علی شیرازی همواره نگاهی منتقدانه به اوضاع آواز معاصر ایرانی داشته است. در عین حال با ارائه مقالههای تخصصی و بحثهای فنی در گوشه و کنار و همچنین راهاندازی برنامههای فنی و تخصصی همچون آیین آواز به ارائه راهکار برای برونرفت از وضع موجود نیز اندیشیده و در برخی از موارد هم بصورت علنی و رسمی زبان به انتقاد گشوده و مدعی شده است که امروزه آواز ایرانی مبتلا به ابتذال شده است.
خبرنگار فرهنگی ایرنا با این هنرمند موسیقی درباره موضوع فرم در آواز ایرانی و اوضاع و احوال آواز ایرانی در سالها و دهههای اخیر نیز به بحث، گفت و شنود نشسته که میخوانید:
ایرنا: اخیرا بسیار منتقدانه با مقوله آواز در ایران برخورد داشتید و این هنر را مبتلا به ابتذال دانستید، چرا؟
شیرازی: خُب شاید دلیل مهمش این است که دیگر نا و نفسی برای این هنر نمانده است. حسابش را بکنید آوازی که تا چند دهه پیش در زندگی مردم جاری بود حالا تقریباً از زندگیشان حذف شده است. در حالی که هر از گاه وقتی اینجا و آنجا آوازی اجرا میشود گاهی استقبال خوب مردم را هم میبینیم. درست شب یلدای دو سال قبل من به همراه گروه موسیقیام برای اجرای برنامه به یکی از معتبرترین دانشکدههای پزشکی پایتخت دعوت شده بودم. آنجا پر بود از جوانان مشتاق و آیندهدار که برای برگزاری جشن کنار هم جمع شده بودند. وقتی روی صحنه رفتیم، طبق روال همیشگیام سه چهار بیت آواز خواندم. آوازم در دستگاه ماهور اجرا شد. بعد هم به ضرورت جشن فرخندۀ آن شب کوشیدم چند تصنیف سنگین و شاد بخوانم. خلاصه برنامه خوبی شد و استقبال دختران و پسران دانشجو فوقالعاده بود.
در این چند ساله، بخصوص هر وقت این طرف و آن طرف میخواهیم اجرای موسیقی بکنیم، غریب و آشنا به غلط میگویند که مردم دیگر حوصلۀ آواز شنیدن را ندارند. اما بدرستی بیان نشده که مردم، حوصلۀ شنیدن چگونه آوازی را ندارند؟
ایرنا: مردم، حوصلۀ شنیدن چگونه آوازی را ندارند؟
شیرازی: این قصه سر دراز دارد. خب باید ببینیم چه جور آوازی در این چند دهه و بخصوص چند سالۀ اخیر عرضه شده که مردم را دلزده کرده است؟
اگر به خروجی کلاسهای آوازمان نگاه کنیم، صدای بیشتر هنرجویانی که به عنوان خواننده پس از خروج از این کلاسها به فعالیت مشغول میشوند تقلیدی و تکراری است. اما با تعجب میبینیم که متأسفانه مدرسان این کلاسها با اصرار به روش قبلی خود ادامه میدهند.
سؤال من از این مدرسان گرامی این است که آیا هیچ وقت به نظارۀ حاصل کار خودشان نشستهاند؟ آیا همه همّ و غمشان این است که صداهایی کمجان و بیحس و حال تربیت کنند که شنیدن این صداها کمترین اثری را در شنونده نگذارد و حتی او را دلزده کند و بدتر از آن اینکه شنونده را به صدای خوانندگان سبکهای دیگر متمایل کند؟
این جور نگاه کردن به مقوله تربیت هنرجو از سوی این مدرسان به نظرم چیزی جز ابتذال نیست. تازه، کار به اینجا هم ختم نمیشود. برخی از همین مدرسان در معدود جشنوارههای موسیقی کشور، صاحبان همین صداها را به عنوان خوانندگان برتر برمیگزینند و اینجا و آنجا هم از صداهایشان تعریف میکنند.
ایرنا: قدری درباره این مشکلات واین صداها توضیح دهید.
شیرازی: بیشتر این صداها برآمده از کلاسهایی هستند که به روشهای قدیمی و نخنما هنرجو را تربیت میکنند. خودِ معلم دانستههایی محدود حداکثر در زمینه ردیف آوازی دارد که در دو سه دهۀ اخیر مبحث صداسازی هم به آن اضافه شده است. درکل از این دو ظرف که مظروفی معیّن دارد چیزی بیش از این هنرجویان فعلی بیرون نخواهد آمد.
صداها باریک و به دور از آن حجم مفیدی هستند که صدای هر انسان میتواند داشته باشد. بنابراین در تولید صدا به شکل طبیعی دچار مشکل میشوند. در مرحله بعدی صدایی که باریک و غیرطبیعی باشد در تولید تحریر درست و سالم ناموفق خواهد بود.
از همه بدتر اینکه این کلاسها چیزی جز تقلید به هنرجو نمیدهند. در حالی که آواز ایرانی نه در ردیف به تنهایی تعریف شده، نه در تقلید همیشگی.
حقیقت اینجاست که آواز ایرانی در مقولۀ فرم خلاصه میشود. کار مدرس آواز نیز سادهسازی مفاهیم فرمیک ردیف و تولید صدا و بعد هم طراحی آواز برای خواننده است. یعنی از طریق سادگی در بیان میتوان هنرجو را با آواز همراه کرد و او را راه برد. تقلید نه تنها به فرم در آواز ایرانی راه ندارد، که حتی هنرجو را از فرم به عنوان طلاییترین بخش از فراگیری و بعد هم اجرای آواز به دور میدارد. این هم یک بخش دیگر از تبیین مقولۀ ابتذال آواز.
ایرنا:در مقابل آسیبهایی که برشمردید، چاره کار چیست؟
شیرازی: صدا هم مثل میوه باید برسد تا حسابی مزه کند. متأسفانه ما سالهاست در حال مصرف میوههای کال آواز ایرانی هستیم. وقتی نهایت تلاش یک مدرس آن هم از نوع باسابقهاش این است که هنرجوی او فقط ادای استادش یا خودش را دربیاورد نتیجه از پیش معلوم است.
فرقی هم نمیکند که صدای استاد شجریان باشد یا کسی دیگر. در واقع استاد شجریان به مدت پنج شش دهه شاید بیش از بسیاری از آوازخوانان تاریخ ۱۱۵ سالۀ ضبط موسیقی در ایران از خودش اثر بجا گذاشته است.
هیچ کپیای نه تنها از اصل بهتر نمیشود که حتی با اصل خودش برابری هم نمیتواند بکند. اینگونه است که از فرم در آواز ایرانی غافل میمانیم و کلاسهای ما بجای تولید خواننده و آوازخوان به محلی برای تربیت مقلد و کپیکار بدل میشود.
این چرخه سالهاست در حال تکرار شدن است. از آن طرف هم وقتی هنرجوی بختبرگشته مجبور میشود صدایی را تقلید کند که از خودش حجم بیشتر یا کمتری دارد و در تحریرها لنگ میزند، هاج و واج نزد ما میآید و ما هم مرهمی ناکارا و بیهوده به نام صداسازی برایش تجویز میکنیم.
ایرنا: مقوله صداسازی مدتی است که بسیار مورد توجه قرار گرفته است.صداسازی دقیقا چیست؟
شیرازی: در کلاس صداسازی ما تمرینهایی به شاگرد میدهیم که به خیال خودمان راحتتر بتواند تقلید کندواین یعنی دور باطل. هنرجویی که باهوش باشد از معلم سؤال میکند. معلم هم بجای دادن پاسخ صحیح در واقع گره ای روی گره قبلی میزند.
هنرجو میگوید زدن این تحریرها که توأم با باریک کردن زورکی صداست برایش سخت و طاقتفرساست. آن وقت ما تمرینهای جدیدتری به او میدهیم تا مثلاً بتواند همه چیز صدایش را به همان شکلی که مورد نظر ماست دربیاورد.
در حالی که فقط کافی است بجای تقلید و تکرار به دریای بیانتهای فرم نزدیک شویم. در آواز بجای تقلید باید به مقولۀ فرم پرداخت.
ایرنا: فرم در آواز ایرانی چیست؟
شیرازی: فرم در مفهوم کلی، همان چیزی است که نظم را در شعر حافظ و مولوی را به وجود آورده و آن را جاودانه ساخته است.
در حقیقت فرم، همان چیزی است که از دل شعر کهن و کلاسیک فارسی، نیما یوشیج را به ارمغان آورده است.
در آواز ایرانی هم فرم، زاینده و مولد هنرمندی چون استاد غلامحسین بنان بوده است. فرم یک چشمۀ جوشان و همیشه جاری است. نظم و انضباطی که در آثار مختص هر هنری میبینیم، فرم را در آن هنر تشکیل میدهد. ما اگر به هنرجو بجای آموختن تحریرهای خودمان یا استاد قبلیمان، فرم تحریر زدن را بیاموزیم آن وقت هنرجو راه خودش را در آواز پیدا خواهد کرد. همین طور است اگر فرم شعرخوانی را به هنرجو بیاموزیم. در واقع سالهاست چرخۀ آموزش آواز در این دیار توی دور تکرار افتاده است. ما به هنرجو فرم نمیآموزیم بلکه مُشتی اتود در قالب آواز در فلان دستگاه یا حداکثر در قالب کلیت ردیف به او میآموزیم. برونداد این رویه هم کاملاً از پیش مشخص است: تقلید و تقلید و تقلید.
فرم یعنی دقت در جزئیاتی که خودش زیرمجموعه برخی کلیات در آواز ایرانی است. کلیات آواز ما را فراگیری ردیف آوازی تشکیل میدهد که شامل شناخت دستگاهها و آوازها و گوشههاست. جزئیات آن هم همان چیزهایی است که ذره ذرۀ ساختمان این هنر را شکل داده است. مانند متر آواز، گردش ملودیک، جملهبندی تحریر و البته قبل از آن هم لایهبندی تحریر، شعرخوانی، آکسانبندی، پیانو فورته، حفظ تونالیته و شخصیت صدا در سه نقطۀ بم، میانی و اوج آن و بالاخره طراحی آواز و دیگر موارد. با شناخت یکایک بخشها و جزئیات فرم و سپس کاربردی کردن دانشی که از مقولۀ فرم به دست آوردهایم میتوانیم به یک گنج تمامناشدنی دست پیدا کنیم. شرطش هم این است که از امروز بپذیریم آواز ایرانی با وضعیت فعلیاش تقریباً به انتهای خط رسیده است. وقتی نقص را بپذیریم خود به خود به سوی کمال حرکت خواهیم کرد.
ایرنا: یعنی به نظر شما جایگاه بنان در آواز ایرانی همسنگ جایگاه نیما در ادبیات معاصر است؟
شیرازی: بله بنان بیشک همان کاری را با این هنر کرد که نیما یوشیج با شعر کرد. پس به جرات میتوان بنان رانیمای آواز ایرانی دانست.
او بود که به گلپایگانی، شجریان، نادر گلچین و ایرج قدرت و جسارت پرواز و پریدن در آسمان هنر آواز را ارزانی داشت. اگر بنان نمیبود، بدون شک این هنرمندان یا در آواز ظهور نمیکردند یا اینکه دست کم به گونهای دیگر در این عرصه هنرنمایی میکردند. هرچه بود بنایی بود که بنان به درستی گذاشته بود.
بنان صدای آواز مدرن ایرانی بود. اما شوربختانه نامش آنچنان که سزاوارش بوده پاسداری نشد. نام بنان و افکار و آثارش نیز مثل بسیاری دیگر از هنرمندان راستین زیر غبار زمان گم شده و نیازمند غبارزدایی است.
ایرنا: با توجه به صحبتهای شما باید گفت که شما فرم و خلاقیت را بر بسیاری از مقولات دیگر ارجح میدانید. با این حساب شما چه جایگاهی برای ردیف به عنوان مهمترین دارایی موسیقی ما در دوشاخۀ ساز و آواز قائل هستید؟
شیرازی: ردیف، نقشۀ راه است. اما آن هم باید آسیبشناسی شود. البته نه آسیبشناسی خود ردیف، بلکه آسیبشناسی پیرامونیاش، از نظر مشکلاتی که در این سالها پیرامون ردیف شکل گرفته و به نوبۀ خودش در حال آسیبزایی مکرر است.
الان همین دوستان بیش از سه دهه است که دارند چیزی را با عنوانهایی مثل ردیف طاهرزاده تدریس میکنند. خب تا جایی که من میدانم استاد سیدحسین طاهرزاده چیزی به عنوان ردیف از خودش به یادگار نگذاشته است یا حداقل من در طول سه دهه فعالیت در عرصه موسیقی و آواز ایرانی آن را ندیدهام.
ایرنا: پس چگونه است که این شیوه امروزه به یکی از مهم ترین شیوه های تدریس آواز تبدیل شده است؟
شیرازی: ماجرا از این قرار است که آقای محمدرضا شجریان سه چهار آوازی را که از استادش زندهیاد نورعلی خان برومند به نقل و روایت از طاهرزاده آموخته بوده با آموزههایی تحت تأثیر ردیف آوازی به روایت استاد زندهیاد دوامی مخلوط کرده و این وسط، با توجه به تواناییها و فیزیک حنجره خودش در تمام هفت دستگاه و پنج آواز، مطالبی اتود مانند را به شاگردان قدیم خودش آموخته است.
خب اینکه ردیف طاهرزاده نمیشود. حداکثر میتوان آن را شیوۀ استاد شجریان نامید و نباید فراموش کنیم که ایشان در آوازخوانی تحت تأثیر طاهرزاده هم قرار داشته است. خود من در آیین آواز وقتی هنرجوی جوانی برای خواندن روی صحنه به من مراجعه میکند، طبیعی است بپرسم به چه شیوهای آواز میخوانَد.
خیلیهایشان درجا جواب میدهند: طاهرزاده میخوانم و منظورشان این است که به شیوه این استاد بزرگ آواز میخوانند.
خب اولش آدم خوشحال میشود و تصور میکند که این جوانها رفتهاند و از روی صفحههای استاد طاهرزاده، آوازهای فاخر ایشان را تمرین و بازخوانی کردهاند. ولی به محض اینکه امثال همین هنرجوها دهان باز میکنند مشخص میشود که شاگردان نسل دوم و سوم استاد شجریان هستند و در واقع نه ادای خود شجریان، که ادای شاگردان نسلهای بعدی او را درمیآورند. یعنی چند دهه است که کار و بار آوازخوانی در این ملک به ادا درآوردن کشیده است. این هم جلوۀ تلخ دیگری از ابتذال است.
ایرنا: اما نباید تمام روشهای آموزشی قدما و نسلهای قبل را زیر تیغ انتقاد گرفت.
شیرازی: بله. مثلاً کارنامۀ سیدحسین طاهرزاده یکی از نقاط اوج آواز ایرانی است. دقتی که او به مقولۀ فرم در آواز کرد در نوع خودش نقطه عطفی در تاریخ معاصر این هنر بود. همین راه را بنان با شیوه، پسند و سلیقۀ خودش به شکل دیگری ادامه داد و آن صدای فاخر را از خود به یادگار گذاشت. طاهرزاده شاید نخستین کسی بود که به وسیلۀ دستگاه فنوگراف که از دوستش گرفت صدای خود را ضبط میکرد و میشنید و در تصحیح و ارتقای صدا و آوازش برمیآمد. این، چیزی به غیر از توجه به مقولۀ فرم نیست. آن وقت ما سه چهار دهه است که حداکثر دوازده اتود آوازی را داریم به هنرجویان آموزش میدهیم و در کنارش هم شبه مهارتهایی را به اسم صداسازی چاشنی آن کردهایم. ولی کیست که نداند آواز گرانسنگ ایرانی در این دوازده آواز خلاصه نشده است. آواز ایرانی یعنی دهها شیوه و صدا. یعنی هنرمندان بزرگی که عمری را پای این کار گذاشتهاند و سر آخر شدهاند ظلی و قمر و روحانگیز. آن وقت ما سالهاست به بزرگنمایی یک نام و صدا و شیوه مشغولیم و در حال فروکاستن و کوچکسازی هنری به این عظمت به نام آواز ایرانی هستیم.
نظر شما