روایت پرده نقره‌ای از زخم‌های خرمشهر

تهران- ایرنا- آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد را می‌توان مهمترین حماسه مردمی در دوران دفاع‌مقدس نامید. موفقیتی بزرگ که نتیجه اتحاد نیروهای مردمی در مقابله با دشمن خارجی بود و همین موضوع به‌تنهایی می‌تواند دستمایه‌ای ناب برای ساخت آثار سینمایی باشد.

به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، دوران دفاع‌مقدس بی‌شک مهمترین برهه در تاریخ معاصر ایران است؛ دورانی که به دلیل گستردگی موضوعات و مضامین عمیق، با یک نگاه درست و دقیق و البته ریزبینانه می‌تواند منشاء الهام هنرمندان خاصه اهالی سینما باشد؛ به همین دلیل سینما تأثیر بالایی از این دوران گرفت تا حدی که گونه‌ای از سینما به همین نام در همان سال‌های جنگ‌تحمیلی شکل گرفت و بارور شد؛ می‌توان سینمای دفاع‌مقدس را ژانر ملی سینمای ایران دانست.

در این بین، آزادسازی خرمشهر نقطة عطف دوران جنگ‌تحمیلی بود؛ رخدادی که همگان آن را نماد دفاع از وطن، ایثار، فداکاری و جانفشانی در راه حفظ سرزمین می‌دانند. یادآوری این پیروزی هنوز هم در ذهن جامعة ایرانی نماد اتحاد، وطن‌دوستی و دشمن‌ستیزی است و احساس غروری توأم با افتخار در همة ایرانیان ایجاد می‌کند.

سینمای دفاع‌مقدس در سال‌های حیات خود توانست با تولید و ساخت آثاری با موضوع خرمشهر، تا حدی دوشادوش افکار عمومی به این اتفاق بزرگ ادای دین کند و هر بار از دریچه‌ای متفاوت، ابعاد این حماسة بزرگ را نشان دهد.

به بهانة سوم خرداد، سالگرد آزادسازی خرمشهر، مرور کردیم برخی تجربه‌های ماندگار سینمای ایران را، که تا همیشه قلب ملتی را به قهرمانان وطن پیوند زدند.

بلمی به سوی ساحل؛ یک روز پس از فتح

رسول ملاقلی‌پور را می‌توان یکی از کارگردانان بزرگ سینمای بعد انقلاب دانست؛ فیلمسازی نوگرا که هم سینما را به خوبی می‌شناخت و هم درک درستی از وطن و باورهای دینی و ملی جامعه داشت؛ به همین دلیل خیلی زود خود را به عنوان پیشران سینمای دفاع‌مقدس مطرح کرد.

بلمی به سوی ساحل اولین فیلم سینمایی دربارة خرمشهر است؛ فیلمی با موقعیت‌های رئال که نه‌تنها به لحاظ ساختار از استانداردهای بالایی برخوردار بود، بلکه در درام نیز حرف‌های زیادی برای گفتن داشت. این فیلم در سال ۶۴ یعنی در بحبوحة جنگ‌تحمیلی ساخته شد و اشاره‌ای دقیق به اوضاع و احوال ایران آن روزها داشت.

کارشکنی دولت وقت، موضوع پرریسکی در جامعة ملتهب آن روزها بود که هنوز در ایدئولوژی‌های مختلف و متضاد غرق بود اما ملاقلی‌پور توانست جسارت، شجاعت و انصافش را روی آن متمرکز کند. دیگر ویژگی این فیلم، اشاره مستقیم به دلاوری‌های رزمندگان سپاهی در جبهه است. در مجموع می‌توان ادعا کرد این فیلم در دو بخش شخصیت‌پردازی و قهرمان‌پروری، کیفیت بالایی را به مخاطب ارائه می‌دهد.

بلمی به سوی ساحل، روایتگر گردانی از سپاه است که برای پشتیبانی از رزمندگان خرمشهر، باید از بندر ماهشهر با هلی‌کوپتر عازم شوند اما به دلیل کارشکنی‌ها مجبور می‌شوند از لنج استفاده کنند که همین موضوع سبب می‌شود یک روز پس از فتح، به خرمشهر برسند.

خسرو ضیایی، عطاءالله سلمانیان، بهزاد بهزادپور، جعفر دهقان، فرید کشن‌فلاح و اکبر منصور فلاح، بازیگرانی بودند که در بلمی به سوی ساحل به ایفای نقش پرداختند؛ بازیگرانی که گرچه از پس نقش برآمدند اما به جرأت می‌توان گفت بلمی به سوی ساحل به معنای حقیقی کلمه، فیلم کارگردان بود.

رسول ملاقلی‌پور با این فیلم، اولین کارگردانی شد که فیلمی با موضوع خرمشهر ساخته است. کارگردانی که سال گذشته به دلیل پاسداشت فعالیت‌هایش در حوزة دفاع‌مقدس، نشان رسول را به یاد او اهداء کردند. 

کیمیا؛ زخم‌های خرمشهر

احمدرضا درویش، نامی قابل اعتنا در سینمای دفاع‌مقدس است. فیلمسازی که قطعاً بیش از دیگران در شناساندن حماسة آزادسازی خرمشهر نقش داشته است.

درویش در سال ۷۳ و در شرایطی که هنوز زخم‌های جنگ روی دیوارهای خرمشهر نمایان بود (گرچه هنوز هم هست)، اولین فیلمش با موضوع خرمشهر را ساخت. فیلمی که به واقع کیمیای حماسة خرمشهر است. روایتی متفاوت و واقع‌گرایانه از روزهای اشغال خرمشهری که حالا به خاک و خون کشیده شده بود و مرد جوانی به نام رضا که باید از میان این خرابه‌ها و از زیر باران خمپاره و موشک، همسر باردارش را به بیمارستان برساند تا طعم پدر شدن را تجربه کند.

هارمونی جنگ، مادر باردار، مرد غیرتمند، اسارت مرد و سرزا رفتن زن و فرزندی که بی‌تاب تولد است، قابی بود که درویش به زیبایی به تصویر کشید و توانست با این فاکتورها لایه‌های زیرینی از جنگ را به تصویر بکشد و بگوید با تمام شدن جنگ، زخم‌های آن تمام نمی‌شوند. بازگشتن رضا بعد از سال‌ها اسارت و حیرانی و آشفتگی او برای یافتن فرزند و عشقی که در میان خون و جنگ گم کرده بود، درامی بکر در سینمای دفاع‌مقدس بود.

ضبط مستندگونة بخش‌‍‌های جنگ و تجاوز رژیم بعث به خاک خرمشهر و تلاش و ایثار مردم برای محافظت از وطن و بلافاصله بعد از آن و در بخش دوم، فیلمی با مقتضیات شهری و المان‌های زندگی شهرنشینی، نشان از دید واقعی کارگردان به جنگ دارد. از خودگذشتگی رضا در بازپس‌گیری دختر به جا مانده‌اش و بر هم زدن نظم زندگی او، یکی دیگر از جلوه‌های ایثار است که به زیبایی به تصویر کشده شده و نشان می‌دهد برای یک رزمنده، همه‌جا خط‌مقدم است و هر لحظه، زمان فداکاری.

این فیلم گرچه هنر لنز درویش بود اما نمی‌توان و نباید به راحتی از بازی کم‌نظیر خسرو شکیبایی گذشت. مردی مستأصل، با چهره‌ای آفتاب‌سوخته و نگاهی زخمی و پدری با تمام شاخصه‌های پدر ایرانی که می‌شود از عمق چشمانش درد را چید؛ البته بیتا فرهی که آن روزها یکه‌تاز سینمای ایران بود نیز ماردانگی زنان ایرانی را به زیبایی تصویر کرد.

کیمیا علاوه بر نامزدی در چندین جایزة جشنوارة سیزدهم فیلم فجر از جمله بهترین کارگردانی و فیلمبرداری، سیمرغ‌ بلورین در بخش‌های بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین جلوه‌های ویژه، بهترین صدابرداری را از آن خود کرد.

سرزمین خورشید؛ کام شیرین درویش

سرزمین خورشید، دومین اثر احمدرضا درویش است که دو سال بعد از کیمیا و در سال ۷۵ ساخت. فیلمی خوش‌ساخت با همان استانداردهای کیمیا و همان المان‌های زیباشناختی و همان دستمایه‌های درام؛ نوزادی که سنبل امید به آینده است، بیمارستانی که زیر آوار جنگ به سختی نفس می‌کشد، شهری جنگ‌زده و سیل ویرانی‌ها بر سر مردمی صلح‌‎دوست که وجودشان از خشم تهی بود و با جنگ بیگانه‌، حضور فعال زنان در پشت جبهه‌ها و نقش پررنگ پزشکان و پرستاران در التیمام مجروحان و زخمی‌ها و البته صحنه‌هایی که به زیبایی بازسازی‌شده و کاملاً قابل لمس است.

لنز درویش در سرزمین خورشید به حدی درست و دقیق و با ظرافت ریزترین اتفاقات را به تصویر می‌کشد که مخاطب با همة وجودش دردهای تجاوز به خاک، جنگ‌تحمیلی و حضور دشمن در وطن را حس می‌کند. آشفتگی‌های شهر، بهم ریختگی، آوار مصیبت‌های جنگ و اما در میان اینها، زایش ایثار و فداکاری‌های مادرانه که حالا از شهر مثل فرزند محافظت می‌کنند، همگی از ویژگی‌هایی است که این فیلم را به یکی از آثار شاخص با موضوع خرمشهر تبدیل کرده است.

شخصیت‌پردازی بالغانه، نقش زنان را در سرزمین خورشید پررنگ کرده و تصویر منطقی و آشنا از آنان در دوران دفاع‌مقدس ارائه می‌دهد. تصویری که بدون اغراق، اثرگذاری زنان در جنگ را بیان می‌کند.

سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن، سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن، سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس، سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری، سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری، سیمرغ بلورین بهترین جلوه‌های ویژه و همچنین سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیئت‌داوران، کام درویش را شیرین کرد؛ گرچه باید از بازی درخشان گلچهره سجادیه که سیمرغ را روی شانه‌های او نشاند، یاد کرد اما خسرو شکیبایی در این فیلم، نقشی تکراری را به حدی متفاوت بازی کرد که شاید با کمی خوش‌اقبالی در بین داوران می‌توانست سیمرغ دیگری را به خانه ببرد.

دوئل؛ رویارویی با خود

احمدرضا درویش در سومین اثر خود با موضوع خرمشهر، به نوعی با دو ساختة قبلی خود نیز دوئل کرد و این‌بار سعی کرد با استفاده از به‌روزترین تکنیک‌های سینمایی اثری را خلق کند که یک سروگردن بالاتر از دیگر آثار دفاع‌مقدس باشد که البته این مهم نیازمند هزینه‌های بسیار بود. استفاده از صدای دالبی و پردة اسکوپ، جلوه‌ای متفاوت از سینمای دفاع‌مقدس را به بیننده نشان می‌داد که تا آن زمان ندیده بود.

از دیگر جذابیت‌های این فیلم، دیدن دوبارة سعید راد بود؛ بازیگری کاریزماتیک که بعد از سال‌ها بر پردة نقره‌ای دیده می‌شد و آن هم در اثری از جنس سینمای دفاع‌مقدس؛ درویش اما ریسک‌های این فیلم پرهزینه در اکران را با به صف کردن ستاره‌های سینما به حداقل رساند. چیدمانی مرکب از هدیه تهرانی، پریوش نظریه، پرویز پرستویی، کامبیز دیرباز و پژمان بازغی، نویدبخش موفقیت این فیلم در اکران بود.

با همة این اوصاف اما دوئل را می‌توان فیلمی تلخ دانست حداقل در قیاس با کیمیا و سرزمین خورشید؛ این فیلم گرچه مانند دو اثر قبلی درویش در پی تلفیق مسائل فرهنگی و اجتماعی با موضوع جنگ بود اما در برخی موارد کنش‌های غیرمنطقی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کرد که همین موضوع تا حدی باورپذیری آن خدشه وارد می‌کرد.

نشان دادن صحنه‌های جنگ و حمله‌های هوایی، ریتم تند فیلم در ابتدا و جذابیت‌های آن در جلوه‌های ویژه و صدای دالبی، صحنه‌هایی را به بیننده نشان می‌دهد که تاکنون ندیده اما فیلم در بیست دقیقة آخر از ریتم می‌افتد که البته این نکته بیشتر متوجه فیلمنامه است که نتوانسته گره‌های درام را با زمانبندی دقیق ایجاد کند. از سوی دیگر، گرچه این فیلم رشادت‌ها و دلاوری‌های مردم در دوران جنگ‌تحمیلی را نشان می‌دهد اما در برخی موارد انگیزه‌هایی تصنعی که هماهنگی شفافی با دوران جنگ ندارند را نیز به تصویر می‌کشد.

با این همه، بازی خوب و روان بازیگران، موسیقی فیلم باکیفیت، طراحی صحنه‌ و جلوه‌های ویژه، لانگ‌شات‌های به جا و استفادة دقیق از ابزار و تکنیک‌های فنی، همگی سبب می‌شوند دوئل همچنان یکی از آثار شاخص سینمای دفاع‌مقدس باشد که در زمان ساخت و اکران، نزدیکترین فیلم ایرانی به استانداردهای بین‌المللی در ساخت و تولید فیلم بود.

کارگردانی، صداگذاری، طراحی صحنه، فیلمبرداری، چهره‌پردازی و جلوه‌های ویژه، بخش‌هایی بودند که سیمرغ را برای این فیلم سینمایی به ارمغان آوردند. این لیست به خوبی نشان می‌دهد چرا دوئل یکی از فنی‌ترین آثار سینمایی ایران است.

روز سوم؛ از قله‌های عشق به درة خودخواهی

یکی از فیلم‌های قابل تقدیر با موضوع خرمشهر، روز سوم به کارگردانی محمدحسین لطیفی است که بر اساس فیلم مستندی از حمید زرگرنژاد به همین نام ساخته شد. فیلمی که توانست با نگاهی درست به موضوع جنگ و خرمشهر و استفاده به موقع از مناسبات بومی و محلی و همچنین توجه به اقتضائات زندگی در جنوب کشور، تصویر باورپذیر از خرمشهر ارائه دهد.

وجود مفاهیمی چون شرافت انسانی، غیرت و ناموس‌دوستی و درآمیختن آن با مفهوم وطن در بستر یک داستان واقعی، توانست روز سوم را به نقطة عطف فیلمسازی محمدحسین لطیفی و متر کارگردانی او تبدیل و نامش را در ردیف بهترین کارگردانان سینمای ایران قرار دهد.

حیرانی شخصیت‌ها در بین مفاهیم ارزشمندی مثل عشق، وطن، ناموس، مسئولیت‌اجتماعی و سربازی، و کنش‌ها و واکنش‌های آنان در کنار بی‌تابی‌شان در انتخاب بین اینها، صحنه‌های تأمل‌برانگیزی را ایجاد کرد.

معلمی که اسلحه به دست می‌گیرد، دختری که عشق نوآورانه‌اش را فدای عشق اصیلش به وطن می‌کند، جوانانی که دختر را پاره‌ای زخمی از وطن می‌دانند و جانشان را برای حفظ او به خطر می‌اندازند و البته کارکردهای نمادگرایانه که نقش مهمی در شناخت هویت و چرایی دفاع‌مقدس دارد، همگی از مواردی است که فیلمساز به خوبی از آنان بهره برده است؛ البته که یکی از دلایل موفقیت این فیلم، فیلمنامة چارچوب‌دار است.

این فیلم در زمانی ساخته و اکران شد که سینمای دفاع‌مقدس در کم‌فروغ‌ترین روزهای خود به سر می‌‎برد. روز سوم البته جدا از ایجاد موج جدید در این گونه از سینما، محل خوبی برای درخشش بازیگران بود. پوریا پورسرخ و برزو ارجمند بازی باورپذیری داشتند و نشان دادند تحت هدایت کارگردانی کاربلد و در بستر یک فیلمنامة خوب می‌توانند از پس نقش‌های چندوجهی هم برآیند. باران کوثری اما به معنای واقعی در این فیلم درخشید و خطی مبهم بین دو بُعد درماندگی و ترس با غیرتمندی و حمیت زنان ایرانی ترسیم کرد.

 در این بین، روز سوم ابعاد تازه‌ای از توان بازیگری حامد بهداد را نیز قاب کرد؛ بازیگری که توانست سیر شخصیت یک انسان را از معلمی عاشق‌پیشه و دلداده تا متجاوزی بی‌رحم ارائه دهد. دشمنی که سمیره را که نماد وطن بود، حق و سهم خود می‌دانست. شخصیتی که از قله‌های عشق به درة خودخواهی و خودپرستی و مالکیت سقوط کرد.

سیمرغ بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول زن، کمترین حق این فیلم بود که در جشنواره بیست‌وپنجم ادا شد.

می‌شد به این لیست، آثار دیگری از سینمای ایران را نیز اضافه کرد؛ فیلم‌هایی که مستقیم و یا غیرمستقیم با محوریت فتح و یا آزادسازی خرمشهر ساخته و اکران شدند اما آنچه مشخص است هنوز سینما نتوانسته به این حماسة خونین آنچنان که باید، بپردازد و هنوز ابعاد زیادی از آن رخداد بزرگ باقیمانده که می‌تواند سوژه فیلمسازهای تراز اول باشد.
 

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha