختصاص داده، لختی درنگ نکند در همراهی با صفحات آن. قلم مستندساز و راوی و در عین حال نثر آهنگین و توام با عشق و احترام سیدمهدی شجاعی در روایت زندگی سراسر کش مکش حضرت زینب(س) جادوییست در همراه مخاطب با کتاب!
روایت بر مدار خورشیدی که طلوع و غروبش در عاشوراست
دیگر ویژگی مهم آفتاب در حجاب روایت گره خورده تکتک فراز و فرود زندگی حضرت زینب(س) با واقعه عاشوراست. این بار به استناد تاریخ، سید مهدی شجاعی نگارنده این اثر تلاش کرده تا در فصل هایی که پیش از واقعه عاشورا و پس از آن است نیز برگ ها و شاخه ها و درخشش های نور حسینی را در حماسه کربلا به عنوان فصلی از فصلهای زندگی زینب روایت کند.
در این اثر نویسنده با بخشهای مختلفی از زندگی حضرت زینب(س) آشنا میشود از جریان به دنیا آمدن تا نامگذاری اسمش، از ازدواج با پسر عمویش عبدالله تا رحلت پیامبر صلوات الله، از شهادت مادرش حضرت زهرا(س) تا شهادت پدرش علی بن ابیطالب(ع) و در ادامه شهادت برادرش امام حسن(ع) تا آنجا که به فصل عاشورا، شهادت حسین و به اسارت گرفتن او و خاندانش میپردازد. در یکان یکان گفته ها مهمترین درخشش این روایت ها بر مدار خورشیدی گره خورده است که طلوع و غروبش در عاشوراست.
غوغای قلم شجاعی در همراهی احساس و منطق
نکته سوم که باعث درخشش و ماندگاری آفتاب در حجاب سید مهدی شجاعی می شود آن است که اینبار حضرت زینب(س) نه تنها روایت کننده حماسه حسین و یاران حسین در صحرای کربلا تا شهادت شان در هنگامه همراهی با کاروان اسرا تا دارالعماره یزید است که در تمامی فصل های روایت این کتاب از شهادت حضرت ابوالفضل(ع) تا علی اصغر(ع)؛ از وداع حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) قبل از عزیمت به میدان جنگ و شهادت دیگر یاران امام، تام و تمام از زاویه دید و نگاه حضرت زینب(س) روایت می شود.
در حقیقت این بار نویسنده تمامی مسیر کاروان حسین و عاشوراییان را از نخستین گام حرکت بعد از تصویر امام حسین(ع) تا روز عاشورا و شهادت او را با روایت و زاویه دید حضرت زینب (س) روایت می کند. روایتی که بدون کم و کاست از قلم نویسنده مبتنی بر اسناد تاریخی و مستندهایی است که بسیاری از آنها را حتی فصل مهمی از مخاطبان نیز در مقتل ها نخوانده اند و در واقعیت روایت مداحان آنرا نشنیده اند. اینجاست که غوغای قلم سیدمهدی شجاعی در همراهی مخاطبش نه تنها احساسات او را همراهی می کند که منطق او را در هر جایگاه، ساحت، رویکرد و ایدئولوژی به چالش می کشد. که آیا می توان انسان بود و از انسانیت بهره ای داشت اما با ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع)، لبیک اجابت نگفت!
حصرت زینب(س) کیست؟ شجاعی پاسخ می دهد
در فصل اول کتاب مخاطب مدام با خودش می پرسد که حضرت زینب(س) کیست؟ زینبی که سیدمهدی شجاعی آن را روایت میکند با زینبی که بسیاری از ما از واقعه کربلا شنیده ایم فاصله چشمگیری دارد. این بار خود شجاعی در کتابش به این سئوال پاسخ می دهد که زینب کیست: «زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین، یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین، عبور کردن از رگهای حسین و تپیدن با نبض حسین. زینب یعنی حسین در آئینه تأنیث. زینب یعنی چشیدن خارپای حسین با چشم. زینب یعنی کشیدن بار پشت حسین، بر دل.» (آفتاب در حجاب، ص۴۴)
بسیاری از تاریخها و مقاتل از طرف دشمن نوشته شده است
شجاعی درباره جایگاه زبان، راوی و ادبیات این کتاب اینگونه گفته است است که: «یکی از درونمایههای اصلی داستان این است که پیامهای امامحسین (ع) و کربلا را به بقیه منتقل کنیم. بنابراین تنها یک درونمایه وجود ندارد بلکه آنچه که عصاره فکری این قیام است باید منتقل شود. اتفاقی که در کتاب رخ میدهد این است که در آن، دو واقعه را به صورت موازی جلو میبریم. یکی این است که واقعه کربلا از منظر حضرت زینب روایت میشود و تمام حوادث و ظرایف از زبان ایشان مطرح میشود و در طرف مقابل، یک درونگرایی در بین لایههای پنهان این ماجرا را داریم. دقت کنید که میتوان واقعه عاشورا را از منظر امام حسین(ع)، حضرت زینب(س)، جبهه دشمن و ... دید. برای مثال، بسیاری از تاریخها و مقاتل که نوشته شده است، از طرف دشمن نوشته شده است.
جالب اینجاست که بسیاری از دشمنان حضرت، از ایشان روایت نوشتهاند و تاریخ را بیان کردهاند. مطمئنا اگر در این طرف جبهه حضور داشتند، کشته میشدند. نکته مهم در این میان آن است که با این که روایت از طرف دشمن صورت گرفته است، بسیاری از حقایق ماجرای کربلا فاش شده است. حکومتی که به غصب بر سرجای پیامبر نشسته است، تمام ابزار لازم را دارد اما در آخر، چیزی که در تاریخ میماند فقط ننگ و شکست برای او است و در مقابل، برای امام حسین (ع) حقیقتی باقی میماند که بعد از ۱۴ قرن، هنوز هم میدرخشد. ما در این دو وجه درگیر هستیم. بدین معنی که همچنان که درون حضرت زینب را میکاویم، لایههای پنهان واقعه کربلا را میجوئیم و از این دوربین نگاه متفاوتی به واقعه کربلا داریم. برای مثال در کتاب «سقای آب و ادب»، چنین داستانی از زبان حضرت عباس نگاه شده است.»
نگذاری طنین تشنگی بچه ها به گوش عباس برسد
در پایان برای آشنایی هرچه بیشتر با ادبیات آفتاب در حجاب بخشی از این رمان را با هم مرور می کنیم: «در کربلا، شاید هیچکس به اندازه تو زهر عطش در جانش رسوخ نکرده باشد، بچه ها که فریاد العطش سرداده اند، همگی در سایه سار خیمه بوده اند، مردان که تشنگی، بنیان های وجودشان را مکیده است، هیچکدام پوششی به طاقت فرسایی حجاب تو بر تن نداشته اند، معجر و مقنعه و عبا و دشداشه و لباس کامل، در زیر آفتاب سوزنده نینوا، حتی خون رگ های تو را تبخیر کرده است.
تو اگر با همین حجاب، در عرصه نینوا می نشستی، عطش تمام وجودت را به آتش می کشید، چه رسد به اینکه هیچکس در کربلا به اندازه تو راه نرفته است، ندویده است، هروله نکرده است – مگر البته خود حسین (ع) و تو اکنون با این حال و روز باید فریاد العطش بچه ها را بشنوی و تاب بیاوری.
باید تشنگی را در تار و پود جوانان بنی هاشم ببینی و به تسلایشان برخیزی. باید زبانه های عطش را در چشم های کودکان نظاره کنی و زبان به کام بگیری و دم برنیاوری، باید خون را از لب های ترک خورده ات بروبی و به گونه هایت بمالی تا زردی رخسار تو بچه ها را دچار ضعف و سستی نکند، باید تصویر کوثر را در آینه نگاهت بخشکانی تا بچه ها با دیدن چشمهای تو به یاد آب نیفتند.
باید آوندهای خشکیده این همه نهال را به اشک چشم آبیاری کنی تا تصویر پژمردگی در مخیله دشمن بخشکد و گل های باغ رسول الله را شاداب تر از همیشه ببیند، اما از همه اینها مهمتر و در عین حال سختتر و شکننده تر، کار دیگری است و آن اینکه نگذاری آتش عطش بچه ها از در و دیوار خیمه ها سرایت کند و توجه ابوالفضل را برانگیزد، نگذاری طنین تشنگی بچه ها به گوش عباس برسد.»
آفتاب در حجاب نخستین بار در سال ۱۳۷۷ توسط انتشارات نیستان به چاپ رسید و در سال ۱۳۹۷ سیامین چاپ خود تجربه کرده است.
گزارش از امین خرمی
نظر شما