به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، وفیق السامرایی در کتاب خود می نویسد: بر اساس تاریخ رسمی که از سوی مراجع بین المللی نیز پذیرفته شده است، میتوان گفت جنگ از ساعت ۱۲ ظهر روز ۳۱ سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز و تا ساعت ۲۴ روز ۱۹۸۸/۰۸/۰۷ به مدت ۲۸۷۷ روز بدون وقفه ادامه داشته است.
با پایان جنگ، صدام پشت تریبون میدان پیروزی بغداد ایستاد و در حالی که عبای مشکی تابستانی و لباس سنتی عربی بر تن داشت، در جشنهای بزرگی که در حوالی کاخ ریاست جمهوری شروع شده بود و در جمع هزاران نفر از مردمی که به این مناسبت گرد هم آمده بودند با فریبکاری تمام شرکت کرد؛ گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است.
انگار یک میلیون قربانی از کشته و مجروح گرفته تا معلول برجای نمانده، گویی که ۱۰۰ میلیارد دلار بدهی برجای نمانده، گویی که ۳۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی که کشورمان عراق در پشت جنگ داشت از بین نرفته است. گویی که ۵۰ میلیارد دلار موادی که به صورت های مختلف وجود داشت و در طول جنگ به هدر رفت، وجود نداشت و گویی که ده ها میلیارد دلار به دنبال متوقف شدن صادرات نفتی ضرر نکردهایم.
گویی که کینه ورزیهایی که بر اثر مرور زمان از بین رفته بود بار دیگر خود را نمایان نساخته بود. انگار ۶۰ هزار نفر اسیر نشدهاند و مبانی جامعه متزلزل نشده است. گویی نه بیوه ای در کشور است و نه یتیمی و نه جامعه عقب افتاده است.
این ها واقعیتهایی است که صدام از آنها به خوبی آگاه است اما کسانی که ظرف سالهای آینده تاریخ را ورق خواهند زد کسانی نخواهند بود که این مرحله را لمس کرده و تلخیهای آن را نچشیده باشند. بلکه مردم دیگری خواهند بود که در برابرشان کاغذهایی وجود خواهد داشت که بر اساس رهنمودهای صدام در زمان حیات وی به رشته تحریر درآمده و راجع به یک رهبر و افتخاراتش نوشته شده است.
افراد ساده لوحی که آن روز در میدان پیروزی بغداد برای رهبر عراق فریاد سر میدادند اطلاعی از آمارهای مربوط به فجایعی که به بار آمده نداشتند. دیواری آهنین دور تا دور آنها را فراگرفته و نمیدانند که چگونه از قطار حرکت جهانی عقب مانده اند؛ استفاده از آنتن های ماهواره ای شبکه های تلویزیونی ممنوع است، سفر به خارج از کشور در حداقل ممکن صورت میگیرد و ارسال پارازیت روی بسیاری از شبکه های رادیویی به صورت همیشگی و مستمر ادامه دارد.
برای این مردم مقدر شده نه چیزی ببینند و نه چیزی بشنوند. اتومبیلی که یک عراقی سوار میشود، باید هدیه ای از سوی صدام باشد، خانه آنها نیز هدیه صدام باشد؛ حتی لباسهایشان نیز از سوی صدام هدیه شود.
هر چند که مردم ساده لوح اطلاعات کمی داشتند ولی با فریادها و رقصیدنشان در جشن پایان جنگ، تمایل انسانی و صمیمانه خود را برای توقف خونریزی و نابود شدن تاسیسات حیاتی کشور اعلام داشتند.
منبع: ویرانی دروازه شرقی، وفیق السامرایی، رییس بخش ایران در اداره استخبارات در طول جنگ ایران و عراق
نظر شما