این کشور تاکنون به عنوان یک قدرت فرامنطقه ای راهبرد اعلامی و اعمالی خود در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (سابق) را به طور کلی بر مبارزه با تروریسم، به دست آوردن اهرمهای نفوذ در مناقشات منطقه، سلطه اطلاعاتی بر تبادلات مرزی اعم از تبادلات تجاری و مواد مخدر از طریق طرحهایی چون کمک به امنیت مرزی کشورها، حمایت از همگرایی اقتصادی این جمهوریها مستقل از روسیه و چین، حمایت از تولید و صادرات انرژی منطقه به سمت غرب، اعمال فشار بر حاکمیت کشورها با ابزار حقوق بشر و دموکراسی و حکمرانی خوب و کمک به کشورها برای خروج از وابستگی اقتصادی و سیاسی به چین و روسیه اعلام کرده است .
البته واشنگتن با توجه به الزامات هر دوره، بخشی از اهداف فوق را در اولویت سیاست خارجی خود قرار می دهد. برای نمونه در دهه ۱۹۹۰ سیاست آمریکا در قفقاز جنوبی بر دولت سازی، توسعه اقتصادی، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و انتقال سیستم سیاسی از اقتدارگرایی به دموکراسی و در سال ۲۰۰۰ مقابله با تروریسم متمرکز بود.
اما در سالهای اخیر، نگرانی عمده آمریکا گسترش و تعمیق بیش از پیش نفوذ سیاسی-نظامی روسیه و نفوذ اقتصادی-فرهنگی چین در این منطقه و از همه مهمتر همراه کردن این جمهوریها با سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران است.
از نظر دولت آمریکا اگر چه برخی مسائل در چارچوبهای چندجانبه قابل مدیریت است، اما بسیاری از نگرانیها به دلیل وجود اختلاف بین کشورهای منطقه و همچنین به دلیل تفاوت راهبرد دیگر بازیگران در این منطقه باید در چارچوبهای دو جانبه به پیش رود.
کارشناسان سیاسی و تحلیلگران آمریکایی مهمترین چالشهای پیش روی این کشور در آسیای میانه و قفقاز جنوبی را تضعیف تعهدات دولتهای غربی نسبت به دولتهای این منطقه، قدرتیابی مخالفان چینی و روسی در منطقه، مشارکت تجاری محدود آمریکا با این کشورها، اولویتبندی عمودی مناطق در سیاست خارجی آمریکا می دانند.
به طور نمونه واشنگتن در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ توجه جامع و با برنامهای برای قفقاز جنوبی نداشته و نسبت به دوران قبل روابط خارجی آمریکا با این کشورها توسعه چندانی نداشته است. هر چند که مقامات ارشد دولت این کشور مانند مایک پنس، معاون رئیس جمهور و جان بولتون مشاور امنیت ملی سابق کاخ سفید از هر سه کشور قفقاز جنوبی بازدید کردهاند. (پنس در سال ۲۰۱۷ به گرجستان سفر کرد و بولتون در سال ۲۰۱۸ به هر سه کشور قفقاز جنوبی سفر کرد و غیر از آن تعاملات مختلفی با سران این سه جمهوری داشته است.) اما آمریکا یک سند و استراتژی جامع، مشابه آنچه در مورد آسیای مرکزی منتشر کرد در مورد قفقاز منتشر نکرده است.
از طرف دیگر ابتکار مهم سیاسی جدیدی در دوران ریاست جمهوری ترامپ برای منطقه قفقاز جنوبی طراحی نشده است. به صورت کلی عملکرد آمریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ در قفقاز جنوبی نسبت به دورههای قبل، متناقض و مقطعی و تا حدودی قائم به شخص شده است. برای نمونه به خاطر اهداف ضدایرانی جان بولتون، قفقاز در سایه تلاشهای وی برای آمریکا مهم شده بود و با اخراجش بخشی از این تلاشها مسکوت مانده است.
جان بولتون که یکی از حامیان سرسخت «فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی ایران بود با سفر به قفقاز سعی کرد مقامات ارمنستان را به برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی و کاهش وابستگی به گذرگاه ایران متقاعد کند. بعد از آن سفر، دولت پاشینیان سفارت خود در سرزمینهای اشغالی را دایر و رئیس جمهوری ارمنستان در حکم سفیر این کشور اقامت در ایروان را به اقامت در تل اویو تغییر داد. هر چند که طرفین تصمیم داشتند سفارت ارمنستان در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ در تل اویو افتتاح شود اما به دلیل شیوع کرونا هنوز افتتاح نشده و سفیر این کشور در ایروان مستقر است.
با اینکه سیاست کلی آمریکا فشار بر روسیه جهت خروج از اوستیای جنوبی و آبخازیا است، اما در دوران ترامپ کمتر به این مساله توجه شده و کاخ سفید درصدد نزدیکی به روسیه بوده است.
در مورد مناقشاتی همچون قرهباغ هم آمریکا در دوره ترامپ هیچ تلاش جدی انجام نداده است. هر چند فرصتهایی برای صدور قطعنامه جهت تضعیف قدرت روسیه در تاثیرگذاری بر مناقشه و حمایت از کشورهایمنطقه در برابر روسیه، برای آمریکا وجود داشته، اما چنین اقدامی هم صورت نگرفت.
مهمترین آزمون برای سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ در قفقاز جنوبی، تحولات ارمنستان بود. دولت آمریکا سعی کرده است در سطح رسمی در برخورد با دولت پاشینیان محتاط عمل کند. برای نمونه هر چند ترامپ خواهان افزایش اعضا سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و به تبع آن کاهش حق عضویت خود در این پیمان نظامی است، اما دولت ترامپ با این موضع اتحادیه اروپا که بررسی عضویت کشورهای قفقاز جنوبی در ناتو در حال حاضر غیر ممکن است مخالفتی ندارد.
چین در حال تبدیل شدن به مهمترین شریک اقتصادی کشورهای قفقاز و روسیه مهمترین فروشنده سلاح است. روسیه وفاداری سیاسی حاکمیت جمهوری آذربایجان، زیرساخت های اصلی ارمنستان و دو منطقه گرجستان را برای پیشبرد سیاست هایش در اختیار دارد.
جغرافیا و زیر ساختهای اقتصادی منطقه به نفع چین و روسیه است. آمریکا در رقابت با چین و روسیه در قفقاز جنوبی در موضع ضعف قرار دارد. هر چند حضور رژیم صهیونیستی و سرمایهگذاری شرکتهای نفتی در منطقه بسترهایی برای نفوذ آمریکا هستند، اما مقامات آمریکا در دیدار با سران این کشورها اذعان میکنند در موضع برابری جهت رقابت با چین در منطقه نیستند.
یکی از مسئولین آمریکایی گفته است «هر قدم ما در منطقه 10 برابر قدم های چین در منطقه هزینه دارد». بنابراین مقامات آمریکا هم در دوره باراک اوباما و هم در دوره ترامپ تاکید میکنند که اولویت آنها در رابطه با این کشورها کیفیت و نتایج حاصله است نه کمیت رابطه.
به نظر میرسد در سالهای اخیر تمرکز اصلی آمریکا در رقابت با روسیه بر منطقه دریای سیاه و اوکراین و گرجستان بوده است. کمکهای هدفمند آمریکا به نیروی دریایی گرجستان و مسائل دیگر همه حاکی از اهمیت منطقه دریای سیاه برای آمریکا در رقابت با روسیه است.
در خصوص جمهوری آذربایجان و ارمنستان در چند سال اخیر آمریکا برنامهای برای رقابت با چین و روسیه ندارد. تنها مساله مهم همراه کردن این دو کشور با سیاست فشار حداکثری علیه ایران بوده است.
نظر شما