چشم و چراغِ خانه و کارخانه

باید خود را به پایانه مسافربری بیهقی می‌رساندیم تا عازم کرمان می‌شدیم. ساعت حرکت اتوبوس، هشت‌ونیم شبِ چهارشنبه پانزدهم آبان بود. دوست پژوهشگرِ ادبیات‌خوانده‌ام، محمدصادق طالبی‌نژاد در این سفر همراهی‌ام می‌کرد. علی‌القاعده باید سیزده ساعته به مقصد می‌رسیدیم اما تعطیلات سه‌روزه آخر هفته خروجی تهران تا حوالی قم را بند آورده بود. در نتیجه ده ‌و نیم صبح پنج‌شنبه شانزدهم آبان به ترمینال کرمان رسیدیم. راهی اقامتگاه‌مان دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در کرمان بود. دفتر ایرنا در بلوار جمهوری اسلامیِ این شهر بود. آقای روحانی که خدمتگزار دفتر بود، منتظرمان بود.

بی‌فوتِ وقت راهی شرکت گلاب زهرا شدیم. قرار را از هفته پیش تنظیم کرده بودیم. از آن‌جا که تابلوی عریض و طویلی نداشت، کمی سخت پیدا کردیم. دفتر این شرکت در خانه‌ای احتمالا صدساله در کوچه‌ای بن‌بست بود در یکی از فرعی‌های خیابان امامِ کرمان. هدف اما، در جست‌وجوی میراث بر جای مانده «همایون صنعتی‌زاده» بود. گلاب زهرا که حالا در صنعتی گلاب‌گیری یکی از بهترین‌هاست. اگرچه اولین نبوده اما نیت صنعتی‌زاده آن را حالا از بهترین‌ها کرده است. صنعتی‌زاده فرانکلین را باید برکنار از صنعتی‌زاده کارآفرین برشمرد. درباره فعالیتش در عرصه فرهنگ، باید در مجال و مقالی دیگر گفت و نوشت اما سفر به کرمان در پی یادمانده‌های او در کرمان و لاله‌زار بود و گفت‌وگو با برخی کسانی که معاشر او بوده‌اند. او این مجموعه را به همراه همسرش، «شهین دخت سرلتی (صنعتی)» به راه انداخت.

گفتم که دفتر شرکت گلاب زهرا خانه‌ای کهنسال بود با حیاطی موسع و اتاق‌هایی تو در تو. خانم معاذاللهی که روابط‌عمومی این مجموعه است و با او در تماس بودم، ما را به اتاق مدیریت گلاب زهرا هدایت کرد. در آن‌جا، با «علی مصطفوی» و «علی‌اکبر رحیمی» به گفت‌وگو پرداختیم. اولی که چهارده سال مدیرعامل این شرکت بوده و حالا رئیس هیات‌مدیره است و دومی از دوم خرداد همین امسال اداره گلاب زهرا را عهده‌دار شده است.

خانه پدری همایون صنعتی‌زاده در کرمان که اکنون محل شرکت گلاب زهرا شده است

مصطفوی ۶۳ ساله و اهل زرند است و دکترای شیمی محض دارد و به مدت ۸ سال ریاست دانشگاه باهنر کرمان را برعهده داشته است. رفتن او به مجموعه گلاب زهرا به خواست صنعتی‌زاده حکایت جالبی دارد:  سه‌شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۴ از ریاست دانشگاه باهنر کرمان تودیعم بود. دو ساعت بعد پس از اتمام مراسم زنگ زد. اتفاقا فردایش هم آغاز ماه رمضان بود. گفتم کمی فرصت دهید اما همان شب قانعم کرد. دو روز بعد به لاله‌زار رفتیم و اذان ظهر هم کرمان بودیم. گفت با این کاری که کردم، هم روزه و نمازت درست است و هم کار را شروع کردی. هر صبح که به اینجا می‌آمدم، خودش هم بود. اما به این سادگی‌ها کار به کسی واگذار نمی‌کرد و به من هم سه سال پس از فعالیت در گلاب زهرا، مسئولیت کامل را واگذار کرد.

صحبت را به چهل و دو سال قبل کشاندم. وقتی که همایون صنعتی‌زاده تازه می‌خواست کشت گل محمدی در لاله‌زار را آغاز کند: همایون صنعتی‌زاده فرزند عبدالحسین صنعتی‌زاده و نوه حاج علی‌اکبر صنعتی است. وقتی پدرش در سال ۱۳۵۲ فوت می‌کند باید او کار را برعهده می‌گرفت. همایون افزون بر کارهای فرهنگی – با نمونه بارزی چون موسسه فرانکلین - در کشاورزی هم تجربه داشت. از سویی دیگر چون یک‌سیزدهم املاک لاله‌زار برای پدرش بود، آب و زمین هم داشت. از این رو به این فکر افتاد که به نحوی برای بچه‌های پرورشگاه - که پدربزرگش بنیاد نهاده بود - اشتغال‌زایی شود. دو سال مطالعه کرد و به این جمع‌بندی رسید که چون در کرمان کشت زیره مطلوب واقع می‌شود و عطر خوبی هم دارد، احتمالا باید گل محمدی هم خوب از آب دربیاید. آن زمان هم در لاله‌زار کشت خشخاش برای تولید تریاک رسم بود. با تقی حجازی، مالک باریج اسانس کاشان، که رفاقت داشت،  تماس گرفت و مقداری پاجوش گل محمدی از آنجا آورد. بعد از دو سال چند کیلو گل، می‌شود محصول او. آنها را در ظرفی مخصوص قرار داده، به کاشان برد. آن زمان در کاشان براساس عیارِ گل قیمت می‌زدند و می‌خریدند. گل را که می‌دهد، موقع پول دادن به او می‌گویند این گل خوبی است اما تو اهل کاشان نیستی. آن را از کجا آوردی. همین برخورد، جرقه‌ای در ذهن او می‌زند که در لاله‌زار گل محمدی باید جواب دهد و توسعه آن خوب است.  و کشاورزان آنجا و حتی مباشر او ایده‌اش را نپسندید به حدی که مباشرش شک می‌کند نکند او به‌خاطر فوت پدرش، مشاعرش را از دست داده که می‌خواهد در لاله‌زار گل محمدی بکارد. در همین اثنا او پزشکان کرمان را به لاله‌زار دعوت می‌کند و آنها به این کشاورزان می‌گویند او آدم فهمیده‌ای است. مباشرش هم قانع شد که گل بکارند. در سال ۱۳۵۶ اولین بوته‌های گل محمدی کاشته شد. او دیگر از این زمان در کرمان مستقر شد و هرروز به لاله‌زار می‌رفت و برمی‌گشت. او طی این دو سال، مدام در اراضی می‌رفت و بررسی می‌کرد. به مرور اما کار توسعه پیدا کرد. تا آنکه سرانجام نامِ «گلاب زهرا» در سال ۱۳۶۱ رسما ثبت شد. مدتی پس از آنکه کار شروع شد، او به زندان افتاد که پنج سال طول کشید. در این مقطع، همسرش، بانو شهین سرلتی کار را ادامه داد و هرروز با جیپ به لاله‌زار – آن هم در جاده‌ای که آن زمان هنوز خاکی بود – می‌رفت. و جالب است بدانید، همه مکاتبات او در زندان هم درباره کار و گلاب و گل محمدی بوده است.

خانه همایون صنعتی‌زاده در کرمان

مصطفوی اما ویژگی‌های صنعتی‌زاده کارآفرین را برشمرد که یکی‌اش توانایی اقناع‌سازی بود: زمین و آب خودش را به گل محمدی تخصیص داد تا به مردم نشان دهد خودش پیش‌قدم شده است. از این راه، توانست مردم را قانع کند. او اگرچه آینده‌نگریِ فوق‌العاه‌ای داشت، کاری را بدون مطالعه انجام نمی‌داد. برای همین کار هم دو سال مطالعه کرد و بعد توسعه کشت گل محمدی را آغاز کرد. شخص خود را هیچ‌گاه لحاظ نمی‌کرد و مانند بقیه از شرکت حقوق می‌گرفت. به مردم و کشاورزان بیش از خودش اهمیت داشت و حتی به آنها سود می‌داد. چون کار را برای ایتام راه انداخته بود، سهامش را هم به پرورشگاه داد. منظم بود و هر قراری داشت، حتما یک ربع زودتر حاضر بود. شخصیتی ریسک‌پذیر داشت. بسیار مطالعه می‌کرد اطلاعاتش از دنیا و ایران خوب بود و تاریخ را هم خوب خوانده بود مثلا بیست سال پیش می‌دانست در غرب محصول ارگانیک جواب می دهد؛ کشاورزی ارگانیک، گونه‌ای کشاورزی مبتنی بر طبیعت و دوستدار محیط‌زیست است که در آن از سموم و کودهای شیمیایی به هیچ وجه استفاده نمی‌شود. و پانزده سال پیش می‌دانست کشاورزی بیودینامیک جواب می‌دهد؛ کشاورزی بیودینامیک در حقیقت مرحله پیشرفته کشاورزی ارگانیک است. حفظ و پایداری محیط‌زیست، توجه به مسائل اجتماعی و اقتصادی از اصول مهم کشاورزی بیودینامیک است. نیز همچنان مانند کشاورزی ارگانیک از هیچ‌گونه سم و کود شیمیایی استفاده نمی‌شود. همچنین در این روش، مزرعه به عنوان یک چرخه حیاط کامل شناخته شده که تمام اجزای آن اعم از حیوانات و گیاهان متصل و مکمل یکدیگرند.

از زهرا بودن نام این گلاب پرسیدم که گفت هم نام مادربزرگش زهرا بوده و هم آنکه یکی از اسماء متبرکه ما زهرا است و حتی اشاره کرد که صنعتی‌زاده بسیار معتقد بوده و ارث خود را براساس اسلام و قانون شرع واگذار کرد. هم خودش به حج رفت و هم به نمایندگی از همسرش، کسی را با خودش برد.

به سراغ گلاب زهرا و گلاب‌گیری‌اش هم رفتیم. او گفت که ما استانداردی برای خودمان داریم. اگر گل به موقع چیده شود حداکثر از یک کیلو گل یک لیتر گلاب استحصال می شود. معمول ما یک به یک است اما مهم است که عیار گلاب  در یک به یک چند باشد. گلاب معمولی در بازار را با عیار پانزده پر می‌کنیم تا دوازده دربیاید و این جهت اعتماد مردم است.

اتاق استراحت همایون صنعتی‌زاده در کرمان

اگر گل محمدیِ اینجا از همه‌جا بهتر است چون تولید متناسب با اقلیم صورت می‌گیرد. منطقه لاله‌زار به لحاظ ارتفاع از دریا  ۲۷۵۰ متر است. به لحاظ علمی آب هرچه ارتفاع بیشتر باشد، در دمای کمتری به جوش می‌آید درنتیجه اینجا دمای  نقطه جوش آب کمتر از جاهای دیگر است. همچنین اگر ذرات معلق در هوا، زاویه نور آفتاب و کیفیت خاک هم در کیفیت گل و بالتبع گلاب اثر دارد و به همین دلایل گلاب لاله زار متفاوت شده است. حتی ما در سال ۱۳۹۲ از انجمن خاک انگلیس (Soil Association Inc)، گواهینامه صداقت در تجارت (Ethical Trade) به‌دلیل شفافیت و اعتماد در تولید و فروش محصولات، توجه به محیط‌زیست و تأمین منافع تمامی ذینفعان دریافت کردیم که با مترجم خود آمدند و جداگانه و در غیاب ما با اعضای شرکت و کارخانه صحبت کردند.

مصطفوی با ذکر این نکته که همیشه کیفیت برای صنعتی‌زاده اهمیت داشت و طبیعتا ما نیز دارد، می‌گوید هنگام برداشت معلوم است هر مخزن گلاب از کدام مزرعه است و عیار هریک توسط آزمایشگاه «یوروفین» (اتحادیه اروپا) در آلمان معلوم می‌شود.

و البته با اشاره به این پیشینه که گلاب زهرا در ابتدا با چند دیگ نیچه به شکل سنتی فعالیت می‌کرد و به مرور به شش، دوازده و بیست‌وچهار دستگاه صنعتی رسید گفت ظرفیت ما در هر سال حداکثر هزار تن گل است و باید برایش باقی آن فکری می‌کردیم. با مشاوران فرانسوی و بلغار، دستگاه اسانس‌گیر را از ترکیه وارد کرده و نمونه آن را در ایران ساختیم که بهره‌وری بیشتری هم دارد، زیرا طی بررسی‌ها مشخص شد آنچه در دنیا مرسوم است، طراحی اسانس کامل است. وقتی گلاب را به روغن تبدیل کنیم پساب تولید شده حاوی ماده ای به نام فنیل اتیل الکل است.

از او درباره فنیل‌اتیل‌الکل پرسیدم که گفت فنیل‌اتیل‌الکل در صنایع عطرسازی کاربرد دارد و تاکنون به علت نبود امکانات لازم پساب گلاب‌گیری هدر می‌رفت و قابل بهره‌برداری نبود که در فاز چهارم گلاب زهرا در سال ۱۳۹۱ استحصال آن امکان پذیر شده است.

اتاق پذیرایی خانه همایون صنعتی‌زاده در کرمان

مصطفوی البته درباره مسئولیت اجتماعی این مجموعه هم گفت که تأمین منافع عمومی و حفاظت از محیط‌زیست، از آغاز تاکنون در تفکر بنیانگذاران جاری بوده و تبدیل به یک فرهنگ در گلاب زهرا شده است. به دنبال تعهد بنیانگذاران به کشاورزان مبنی بر خرید گل‌ها با قیمت مناسب، هم اکنون نیز گل همه کشاورزان خریداری می‌شود و اجر زحمات آنان تأمین می‌شود. این مجموعه از طریق وام‌های قرض‌الحسنه، همواره حامی این قشر زحمتکش بوده و در نتیجه این حمایت و تلاش بی‌وقفه در توسعه کشاورزی گل محمدی، منطقه لاله‌زار مهاجرت معکوس را تجربه کرده است. بدین ترتیب، اهالی به جای کوچ به حواشی شهرها ترجیح داده‌اند از طریق کشت گل محمدی به امرار معاش بپردازند. هر ساله نیمی از درآمد شرکت به بنیاد خیریه فرهنگی تربیتی صنعتی به عنوان سهام‌دار اصلی گلاب زهرا جهت تعالی و حمایت از کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست کرمان اختصاص داده می‌شود.

در پایان این دیدار، به رحیمی که مدیر تازه این مجموعه است گفتم با توجه به عقبه گلاب زهرا، حالا که هدایت دم و دستگاهِ به یادگارمانده از همایون صنعتی‌زاده را عهده‌دار شده، درباره آینده آن چه می‌اندیشد، بر کیفیت تاکید کرد و آن را مهم‌ترین میراث صنعتی‌زاده قلمداد کرد و اینکه باید در تولید صداقت داشت تا اعتماد مشتری که اساسا تولید بر مبنای سلیقه او صورت می‌گیرد، را جلب و جذب کرد. همچنین به نکته‌ی جالبی اشاره کرد که ارتباط ما با کشاورزان خانوادگی است. آنها در سود کارخانه شریک هستند.در پی آن هستیم که همواره کشاورز متنفع شود تا آنها هم اطمینان خاطر داشته باشند و سعی می‌کنند بهترین‌ محصولات‌شان را به‌دست ما برسانند.

در پایان، مصطفوی گفت که این خانه که حالا مقر شرکت شده است، خانه پدری صنعتی‌زاده بوده و حتی اتاقی که اکنون در آن نشسته‌ایم، محل تولدش بوده است. اما خانه مجاور، منزل او تا پایان عمر بود و در همین خانه هم دار فانی را وداع گفت. میسر شد تا سری به آن خانه هم بزنیم. «ماهگل باقرزاده» این روزها در آنجا زندگی می‌کند و حواسش به اسباب و اثاثیه آقای خانه هست. گفت شوهرم ابتدا نزد پدر همایون خان در کتابخانه‌اش کار می‌کرد و بعد برای خودش. به کرمان که آمدند ما هم آمدیم و شدیم سرایدار خانه‌اش. آدم باهوش و با پشتکاری بود. او طرح‌ریزی می‌کرد و شهین‌ خانم اجراکننده بود.

همایون صنعتی‌زاده و شهین‌دخت سرلتی

وقتی وارد هشتی خانه شدیم، ابتدا چوب‌لباسی‌ِ چوبی‌اش جلب نظر کرد. پیش از هال و اتاق‌ها، راهرویی بود و یک فرعی در این راهرو به آشپزخانه می‌رسید. هال کوچکی بود با سه‌چهار مبل. آن طرف هم میز آرایشی بود و آینه لابد برای خانمِ خانه. روی میز، شیشه‌ای بود و زیر آن عکس‌های قدیمیِ شخصی و خانوادگی همایون خان. اتاق سمت راست برای خانم بود و اتاق سمت راست برای آقا. اتاق آقا دراز بود و انتهایش تختی بود و چراغ مطالعه و آباژور. آباژور هنوز کار می‌کرد و حس خاصی داشت روشن‌کردن‌اش. حیاط مشجر اما نه‌چندان مفصلی داشت. ماهگل گفت وقتی خانم در جاده بندرعباس تصادف کرد و فوت کرد، آقا شش سالِ آخرِ بی‌خانم را در اتاق او می‌خوابید. خانه محقر نبود اما بزرگ هم نبود ولی صمیمیتی در در و دیوارش موج می‌زد که انگار نه انگار ده سالی می‌شود که چشم و چراغش رفته است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha