۳ تیر ۱۳۹۹، ۱۷:۴۶
کد خبرنگار: 1767
کد خبر: 83831380
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

منطق در فلسفۀ ما امری تزیینی است

تهران-ایرنا- اسدالله فلاحی نویسنده کتاب منطق تطبیقی گفت: در فلسفه آنچنان اهمیت منطق شناخته شده نیست. منطق در فلسفه ما تا حدودی تزئینی است. بسیاری نظیر خود من در دوران طلبگی می‌پرسند که ما این‌همه منطق مظفر خواندیم، اما به چه کار آمد و چه کمکی به ما کرد؟ به همین دلیل در گروه‌های فلسفه ما، منطق چیزی تشریفاتی است و ربطش با فلسفه مشخص نیست. در این اوضاع منطق جدید وضعش بدتر است. اما در غرب اینگونه نیست.

اسدالله فلاحی دانشیار و مدیر گروه منطق موسسه حکمت و فلسفه ایران است. دو اثر از کتاب‌های او به نام‌های منطق تطبیقی (۱۳۹۵) و منطق در ایران سدۀ ششم (۱۳۹۷) تا به حال جزو آثار شایسته تقدیر در جشنواره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده‌اند. با او در زمینه آثارش و نیز وضعیت عمومی علم منطق در فضای علمی کشور و گروه منطق موسسه حکمت و فلسفه ایران گفت وگو کرده‌ایم. 

با هم شرح این گفت وگو را در ادامه می‌خوانیم.

ایرنا: آقای فلاحی، به عنوان مدیر گروه منطق موسسه حکمت و فلسفه ایران توضیحات مختصری درباره پیشینه تحصیلی خود بفرمایید؟

من در سال ۱۳۶۷ تحصیلات حوزوی را آغاز کردم و تا دروس خارج ادامه دادم. بعد از آن در دانشگاه مفید کارشناسی و کارشناسی ارشد فلسفه غرب را و سپس دکترای منطق فلسفی را در دانشگاه تربیت مدرس گذراندم. پس از چهار سال عضویت در گروه فلسفه دانشگاه زنجان، در سال ۱۳۹۰ به موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منتقل شدم.

ایرنا: درباره آثار قلمی خود بفرمایید؟

اولین اثر من ترجمه کتاب منطق ربط اثر استیون رید بود که در سال ۱۳۸۵ از سوی انتشارات دانشگاه مفید منتشر شد. پس از آن دو کتاب آشنایی با منطق ربط و منطق خونجی را نوشتم که موسسه حکمت و فلسفه در سال‌های ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ آنها را منتشر کرد. پس از اینها، دو کتاب منطق تطبیقی (۱۳۹۵ انتشارات سمت) و منطق در ایران سدۀ ششم (۱۳۹۶ انتشارات مؤسسه حکمت و فلسفه با همکاری آقای غلامرضا دادخواه) را منتشر کردم که اولی به مقایسه‌ای میان منطق قدیم و جدید می‌پردازد و دومی تصحیح و تحقیق هفت رساله منطقی از اندیشمندان سده ششم هجری به همراه مقدمه‌ای تفصیلی بر هر کدام است.

ایرنا: سطح کتاب‌های علم منطق را چطور می بینید؟ به نظر می‌آید که ما تالیفات آنچنانی در حوزه منطق نداریم. آیا با این نظر موافقید؟

کتاب فراوان است و اتفاقا افراد بسیاری در حوزه منطق کتاب نوشته‌اند، اما طبیعتا نوآوری کم داریم.

منطق در ایران در گروه‌های ریاضی و فلسفه آموزانده می‌شود و مورد پژوهش قرار می‌گیرد. همکاران گروه‌های ریاضی غالبا حاصل تحقیقات خود را به صورت مقاله در نشریات بین المللی و به زبان‌های غربی منتشر می‌کنند، اما همکارانمان در گروه‌های فلسفه که منطق تدریس می‌کنند به اهمیت منطق در فلسفه چندان آگاه نیستند و نیاز چندانی به پژوهش در منطق نمی‌بینند. منطق در گروه‌های فلسفه ما تا حدودی تزئینی است. بسیاری نظیر خود من در دوران طلبگی می‌پرسند که ما این‌همه منطق مظفر خواندیم، اما به چه کار آمد و چه کمکی به ما کرد؟ ما آثار فلسفی ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتالهین را بدون خواندن منطق می‌فهمیم. پس چه نیازی داریم به منطق؟ از همین رو است که در گروه‌های فلسفه ما، منطق امری تشریفاتی است و ربط آن با فلسفه مشخص نیست. در این گروه‌ها، وضع منطق جدید بدتر است و رد آن را در کمتر جایی در آثار پژوهشی فلسفی‌مان می بینیم.

من به همکاران فلسفی‌مان حق می‌دهم که در رابطه با ارتباط فلسفه و منطق دچار ابهام باشند. اولا، برخلاف ایران، در هیچ مرکز معتبر فلسفی در جهان، منطق قدیم به عنوان یک علم تدریس نمی‌شود. امروزه، منطق قدیم در جهان علم به «تاریخ منطق» تبدیل شده است، ولی ما در ایران هم‌چنان داریم کتاب المنطق مظفر را می‌خوانیم و می‌آموزانیم. ثانیا ما شاهدیم بزرگانی چون ارسطو و ابن سینا توجه زیادی به منطق و به ویژه مبحث موجهاتِ دارند. اما کسی چون مظفر می پرسد که بحث موجهات ابن سینا به چه درد ما می‌خورد؟ البته او حق دارد، چون موجهات به درد فقیه و اصولی نمی‌خورد. اما آیا برای فیلسوف هم بی‌ارزش و بی‌فایده است؟ با این حال، می‌بینیم که کتاب فردی مانند مظفر در سنت حوزوی ما، و پیرو آن، در گروه‌های فلسفه دانشگاه‌ها به کتاب درسی تبدیل می‌شود و دانشجو و طلبه و سپس اساتید رشته فلسفه، منطق را معادل چنین کتابی می‌گیرند.

بسیاری از استادان و دانشجویان فلسفه در کشورمان وقتی با فرمول‌های منطق جدید روبرو می‌شوند سردرگم می‌شوند و وحشت می‌کنند. در واقع، آنها تنها درخت‌ها را می‌بیند و جنگل را با تمام عظمت‌اش درنمی‌یابند. آنها گمان می‌کنند منطق جدید و منطق ریاضی یعنی همین فرمول‌های نامفهوم و گیج کننده! آنها مفاهیم عمیق فلسفی و پیش‌فرض‌های متافیزیکی پشت آن فرمول‌ها را نمی‌بینند و ربط و نسبت آن با فلسفه را درنمی‌یابند. بر خلاف نظر ایشان، منطق جدید می‌تواند به سنت فلسفی ما کمک بسیار کند.

در غرب چنین نیست. منطق‌دانان ریاضی با توجه به مبحث موجهات توانسته‌اند متافیزیک را به فلسفه تحلیلی برگردانند. پیش از آن، پوزیتیویست‌های منطقی در حلقه وین معتقد بودند که متافیزیک نه تنها باطل، بلکه حتی بی‌معنی است. ولی ریاضیدان نوجوانی مانند سول کریپکی در ۱۹ سالگی برای منطق موجهات جدید معناشناسی فراهم می‌کند و بر پایه آن در ۳۰ سالگی در سه سخنرانی در سال ۱۹۷۰، که بعدها در کتاب نامیدن و ضرورت منتشر شد، متافیزیک را احیا می‌کند و پیروان او در پنجاه سال اخیر توانسته‌اند «متافیزیک تحلیلی» را به یکی از کانون‌های جدی پژوهش درون مکتب فلسفه تحلیلی بدل کنند. چنین امری نشان می دهد که منطق ربط مستقیم و مهمی با فلسفه دارد. این نکته تاکنون به جامعه فلسفی کشور ما منتقل نشده و فلسفه ما هم‌چنان ارتباطی با منطق برقرار نکرده است. گروه‌های فلسفه ما خود را هم‌چنان به منطق مظفر محدود کرده‌اند.

ایرنا: درباره کتاب منطق تطبیقی بفرمایید. خلاصه ایده و محتوای این کتاب چیست؟

در این کتاب تلاش کرده‌ام که مقایسه‌ای تطبیقی میان منطق قدیم با منطق جدید انجام دهیم. البته نه با همه منطق‌های قدیم، بلکه تنها با یکی از آنها یعنی منطق سینوی. غربی‌ها منطق ارسطویی و منطق رواقی و منطق قرون‌وسطائیان غربی را با منطق جدید سنجیده و کار تطبیقی را به تفصیل به سامان رسانده‌اند و هم‌چنان در دست پژوهش دارند. در حوزه منطق قدیم در جهان اسلام، اما، این کار انجام نشده است. تنها کار پیشگام در این زمینه نوشته‌های نیکولاس رِشر است. او در دو دهه شصت و هفتاد میلادی به خواندن و تطبیق آثار منطق‌دانان مسلمان با منطق جدید مبادرت ورزید و بعداً هم این کار را به دلیل عدم استقبال منطق‌دانان غربی رها کرد. (البته اکنون غربی‌ها اهمیت این موضوع را دریافته‌اند و کسانی چون ویلفرید هاجز در لندن، تونی استریت در کمبریج و شاگرد او خالد الرویهب در هاروارد دهه‌های اخیر کارهای تطبیقی و ترجمه و تصحیح در حوزه آثار منطق‌دانان قدیم مسلمان را شروع کرده‌اند.

در ایران اما، منطق تطبیقی پیش از انقلاب سابقه چندانی ندارد. به جز یک فصل از کتاب مدخل منطق صورت از غلامحسین مصاحب و یکی دو مقاله پراکنده از این و آن، سخن دیگری در این زمینه نمی‌یابیم. پس از انقلاب و با برگشتن مهدی حائری یزدی و ضیاء موحد به ایران و آغاز تدریس فلسفه غرب توسط اولی و تدریس فلسفه علم و منطق ریاضی توسط دومی، منطق تطبیقی در ایران شکل می‌گیرد. حائری در کتاب هرم هستی (۱۳۶۰) منطق جدید را در تفسیر گزاره جزئیه به صورت عطفی متهم به «اشتباه خانمانسوز» می‌کند و پیشنهاد می‌کند که باید به صورت شرطی تحلیل شود. ضیاء موحد در مقاله‌ای (۱۳۶۶) خطاهای پیشنهاد حائری را گوشزد می‌کند. موحد در سال ۱۳۶۸ کتاب درآمدی به منطق جدید را می‌نگارد که به مهم‌ترین و خوش‌خوان‌ترین کتاب منطق جدید در گروه‌های فلسفی تبدیل می‌شود. مقالات بعدی موحد که بیشتر جنبه منطق تطبیقی و فلسفه منطق دارند و سپس کتاب‌های منطق موجهات (۱۳۸۳) و تاملاتی در منطق ابن‌سینا و سهروردی (۱۳۹۵) در مجموع سبب می‌شوند که منطق تطبیقی در گروه‌های فلسفی و محافل حوزوی کاملا شناخته شوند. پس از موحد، بسیاری از شاگردان نسل اول و دوم او از طریق کلاس‌ها و بسیاری دیگر از صرفا از طریق کتاب‌ها و مقالات او به منطق تطبیقی علاقه‌مند می‌شوند و دست به تالیف و ترجمه در این باب می‌زنند. البته برخی از علاقمندان در این زمینه  بیشتر از موضع مخالفت و انتقاد به منطق جدید به موضوع نزدیک شده‌اند و کمتر کسانی داریم که پلی میان منطق قدیم و جدید زده باشند.

در کتاب منطق تطبیقی سعی کرده‌ام به پیروی از استاد موحد میان منطق جدید و قدیم پل بزنم. از این رو ناگزیر شدم که آثار منطق‌دانان قدیم سینوی را بخوانم و در این راه با بسیاری از منطق‌دانان مسلمان که اصلاً نمی‌شناختمشان آشنا شوم، کسانی مانند ابن صلاح همدانی، مجدالدین جیلی، رشیدالدین وطواط، شرف الدین مسعودی، ابن غیلان بلخی که فیلسوف، متکلم و منطق‌دان پرآوازه‌ای همچون فخر رازی بر خوان نعمت این بزرگان گمنام نشسته و بهره برده و به فخر رازی تبدیل شده بود.

ایرنا: پس شما به نوعی ابتدا کتاب منطق تطبیقی را نگاشته‌اید و در ضمن نگارش کتاب وقتی با منطق‌دانان ناشناختۀ ایران آشنا شدید، به سراغ کتاب بعدی یعنی منطق در ایران سده ششم رفته و برخی از رساله‌هایشان را تصحیح و معرفی کردید؟

تا حدودی بله. البته من بحث منطق طبیعی را از خیلی سال پیش آغاز کرده بودم. تصور ابتدایی من (و بسیاری دیگر) این بود که یک منطق جدید داریم و یک منطق قدیم و به آسانی می‌توان میان آنها مقایسه کرد و ربط و نسبت آنها را به دست آورد. اما این یک اشتباه بزرگ بود! ما منطق‌های جدید داریم و منطق‌های قدیم! شاید بتوان گفت که ما به تعداد منطق‌دانان قدیم، منطق قدیم داریم. وقتی سخنان منطق‌دان‌های قدیم را مقایسه می‌کنیم و اختلاف نظرهای آنها را می‌بینیم معلوم می‌شود که تا چه میزان میان اندیشه‌های منطقی آنها شکاف‌های بزرگ هست!

به همین دلیل هر چه در منطق تطبیقی جلوتر می‌رفتم با اسامی ناشناختۀ بیشتری آشنا می‌شدم. یکی از این اسامی را خالد الرویهب به من معرفی کرد. شخصیتی مانند شمس‌الدین سمرقندی را من اصلاً نمی‌شناختم. پس از اینکه الرویهب سمرقندی را به من معرفی کرد دیدم که چه نوآوری‌های منطقی شگرفی دارد. برخی از اندیشه‌هایی که منطق‌ریاضی‌دانان جدید امروزه به آن رسیده‌اند، سمرقندی هفت سده پیش از این به آنها رسیده است. به طور کلی افرادی که مانند سمرقندی با نگاه ریاضی به سنت منطقی ما وارد شده‌اند نوآوری‌ها و اندیشه‌های مدرنی داشته‌اند؛ اما چون ابزارهای زبانی و ریاضی آن زمان به اندازه امروز رشد نکرده بود اندیشه‌های سمرقندی مورد استقبال منطق‌دانان مسلمان آن عصر قرار نگرفت و خود او در پهنه تاریخ منطق در جهان اسلام به فراموشی سپرده شد.

ایرنا: درباره کتاب منطق در ایران سده ششم و تصحیح و تحقیق آن لطفا مطالبی بفرمائید.

دوست گرامی آقای غلامرضا دادخواه و همکار من در این کتاب پیشنهاد کرد که رساله‌های منطقی بزرگانی مانند شرف الدین مسعودی و ابن غیلان منطقی را تصحیح کنیم. در حین کار رساله‌های دیگری هم یافتیم و چون دیدیم که همه آنها در سده ششم نگاشته شده‌اند، تصمیم گرفتیم که آنها را در کنار هم در یک کتاب گرد بیاوریم. در این کتاب برای هر کدام از آن رساله‌ها، مقدمه مفصلی نوشته‌ایم و نشان داده‌ایم که هر کدام از نظر نوآوری در چه سطحی هستند و جایگاه نویسنده هر کدام در میان منطق‌دانان جهان اسلام در کجا قرار دارد.

ایرنا: این آیا به این معنی است که رساله های آمده در این کتاب همگی برای اولین بار است که منتشر می‌شوند؟

همۀ آنها نه. برای نمونه، رساله ابن صلاح همدانی درباره شکل چهارم قیاس را عبد الحمید صبره در سال ۱۹۶۵م. به صورت عکسی منتشر کرده بود و نیکولاس رِشِر در سال ۱۹۶۶م. متن تایپ شده آن را در ضمن یک تحقیق طولانی در قالب یک کتاب درآورده بود. (ابن صلاح اولین شخصی است که در سنت منطقی در جهان اسلام شکل چهارم قیاس را بررسی کرده است. ارسطو، فارابی و حتی ابن سینا با شگفتی تمام به شکل چهارم نپرداخته بودند.) بعد از پیدا کردن و تصحیح رساله او بهتر دیدیم که این رساله کمتر شناخته شده را در شکل مناسبی در کتاب بیاوریم.

برای نمونه دیگر، رساله‌ای که از فخر رازی در کتاب آمده است در سال ۱۳۸۰ش. نسخه دست‌نویس آن در مجموعه فلسفی مراغه به صورت عکسی منتشر شده بود. این رساله بدون نام نویسنده است و ما با تطبیق آن با دیگر آثار شناخته شدۀ فخر رازی دریافتیم که این رساله‌ای است که او در دوران جوانی نوشته است.

ایرنا: درمیان فیلسوفان همانطور که شما اشاره کردید نسبت و ربط منطق با فلسفه چندان پررنگ نیست و فیلسوفان عموماً ضرورتی چندانی به تسلط بر منطق نمی‌بینند. در عین حال خودتان در همین گفتگو اشاره کردید که بسیاری از منطق‌دانان ما ریاضیدان هستند. ولی ما شاهد آن هستیم که در فضای علمی و حتی در سطح جامعه، بر خلاف علم ریاضیات و حتی فلسفه که قدر می‌بینند و شناخته شده‌اند، منطق مورد توجه نیست و جدی گرفته نمی‌شود. چرا فضا اینگونه است؟ این سه علم فصل مشترک زیادی با هم دارند اما منطق به اندازه آنها شناخته نشده و بسط پیدا نکرده است.

خوب، به یک معنا در غرب هم همین وضعیت حاکم است. افزون بر این، فلسفه عمر به درازای تاریخ دارد در حالی که منطق جدید صد تا صد و پنجاه سال است که پدید آمده است. برای نمونه، جرج بول وجرج دمورگان اثر منطقی خود را در سال ۱۸۴۷م. و  فِرِگه رساله دوران‌ساز خود، مفهوم‌نویسی، را در سال ۱۸۷۹ منتشر کردند. برای نمونه دیگر، توجه کنید که ۵۰ تا ۶۰ سال طول کشید تا روش استنتاج طبیعی در منطق جدید ابداع شود. به همین دلیل طول می‌کشد تا منطق پیشرفت کند، بر خلاف فلسفه که عمر بسیار بیشتری دارد و بیش از دوهزاره است که کاملا جا افتاده است.

در ایران هم در سال ۱۳۳۴ش. (۱۹۵۵م.) اولین کتاب منطق به فارسی، کتاب مدخل منطق صورت، توسط غلامحسین مصاحب نوشته می‌شود. بعد از آن تا سال ۱۳۶۶ که یکی دو کتاب به فارسی ترجمه می‌شود کتاب شایسته‌ای در حوزه منطق ریاضی نداریم، تا اینکه در سال ۱۳۶۸ درآمدی به منطق جدید توسط دکتر ضیاء موحد نوشته شد. گرچه بعدها کتاب‌هایی هم در منطق جدید به فارسی افزوده شد اما هیچ کدام جای این کتاب را نگرفت. از ۱۳۳۴ تا ۱۳۶۸ سی و چهار سال طول کشید تا موحد این کتاب را بنویسد و اکنون هم در آستانه سی و چهارمین سالگرد انتشار آن هستیم (یعنی در سال آینده ۱۴۰۰). پس منطق جدید چه در غرب چه در ایران عمر بلندی ندارد و چنین وضعیت مهجوری تا حدودی طبیعی است.

ایرنا: ما در حوزه فلسفه و فلسفه‌های مضافِ امروزه مشاهده می کنیم که کتاب‌های عمومی‌تری با زبانی ساده‌ (مانند مجموعه‌ «فلسفه به زبان ساده») وجود دارد که حداقل تصویر ضمنی‌ای از فلسفه به مخاطب ارائه می‌دهد. چرا در حوزه منطق این‌گونه کتب به فارسی وجود ندارد؟

یک علتش این است که جامعه منطقی ما بسیار کوچک و کم‌جمعیت است و نمی‌توان از آن انتظار داشت با جامعه‌ بزرگتری مانند جامعه فلسفی  مقایسه شود. یک علت دیگر آن است که افراد این حوزه با هدف های مختلفی وارد علم منطق شده‌اند که بیشتر دغدغه‌های شخصی و حتی پژوهشی است تا دغدغه‌های عمومی و یا ترویجی و آموزشی. بیشتر این افراد به دنبال مباحثی نظیر رابطه منطق و فلسفه یا رابطه منطق و ریاضیات یا حتی رابطه زیست‌شناسی و منطق هستند به جای اینکه در پی ارتقای منطق در سطح جامعه باشند و کتاب های عمومی در این زمینه بنویسند. از این رو انتظار نگارش کتاب‌هایی به زبان ساده درباره علم منطق از این دسته افراد انتظار چندان بجایی نیست. باید این علم در کشور آنقدر رشد کند و آن مقدار تدریس شود که از میان محصلین آن افرادی پیدا شوند که با قدرت فهم خوب و نگارش قوی کتاب‌هایی آموزشی و ترویجی بنگارند. اگر گندم بکاریم البته کاه هم به دست خواهیم آورد؛ اما در زمینه منطق، تا کنون گندم نکاشته‌ایم که گندم به دست بیاوریم تا چه رسد که به کاه ترویج و کتب آموزشی برسیم. باید آنقدر اندیشمند منطق‌دان داشته باشیم که در این میان دانشجویان خوش‌فکر و خوش‌قلمی پیدا شوند که کتاب‌های ترویجی بنویسند. معمولاً پژوهشگران قلم خوبی ندارند. از ارسطو بگیرید تا ابن سینا و تا فرگه و راسل؛ نوشته‌های منطقی هیچ کدام آسان‌یاب و ساده نیستند. کسی مانند هیوم که قلم ساده دارد استثنا است. امثال هیوم که هم اندیشه قوی دارد و هم ساده نویس است کم داریم. راسل هم اگر جایزه نوبل می‌گیرد در ادبیات می‌گیرد نه در منطق!

ایرنا: اگر کسی علاقه‌مند به منطق باشد و بخواهد به صورت خودخوان با مباحث و مسائل این حوزه آشناتر شود چه سیر مطالعاتی به او پیشنهاد می دهید؟

ارائه این سیر مطالعاتی بسته به این است که فرد از چه رشته ای به این حوزه می آید. علوم انسانی خوانده‌هایی که با فرمول مانوس نیستند یا ریاضی‌خوانده‌هایی که آشنایی بیشتری با فرمول دارند، متفاوتند. برای هر دوی این ها باید کتاب‌های متفاوتی را معرفی کرد.

برای دانش‌آموخته‌های فنی و مهندسی کتاب مبانی منطق و روش‌شناسی تالیف لطف الله نبوی در گام اول پیشنهاد می شود. نبوی در دانشگاه تربیت مدرس در ذیل سلسله دروس مدرسی برای دانشجویان رشته‌های مختلف منطق و روش‌شناسی را تدریس کرده و این کتاب را برای همین مقصود عمومی نوشته است. در گام دوم ترجمه‌ای از پل تیدمن و هاوارد کِهین توصیه می شود که توسط رضا اکبری در سه جلد با عناوین درآمدی نو به منطق جمله‌ها، درآمدی نو به منطق محمول‌ها و درآمدی نو به منطق ترجمه و منتشر شده است. در گام سوم هم کتاب درآمدی به منطق جدید ضیاء موحد پیشنهاد می‌شود. این سیر از ساده به متوسط مرتب شده است. بعد از اینها بسیاری کتاب های دیگر داریم که بسیار دشوارتر، پیچیده‌تر و دیریاب‌ترند و به علاقه‌مندان منطق تخصصی‌تر توصیه می‌شود.

برای دانشجویان فلسفه و علوم انسانی و نیز طلاب حوزوی شاید مناسب‌تر باشد که پیش از اینها، دو کتاب منطق گزاره‌ای و منطق حملی هر دو اثر داود حیدری خوانده شود.

ایرنا: در حوزه نشر و مباحث منطقی در سال‌های اخیر شاهد کتاب‌هایی هستیم که در زمینه تشریح و تبیین مغالطات به انتشار رسیده است. این دست تالیفات و ترجمه‌ها را چگونه ارزیابی می کنید و چه کتاب هایی از آن را معرفی می‌نمایید؟

در این زمینه کتاب مغالطات سید علی اصغر خندان کتاب بسیار خوبی است. آقای خندان کتاب دیگری به نام منطق کاربردی دارد که نیمه دوم آن به مغالطات می‌پردازد و کتاب مغالطات به نوعی بسط یافته آن نیمه است. من وقتی این کتاب را برای طلاب و نیز برای دانشجویان تدریس می‌کردم دانشجویان بسیار از مباحث آن لذت می بردند و به این نکته بسیار مهم پی می‌بردند و به آن تصریح می‌کردند که ما همواره (و به ویژه در هنگام استدلال‌ و گفت وگو) در حال مغالطه کردن هستیم! به نظرم این امتیاز این کتاب است.

دیگر کتاب این حوزه کتابی به نام ماه و روباه  است که فریبرز مجیدی آن را ترجمه کرده است. البته کتاب برای کودکان نوشته شده است و به کار آموزش به کودکان می‌آید.

ایرنا: توضیحات بیشتری درباره گروه منطق موسسه حکمت و فلسفه بفرمایید؟

هم‌اکنون سید محمود یوسف‌ثانی (معاونت پژوهشی موسسه) و بنده تنها اعضای گروه منطق موسسه هستیم. در آغاز کار، ضیاء موحد به تنهایی عضو گروه منطق موسسه بوده است که در آن زمان موسسه پژوهشکده از پژوهشگاه علوم انسانی بود. ایشان افزون بر این، مؤسس و رئیس دو دوره اول انجمن منطق ایران بوده است. (پس از او، محمد اردشیر (استاد منطق ریاضی) جایگزین ایشان شدند و در این دوره من در خدمت انجمن هستم.) از همان آغاز فعالیت انجمن منطق، موحد تفاهم‌نامه‌ای با موسسه حکمت و فلسفه منعقد کرد که بر پایه آن، سخنرانی‌های ماهانه انجمن و جلسات هیات مدیره در مؤسسه برگزار می‌شد و این را می‌توان یکی از مهم‌ترین کارهای گروه منطق موسسه در طول سالیان گذشته دانست. ایشان هم‌چنین همایش‌های سالانه انجمن منطق را در دانشگاه‌های مختلف تهران برگزار کرد که هشتمین همایش امسال احتمالا به خاطر کرونا به صورت مجازی برگزار خواهد شد. همایش‌های انجمن در سطح ملی است که البته بعضاً از اساتید ایرانی خارج کشور و مدعوینی خارجی هم داشته است.

لازم به ذکر است که بیشتر فعالیت علمی و ارتباط‌گیری با اساتید حوزه منطق در ایران از طریق همین انجمن صورت می‌گیرد. این انجمن از اساتید منطق فلسفی و ریاضی است. سعی انجمن منطق بر این است که گروه‌های مجزای منطق فلسفی و ریاضی را به نحوی به هم نزدیک کند. اخیرا اعضای انجمن مایلند که سخنرانی‌های ماهانه، فعالیت‌ها و برنامه های انجمن در سطح سایر دانشگاه‌ها نظیر دانشگاه تهران و امیرکبیر نیز برگزار شود.

برخی از همایش‌های برگزار شده گروه منطق از این قبیل هستند: نخستین دوره تابستانی منطق و ریاضی در سال ۱۳۷۰ در دانشگاه شهید بهشتی با همکاری مرکز ریاضیات و فیزیک نظری IPM، همایش بین المللی منطق در تهران در سال ۱۳۸۲ در مرکز ریاضیات و فیزیک نظری IPM، همایش منطق و فلسفۀ منطق در سال ۱۳۸۹ (با سخنرانی ضیاء موحد، ویلفرید هاجز، فرزاد دیده‌ور)، همایش«ذهن، منطق و محاسبه، یکصدمین سالگرد تولد آلن تورینگ» در سال ۱۳۹۱، نشست منطق سهروردی در سال ۱۳۹۲، سخنرانی ویلفرید هاجز با عنوان «نگاه جدید ابن سینا به منطق» در سال ۱۳۹۷

ایرنا: پس فعالیت‌های گروه منطق موسسه حکمت  فلسفه محدود به همین برنامه‌های مشترک با انجمن منطق است؟

تا حدودی بله. البته در سال‌های گذشته، ضیاء موحد متن‌خوانی هفتگی کتاب قیاس شفا را ترتیب داده بودند که اساتید دیگری مانند محمد اردشیر، حسین معصومی همدانی، سید محمود یوسف‌ثانی، سید حسین موسویان، نصر الله موسویان، محمدجواد اسماعیلی، علیرضا دارابی و من در آن جلسه حضور داشتیم و تا نصف قیاس شفا را خواندیم. کاری که حدود ۳ تا ۴ سال طول کشید. ایشان همچنین، نشست‌هایی منطقی برگزار کردند که عنوان یک مورد آن «منطق سهروردی» بود که برخی از سهروردی پژوهان در باره اندیشه‌های منطقی او به ارائه سخنرانی پرداختند.

در هر صورت، گروه منطق مؤسسه در حال حاضر گروه بسیار کوچکی است و امیدواریم با جذب اعضای جدید بتوانیم شور و حال و پویایی گذشته را به گروه برگردانیم.

ایرنا: در صورت امکان شرح کوتاهی از عناوین آثار چاپ شده از سوی اعضای گروه منطق ارایه بفرمایید.

آثار منتشر شدۀ اعضای گروه در این سال‌ها در راستای اهداف گروه (تاریخ منطق در جهان اسلام و ایران، پژوهش در مرزهای این دانش، و ترویج این شاخه از فلسفه در کشور) و به صورت کتاب و مقاله بوده است که در زمینۀ نگارش کتاب (اعم از تألیف، تصحیح و ترجمه)، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

موحد، ضیاء، (۱۳۶۸)، درآمدی به منطق جدید، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، (برندۀ جایزۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۶۹). موحد، ضیاء، (۱۳۷۴)، واژه‌نامۀ توصیفی منطق، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، موحد، ضیاء، (۱۳۸۱)، منطق موجهات، تهران، هرمس (برندۀ جایزۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۸۲). موحد، ضیاء، (۱۳۸۲)، از ارسطو تا گودل، تهران، هرمس. موحد، ضیاء، (۱۳۹۴)، تأملاتی در منطق ابن‌سینا و سهروردی، تهران، هرمس، (برندۀ جایزۀ نشان دهخدا ۱۳۹۵). یوسف‌ثانی، سید محمود، (۱۳۹۶)، بوطیقای ارسطو به روایت حکمای اسلامی، تهران، مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران. یوسف‌ثانی، سید محمود، (۱۳۹۶)، تصحیح کتاب المختصر الأوسط فی المنطق، اثر ابن‌سینا، تهران، مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، (شایستۀ تقدیر جایزۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران ۱۳۹۷).

همچنین همکاران گروه بیشتر آثار منطقی خود را در مؤسسۀ حکمت و فلسفه منتشر کرده‌اند که فهرستی از آثارشان به شرح زیر است:

جابری، طالب، (۱۳۹۵)، ترجمۀ کتاب مبانی علم حساب، اثر گوتلوب فرگه، تهران، انتشارات ققنوس.

جابری، طالب، (۱۳۹۶)، ترجمۀ کتاب مفهوم‌نگاشت، اثر گوتلوب فرگه، تهران، انتشارات مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران.

جعفری ولنی، علی اصغر، (۱۳۹۳)، تصحیح کتاب لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار ، اثر قطب الدین رازی، تهران، دانشگاه تهران و هم انتشارات مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران.

زراعت‌پیشه، محمود، (۱۳۹۳)، حمل اولی و شایع، تهران، انتشارات مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران.

عظیمی، مهدی ، (۱۳۹۳-۱۳۹۵)، شرح منطق الإشارات و التنبیهات (در سه جلد)، قم، انتشارات مجمع عالی حکمت.

عظیمی، مهدی ، (۱۳۹۸)، شرح منطق حکمة الإشراق، تهران، انتشارات مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران.

عظیمی، مهدی و هاشم قربانی، (۱۳۹۵)، تصحیح کتاب منتهی الأفکار فی إبانة الأسرار، اثر اثیر الدین ابهری، تهران، انتشارات حکمت.

عظیمی، مهدی و هاشم قربانی، (۱۳۹۶)، تصحیح کتاب خلاصة الأفکار و نقاوة الأسرار، اثر اثیر الدین ابهری، تهران، انتشارات مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران.

لامیر، یوپ، (۱۹۹۴)، فارابی و قیاس‌های ارسطویی: نظریۀ یونانی و کارهای اسلامی، لایدن، بریل.

لامیر، یوپ، (۱۳۸۶)، تصور و تصدیق، (ترجمۀ انگلیسی رسالۀ تصوّر و تصدیق ملاّصدرا)، تهران، مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، (برندۀ جایزۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران ۱۳۸۸).

ایرنا: به عنوان آخرین سوال می خواهم نظر شما را درباره مشی موسسه حکمت و فلسفه بپرسم. این موسسه و فعالیت‌هایش به نوعی در مرز علم و در حوزه مباحث تخصصی است. آیا شما این رویه را درست می دانید که یک موسسه به صورت تخصصی در مباحثی کار کند و دایره فعالیت‌هایش به جمع اندکی از دانشمندان و عالمان آن مباحث و نه حتی همه آنها مربوط شود؟ شاید کسی از موضع دفاعی بگوید که این نحوه فعالیت باعث دوری از حواشی و جار و جنجال‌ها خواهد شد، اما در نقطه مقابل کسی هم ممکن است از موضع انتقادی بگوید که چنین رویه ای با مسئولیت اجتماعی و عمومی یک موسسه علمی و برخی از وظایف ذاتی فلسفه همخوان نیست. نظر شما چیست؟

 بخشی از این وضعیت، چنان که گفتم، به روحیات و شرایط شخصی اساتید مربوط است. برخی افراد شاید نتوانند به خوبی سخن بگویند ولی بتوانند مقالات پیچیده علمی و تخصصی بنویسند. آیا از چنین کسی می‌توان انتظار داشت مدرس خوبی باشد یا برای عموم جامعه بنویسد؟

بخشی از وضعیت موجود هم به قوانین وزارت علوم مربوط است که هر از چند گاه تغییر می‌کند و بر فعالیت ترویجی یا تخصصی اساتید تاثیر می‌گذارد. از سوی دیگر دانشگاه‌های ما در تربیت دانش‌آموختگان توانا موفق عمل نکرده است. ما مشاهده می‌کنیم که فرد دکتری دارد اما نمی‌تواند مقاله یا پایان‌نامه و یا حتی چکیده خوب بنویسد. (این حتی منحصر به کشور ما هم نیست و برخی از غربیان هم به آن دچار هستند. ویتگنشتاین نمونه‌ای از آنهاست. ابن سینا و ارسطو هم خوب نمی‌نوشتند. برخی این آشفتگی در نوشتن را نشانه نبوغ می‌دانند، اما به نظر من این به ضعف در نگارش مربوط است.)

به علاوه پایین بودن امتیاز کارهای ترویجی در سابقه علمی اساتید هم مزید بر علت است. در این جا ما شاهدیم که به دلیل امتیاز بیشتر، ترجیح بر نوشتن مقالات علمی پژوهشی است. مقالاتی که البته اغلب همان مقالات علمی و ترویجی است و بیشتر از شرح و تقریر آرای دیگران و گذشتگان نیست و حرف نو و پژوهشگرانه ندارد.این عوامل به صورت ترکیبی باعث می شوند که در نهایت کار ترویجی خوبی حاصل نشود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha