تنور جشنواره داغ نشد؛ برف ‌ها آب شد

تهران- ایرنا- نخستین روز جشنواره سی‌وهشتم فیلم فجر وقتی هنوز برف روز دوازدهم بهمن باریدن نگرفته بود، آغاز شد. برف بارید و آب شد. تنور جشنواره داغ نشد که نشد.

سردی سرمای ظهر ۱۲ بهمن در حوالی پردیس ملت را فقط تنور جشنواره می‌توانست گرم کند که هر چه در روز نخست جشنواره جلوتر رفتیم هوا سردتر شد که جشنواره داغ نشد. فیلم اول، دوم و سوم تا ساعت ۱۰ شب یکی پس از دیگری اکران و نقد و بررسی شدند. بازیگران فیلم هم آمدند. وقتی نوبت به نمایش فیلم کوتاه و مستند هم که رسید جشنواره خلوت و خلوت‌تر شد.

حالا ساعت ۱۳:۳۰ و نخستین فیلم راس ساعت نمایش داده می‌شود. فیلمی که با محوریت زن جوان با بازی (پریناز ایزدیار) روی پرده رفت. این فیلم از اعتیاد، آدم کشی، دزدی، فقر و غیره، درواقع تاکید می‌کنم و غیره، گفت تا برخی که همزمان با نمایش فیلم از دیدن بارش برف غافل شده بودند افسوس بخورند که سه نقطه. حالا قضاوت با خودتان که چرا دیدن برف از فیلم احتمالا جذاب‌تر شده بود.

بعد هم که نشست فیلم برگزار شد نقش اول و قهرمان فیلم کلا مورد سوال خبرنگاران قرار نگرفت. یعنی ایزدیار اول حرف زد. کم. بعد ۵۵ دقیقه نشست برگزار شد و اصلا چیزی نگفت. محسن تنابنده هم در نشست گفت و گفت. مثلا از تغییر در بخشی از فیلمنامه گفت. از مشاوره به کارگردان گفت. البته درباره حاشیه‌هایی که خانم بازیگر این روزها برایش به وجود آورده چیزی نگفت.

فیلم قصیده گاو سفید (ساخته بهتاش صناعی‌ها) هم دومین فیلم روز نخست بود که روی پرده رفت. این فیلم هم از همان ابتدا با یک اعدامی بی‌گناه آغاز شد. و از همان ابتدا نشان داد که قهرمان فیلم مثل اثر نخست جشنواره یک زن است. فریبا با بازی (مریم مقدم). این فیلم هم از غم و غصه آنقدر برایمان لقمه گرفت که گرفت.

بازیگر نقش یک فیلم (مریم مقدم) وقتی با کارگردان فیلم (بهتاش صناعی‌ها) نسبت دارد؛ یعنی زن و شوهر هستند. سوژه عکاسان می‌شوند. تا آنجا که همین سوژه شد حاشیه نشست فیلم دوم.

حالا نوبت نمایش فیلم سوم است. فاطمه معتمدآریا، سیمین سینمای ایران اینبار قهرمان فیلم سوم روز نخست است تا هت‌تریک زنان در روز برفی جشنواره تکمیل شود. معتمدآریا هم که ابتدای فیلم معلوم شد در سن و سال بالا، از همسرش جدا شده حالا داشت در فیلم «عامه پسند» قهرمان ما می‌شد. انصافاً هم شد. به زادگاهش مهاجرت کرد. کسب و کاری راه انداخت. خانه‌ای اجاره کرد و باقی ماجرا که راستش از توان ما برای روایت خارج است چون توان دیدن این همه غم و غصه را نداشتیم، بنابراین برای صرف شام سالن را ترک کردیم.

حالا چند ماهی است که طبقه دوم پردیس ملت پُر شده از فست‌ فود. البته یک رستوران سنتی هم هست که غذای خانگی دارد اما به ما نرسید و غذایش تمام شده بود. بنابراین دوراهی تحمل گرسنگی خوردن پیتزا برای من و امثال من در ساعت ۹ شب پردیس ملت بود. اینجا البته از تعزیرات هم راستی خبری نیست. یعنی اگر تشنه شوی و آب معدنی بخرید، متوجه می‌شوید.

حالا قطعی گاه و بی گاه که چه عرض کنم تقریباٌ دائم اینترنت در کاخ جشنواره را بگذارید کنار این روایت‌های غصه‌دار و شام تمام شده که البته خدا را شکر در روز نخست برف بارید و همه اینها را شست و برد. خدا هم رحم کند به روز دوم ما.

افتتاحیه جشنواره البته در همان ابتدا یک روایت خوب هم داشت. وقتی نیسان به نیسان اقلام جمع‌آوری شده از جلوی درب پردیس ملت به سمت سیستان و بلوچستان حرکت کرد. این اقلام از پول افتتاحیه تهیه شده بود. یعنی جشنواره افتتاحیه نداشت و پولش را دادند برای کمک به سیل زده‌های سیستان. این را هم گفتیم تا روایت ما هم مانند فیلم‌های روز نخست پایان غمگین نداشته باشد.

امروز هم جشنواره با شنای پروانه شروع می‌شود و بعد بی‌صدا حلزون و سانس سوم هم تومان. فیلم مستند و کوتاه هم که دیگر کسی در جشنواره نمی‌ماند که ببیند، بنابراین بگذریم.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha