تصور اینکه یک ویروس تا این حد روی زندگی همه مردم تاثیر بگذارد، برای هیچکس ملموس نبود اما حال که حدود ۴۰ روز است گریبان همه را به نوعی گرفته، باید سعی کنیم این زنجیره قطع شود تا حداقل همدیگر را به جای اینکه روی تخت های بیمارستانی ببینیم پس از شکست کرونا دوباره در کنار هم شاهد باشیم.
امروز باید به فکر این باشیم که چگونه بتوانیم از بیمار شدن اعضای خانواده جلوگیری کنیم، چگونه کرونا را مهار کنیم و چگونه شکست کرونا را جشن بگیریم؛ اینها باید در ذهن همه باشد نه اینکه با رعایت نکردن و در خانه نماندن به افزایش شمار مبتلایان کمک کنیم.
این روزها باید به این موضوع فکر کنیم که کادر درمانی هفته هاست به خانه خودشان نرفته اند و برای نجات جان بیماران شاید شب و روز کار می کنند حال چگونه دلمان برای این افراد نسوزد. چرا در خیابان ها قدم بزنیم یا به دید و بازدید عید بریم و میهمانی های قبل از کرونا را ادامه دهیم، در حالی که آنها قلب شان برای این می تپد که آیا سالم می مانند که بتوانند بار دیگر در کنار خانواده هایشان باشند یا با جسمی خسته می توانند بیمار دیگری را دوباره به زندگی بازگردانند.
خیلی از مردم روزهاست از خانه بیرون نرفتهاند تا کار پزشکان، پرستاران و دیگر کادر درمانی را بیشتر نکنند، اما برخی از مردم بدون توجه به این مساله همه کارهایی را که قبل از وجود ویروس کرونا انجام می دادند، دوباره دنبال می کنند و نمی دانند تا نفس شان تنگتر و تن شان خستهتر نشده باید زنجیره انتقال این ویروس قطع شود.
پزشک ایثارگر میدانیم خسته ای، میدانیم وقت استراحت نداری، میدانیم کمرت درد گرفته، پاهایت دیگر نای ایستادن ندارند، پس در خانه می مانیم تا علاوه بر مهار کرونا خودمان را اسیر تخت بیمارستانی و مرگ ناشی از کرونا نکنیم. فقط این جمله را می توانم بگویم خدا قوت و تن تان سالم باشد تا بتوانید جان هموطنان را نجات دهید.
تب کردی، گفتی از خستگی است، سرفه کردی گفتی چیزی نیست. آزمایشت که مثبت شد هنوز کار را تعطیل نکرده بودی. اینها را هیچگاه فراموش نخواهیم کرد چون حتی تا آخرین لحظه کنار بیماران ایستادی در حالی که خودت دیگر نای سرپا ایستادن نداشتی و بیماری بود از جنس بیماران مبتلا به کرونا، ماندی تا لحظه ای که دیگر جان در بدن نداشتی.
شاید خدایی نکرده تا زمانی که یکی از اعضای خانواده به این ویروس مبتلا نشود، نتوانیم شرایط را درک کنیم، ندانیم که کادر درمانی چه سختی هایی کشیده اند، اینکه یک شبانه روز شاید هم چندین شب و روز و شاید هم یک ماه تمام بدون استراحتی کوتاه تنها فکر و ذکرشان دیدن حال خوب بیماران مبتلا به کرونا است. چه شب هایی که نخوابیدند و دلشان می خواهد لحظه ترخیص بیماران را ببینند نه اینکه گریه های خانواده ها به خاطر از دست دادن عزیزان شان در این روزهای سال جدید را شاهد باشند.
یاد آن بیماری که دویدی سمتش، گفتی مثل مادرم است، از خاطرت نمی رود چون حتما دلت برای مادرت تنگ شده بود، اینها فراموش نخواهد شد زمانی که دویدی و گفتی آن بیمار هنوز زنده است و آخرین اقدامات را برای زنده ماندنش انجام دادی چون خودت را جای خانواده اش قرار دادی چون چشم انتظار بازگشتش هستند.
شاید اگر حتی لحظه ای به سختی کار پزشکان و پرستاران فکر کنیم، به خودمان بیاییم و دنبال شکست کرونا باشیم تا زودتر زندگی مان به حالت عادی بازگردد و بتوانیم دوباره روزهای خوش را کنار عزیزان مان سپری کنیم. رنگ آزادی و گشت و گذار در خیابان ها و بوستان های شهر را با هم ببینیم.
حال و روزمان این روزها رنگ و بوی کرونایی گرفته، دلمان زندگی گذشته را می خواهد، نگرانی در وجود همه ما رخنه کرده اما اینها همه به خودمان بستگی دارد که چگونه بتوانیم کرونا را شکست دهیم. زنجیره انتقال را قطع کنیم از دورهمی ها پرهیز کنیم.
شما پزشکان و پرستاران انسان هایی پر از انسانیت هستید، پر از مهربانی، پر از صبوری، پر از دلسوزی. ما را یاد ایستادگی تان در مقابله با این بیماری و یاد ایثارتان برای نجات جان بیماران می اندازید، پس بگذاریم آسایش زندگی را دوباره ببینیم و پاسخ این همه ایستادگی و ایثار را با قطع زنجیره بدهیم.
پس به پاس این همه زحمات و سختی های مدافعان سلامت، تندیست را در دل هایمان خواهیم ساخت و هر روز گلبارانش خواهیم کرد. تو ماندی در قلبهای ما و ما به احترام زحمتهای تو بیشتر خانه میمانیم.
نظر شما