دیپلماسی به کشورها این فرصت را میدهد تا در بیرون از مرزها با استفاده از ابزارهایی صلح آمیز به منافع خود دست یابند و از این طریق در راه قدرتمند شدن خود نیز پیش روند. در فضای فعلی جهان، دیپلماسی اقتصادی که یکی از انواع دیپلماسی است، به عنوان اصلیترین ابزار در سیاست خارجی و یک اولویت برای سیاستهای توسعه اقتصادی داخلی دولتها به شمار می رود. دیپلماسی اقتصادی، موضوعی است که مرتبط با کلیه نهادهای فعال در دولت میشود و همه آنها به نوعی در جهت دفاع از آن یا توسعه مناسبات بر میآیند و منافع آن را رقم می زنند؛ چراکه برآیند فعالیت در این زمینه کل دولت را منتفع میکند.
براین اساس هر یک از نهادهای فعال تلاش میکنند تا فعالیتهای اقتصادی را بین المللی کنند و راه را برای شرکتهای مولد کشور هموار سازند. در این میان با اهمیت یافتن دیپلماسی اقتصادی، فعالیتهایی چون صادرات، جذب سرمایه گذاری خارجی و بهبود عملکرد تولید برای حضور در بازارهای خارجی به صورت مستقیم بر افزایش شغل در کشور نیز اثر میگذارد و چرخه اقتصادی را غنیتر میکند.
بنابراین دیپلماسی اقتصادی نقشی مهم در فعالیتهای وزارت امور خارجه کشورها بازی میکند و حتی اساس ورود آنها در سازمانهای بین المللی و حضوری فعال در مناطق دیگر را نیز شامل میشود. در واقع کشورها از این طریق نقطه مشترکی را میان یکدیگر پیدا میکنند تا پس از آن با همکاری و همراهی علاوه بر منافع اقتصادی، دیگر موارد از جمله منافع سیاسی، حقوقی و امنیتی را هم تامین کنند.
پس زمانی که از این طریق به اهمیت ارتباط اقتصادی با کشورهای دیگر پی میبریم، طولانی ترین راهها و دشوارترین مسیرها ظرفیت تبدیل شدن به یک فرصت اقتصادی مناسب را برای ما فراهم میسازد. درست به همین دلیل است که فاصله جغرافیایی ایران و کشورهای آمریکای لاتین به عنوان مانع دیده نشده است و این کشورها_هر چند با فراز و نشیب بسیار_ به سمت ایجاد ارتباط اقتصادی با یکدگر گام برداشتهاند.
جمهوری اسلامی ایران به منظور بهبود وضعیت اقتصادی خود نیازمند بهره گیری بیشتر از امکانات و ظرفیتهای داخلی در عرصه تعاملات اقتصادی جهان با استفاده از ابزارهای سیاست خارجی است. در واقع یک گزاره اصلی و مهم در بهبود وضعیت اقتصادی، پیشرفت در سیاست خارجی و استفاده از فرصتها در نقاط مختلف جهان است.
اما به صورت خاص در آمریکای لاتین این فرصتها به چه صورت قابل شناسایی و استفاده است؟
با کمی مطالعه و بررسی وضعیت کشورهای این منطقه موارد کلی به دست میآید که در این مجال به صورت مختصر برخی از آنها ذکر می شود. آنچه در اینجا حائز اهمیت است، این است که بدانیم در این منطقه هر چند شکل کلی زبان و فرهنگ جوامع مشابه است، اما مدل حکمرانی، وضعیت اقتصادی، منابع، رشد اقتصادی و به طور طبیعی مشکلات آنها تفاوت زیادی با یکدیگر دارد. بنابراین، اگر گفته میشود "روابط ایران و منطقه آمریکای لاتین" منظور یک کل واحد نیست، بلکه در جایگاه خود، هر یک از کشورها بایستی به صورت مجزا در نظر گرفته و بدان پرداخته شود. به عنوان مثال در جدول زیر، میزان رشد هر یک از کشورهای مطرح این منطقه در سال ۲۰۲۲ از سوی «کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین و کارائیب (سپال)» پیش بینی شده است.
در چند سال اخیر، به ویژه از زمان آغاز همه گیری کرونا، اوضاع اقتصادی آمریکای لاتین به وخامت گذاشت. مطابق با گزارش بانک توسعه بین آمریکایی ارزش صادرات این منطقه در سال ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ به ترتیب، ۱۱ و ۱۳ درصد کاهش یافت. میانگین رشد اقتصادی کل منطقه هم در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال قبلش کاهش تقریبا ۴ درصدی را تجربه کرد. بنابراین، با منطقهای مواجه هستیم که در عین ثروتمندی، دارای مشکلاتی است که شاید در روابط دو جانبه اقتصادی اثرگذاری بالایی داشته باشد.
فرصتهایی که در این منطقه برای تجارت موجود است، به گونهای است که شناسایی و شروع آن لزوما باید از سوی دولت صورت گیرد؛ بدین معنا که نمیتوان انتظار داشت که بخش خصوصی به تنهایی و بدون پشتوانه دولت به راحتی قدم به بازار این منطقه بگذارد؛ چرا که هزینههای موجود و کندی روند فعالیت در کشورهای این منطقه اثر منفی دارد که در بسیاری از مواقع از توان و حوصله بخش خصوصی خارج است. به صورت کلی ذکر این نکته حائز اهمیت است که برای استفاده از فرصتهای اقتصادی در این منطقه باید به برنامههای بلند مدت اندیشید و به دنبال بازدهی کوتاه مدت نبود.
به عنوان مثال یکی از ظرفیتهای خوب و بلند مدت در بازدهی، کشت فراسرزمینی در آمریکای لاتین است. علاوه بر این دامپروری و استفاده از ظرفیتهای این کشورها برای تولید گوشت مورد نیاز (نه صرفا خرید گوشت) از جمله اقدامات مثبت در این زمینه است. وجود نیروی کار ارزان و دیگر موارد از جمله مزیتهای این اقدام است.
جدای از ظرفیت های مهم کشاورزی، دامداری یا استفاده از منابعی همچون چوب و ذغال سنگ منطقه آمریکای لاتین دارای ذخایر مهم معدنی و انرژی است که با توجه به تجربه جمهوری اسلامی ایران در این صنایع، فرصت بسیار خوبی در این منطقه برای دیپلماسی اقتصادی ایران فراهم است. این بدان معناست که ایران در صنایعی که تجربه بیشتری دارد، در این منطقه میتواند دست برتر داشته باشد. این موضوع را به خصوص در صنعت نفت و ارتباطات میان ایران و ونزوئلا دیدهایم.
هرچند فعالیتهای اقتصادی این منطقه مدت زمان زیادی وابسته به آمریکا و کشورهای اروپایی بوده، اما در سالهای اخیر با حضور گسترده کشورهایی از شرق، به ویژه چین، دستخوش تغییرات زیادی شده است.
این موقعیت فراهم شده است تا دولتهای منطقه بازار همکاری را برای دیگران هم باز نگه دارند و خود آنها نیز در این زمینه تلاش کنند. از سویی دیگر با تحریمهای گاه و بیگاه آمریکا علیه کشورهای مخالف خود در این منطقه، به ویژه ونزوئلا، کشورهای آمریکای لاتین متوجه شدهاند که وابستگی همه جانبه به یک کشور میتواند صنعت آنها را به طور کامل از بین ببرد. به عنوان مثال در موضوع ونزوئلا، با توجه به آنکه آمریکا تامین کننده قطعات، کاتالیزورها و مواد افزودنی مورد نیاز در پالایشگاه های ونزوئلا بود، با وضع تحریمهای ۵ سال اخیر علیه این کشور صنعت نفت ونزوئلا به سمت فروپاشی حرکت کرد.
بنابراین جمهوری اسلامی ایران در کشورهای منطقه آمریکای لاتین دارای این مزیت است که به دنبال ایجاد یک هژمونی اقتصادی یا سیاسی به معنای آنچه قدرتهای بزرگ نظیر آمریکا، چین، روسیه و اتحادیه اروپا دنبال میکنند، نیست و کشورهای راست یا چپ میتوانند با اعتماد کامل وارد تعامل اقتصادی در این زمینه شوند؛ که البته این مهم باید به خوبی در دیپلماسی اقتصادی ایران برای کشورهای مقصد تبیین شود. یعنی نمایندگیهای سیاسی ایران در این کشورها باید به گونهای ویژه در شناسایی و شناساندن این ظرفیتها ورود کنند.
مزیتی که ایران نسبت به دیگر کشورها دارد، این است که ایران در ایجاد ارتباط با دولتهایی که مورد غضب کاخ سفید هستند و عموما دیگران از ترس تحریم با آنها ارتباطی ندارند، توانمند است. تحریمهای وضع شده آمریکا مانع بزرگی بر سر راه همکاری چین، روسیه و دیگر کشورها برای فعالیت اقتصادی با ونزوئلا قرار داده است. به عنوان مثال در استراتژی فشار حداکثری بر این کشور، دولت آمریکا، تحریمهایی را وضع کرد که بر مبنای آن برای کسانی که با شرکت ملی نفت ونزوئلا قرارداد میبندند، عواقب منفی به وجود آید. بنابراین ایران میتواند از فرصت ترک این بازار به نفع خود بهره مند شود. این موضوع در برخی از دیگر صنایع ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا نیز موجود است.
علاوه بر این، ایران با ایجاد ارتباط اقتصادی با هر یک از این کشورها، میتواند به پیوستن و همکاری با سازمانهای منطقهای در آمریکای لاتین هم بیندیشد؛ منطقهای که از حیث تعداد سازمان منطقهای و همکاریهای چند جانبه سرآمد دیگر مناطق جهان است. بنابراین، فرصت اقتصادی در آمریکای لاتین این مزیت را برای ایران فراهم میکند که خود را در سازمانهای بین المللی مطرح کرده و از این موضوع نفع سیاسی و حقوقی خاص خود را نیز ببرد.
چالش ها و موانع موجود برای تقویت این ارتباطات دوسویه (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... )
از آنجا که ارتباط ایران و کشورهای منطقه آمریکای لاتین در تقریبا دو دهه گذشته پررنگ تر بوده، چالشهایی که ایران با آن مواجه است، با مطالعه رخدادهای این برهه از زمان تا حدی قابل شناسایی است. بر این اساس می توان اذعان داشت که چالشهای این موضوع به دو دسته داخلی و خارجی برای ایران قابل تعریف است. آنجا که مربوط به سیاست خارجی ایران، تصمیمگیریها و برنامهریزی ها می شود، حوزه بحث مربوط به داخل ایران است؛ اما آنجا که ایران دخالتی در وقوع یک چالش ندارد، سطح بررسی خارجی است.
درخصوص چالش های داخلی باید گفت که اصلی ترین موضوع، نبود یک برنامه بالادستی برای منطقه آمریکای لاتین در کشور است که بر اساس آن همه بخش های فعال در این حوزه با یک خط سیر مشخص و منظم اقدام کنند. شاید به همین دلیل است که با تغییر دولت ها در ایران نگرش به این منطقه به یک باره کم رنگ یا پررنگ می شود. در واقع در ۲۰ سال گذشته یک سیر منطقی در خصوص این منطقه وجود نداشته است. در سیاست خارجی نیازمند یک برنامه مشخص و هدفمند هستیم که چند موضوع ساده را برای فعالیت های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... مشخص کند و همه عناصر فعال ذیل همین برنامه واحد اقدام کنند.
بدون شک رویکرد ایدئولوژیک محور به این منطقه جوابگوی نیازهای ما در هیچ سطحی نیست. تجربه این چند سال نشان داده است که اولا سیاست داخلی کشورهای آمریکای لاتین پایدار نیست و ثانیا ارتباط اقتصادی شاید با کشورهایی که از لحاظ ایدئولوژی با ما همسو نیستند، پایدارتر و مفیدتر هم باشد. نمونه مهم و بارز این موضوع ارتباط اقتصادی ایران و برزیل است. برزیل توسط رئیس جمهوری اداره میشود که برخاسته از احزاب راست افراطی در این کشور است، اما با این حال ارتباط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران با این کشور همواره مثبت و رو به جلو بوده است.
لازم به ذکر است که دستیابی به این برنامه بالادستی حاصل نمی شود، مگر آنکه شناخت کافی از این منطقه در سطوح مختلف کشور حاصل گردد. اگر ایران بنای پیشرفت ارتباط با این منطقه را دارد، بدون شک فضای دانشگاهی، اندیشکده های حوزه بین الملل و رسانه ها باید بیشتر به این موضوع بپردازند و به تربیت نیروی انسانی متخصص همت بگمارند. در حال حاضر میزان شناخت از این منطقه کافی نیست و ظرفیت های کشورهای آن به درستی به دست نمی آید.
در سطح خارجی، چالش های متعددی وجود دارد که یکی از مهمترین آن ها تحریم های آمریکا ضد ایران است. هر چند راه حل های متعددی تا کنون برای این موضوع پیدا شده است، اما به هر صورت تحریم های بانکی علیه ایران سبب می شود تا هیئت های مذاکره کننده اقتصادی، به ویژه در بخش خصوصی، بخش مهمی از انرژی خود را معطوف به پیدا کردن راه حلی برای نقل و انتقال پول کنند. از سوی دیگر بازاریابی در این شرایط کمی دشوار می شود. کشور مقصد نیز گاها از ترس تحریم چندان روی خوش به ارتباط اقتصادی با ایران نشان نمی دهد. در اینجا نقش نمایندگی های سیاسی ایران پر رنگ می شود که با حضوری فعال در کشور هدف باید این واهمه را تا حدی کنترل و با تبیین راه های رفع آن، مسیر را برای فعالیت اقتصادی شرکت های ایرانی، خواه دولتی خواه خصوصی هموار نگه دارند.
از سوی دیگر شرایط اجتماعی و سیاسی ناپایدار در این کشورها یک چالش بزرگ است. منطقه آمریکای لاتین به تغییر رویه سیاسی عادت کرده است و هیچ کس نمی تواند تضمین کند که تا چند سال آینده حزب حاکم در یک کشور بر سر قدرت باقی می ماند. درست به همین دلیل است که بایستی ارتباط میان ایران و این کشورها در حوزه اقتصاد، ارتباطی قوی باشد تا با تغییرات سیاسی این ارتباط دستخوش تغییر نشود. در بالا مثال برزیل را آوردیم که با وجود یک دولت راستگرا، ارتباط همچنان ادامه دارد؛ حال در اینجا مثال بولیوی جالب توجه است. در سال ۲۰۱۹ پس از کودتا علیه اوو مورالس، رئیس جمهوری وقت و چپگرای این کشور، دولت کودتا یکی از اولین اقداماتش را در حوزه سیاست خارجی صورت داد و بر این اساس تلاش کرد تا رابطه دیپلماتیک این کشور با ایران قطع شود. هر چند ایران در دوران بیش از یک دهه حکمرانی مورالس روابط خوبی با این کشور داشت و وی در سازمان های بین المللی به خوبی از ایران حمایت می کرد، اما به اذعان دو طرف، ارتباط اقتصادی چندان فعال و ثمربخشی وجود نداشت. در نتیجه با تغییر رویکرد سیاسی در داخل، سیاست خارجی این کشور نیز به سرعت و بدون هزینه، دستخوش تغییر اساسی شد. البته با بازگشت این کشور به دموکراسی، روابط دیپلماتیک همچنان برقرار ماند. اما هیچ کس تضمین نمی کند که در این کشور یا در کشورهای دیگر این منطقه، اتفاقی مشابه رخ ندهد.
گسترش ارتباطات به همه کشورهای آمریکای لاتین
یکی از کشورهایی که در ارتباطات اقتصادی ایران مغفول مانده، شیلی است.
این در حالی است که ترکیه با این کشور قرارداد تجارت آزاد دارد و از ظرفیت های تجاری این کشور و نیز کشورهای همجوار آن از طریق بنادر شیلی به خوبی استفاده می کند.
هرچند هنوز زود است که رویکردهای سیاسی رئیس جمهوری جدید این کشور در حوزه سیاست خارجی مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد، اما روی کاغذ به نظر می رسد که ایران در برخی از صنایع بتواند با این کشور وارد همکاری تجاری به خصوص در حوزه محصولات پتروشیمی شود. بنابراین بازاریابی در این حوزه می تواند منجر به تقویت روابط دو جانبه شود.
کلمبیا نیز یکی از کشورهایی است که ایران در زمینه محصولات کشاورزی، انتقال فناوری و محصولات نانو می تواند با آن وارد همکاری شود و از این طریق سطح همکاری های سیاسی را بهبود بخشد. هرچند این کشور از کشورهای سنتی راستگرا در منطقه آمریکای لاتین به شمار می رود، اما تجار ایرانی برای ایجاد ارتباط با آن چالش هایی را که برخی از کشورها نظیر مکزیک در زمینه صدور روادید ایجاد می کنند، ندارند. به ویژه آنکه این کشور پذیرای فعالیت های فرهنگی ایران نیز هست و همین موضوع می تواند عاملی برای بالاتر بردن همکاری شود.
در وضعیت کنونی برخاسته از جنگ اوکراین، کشاورزی منطقه آمریکای جنوبی با چالش جدی مواجه شده است؛ به گونه ای که برزیل به عنوان یکی از کشورهایی که وارد کننده کود از روسیه بود، میزان واردات خود را ۹ درصد کاهش داده و به دنبال جایگزین است. خالی شدن یک بازیگر در این منطقه به معنای ایجاد فرصت برای دیگر رقبا است. این موضوع فقط برزیل را با مشکل مواجه نکرده است، کشورهای دیگر نیز با آن دست و پنجه نرم می کنند.
بنابراین تقویت روابط اقتصادی و تجاری با این کشورها می تواند به عنوان ابزاری با اولویت بالا برای تقویت روابط همه جانبه با ملتهای دیگر در نظر گرفته شود.
نظر شما