هفدهم آذر ۱۳۳۲، ریچارد نیکسون معاون وقت رییسجمهوری آمریکا به دانشگاه تهران آمد و در فضایی کاملا امنیتی، دکترای افتخاری این دانشگاه را دریافت کرد. این نوعی دهن کجی به دانشجویان معترضی بود که روز قبل، ۳ شهید داده بودند.
ماجرا از وقتی شروع شد که اوایل آذرماه همان سال، اخباری منتشر شد که نیکسون به زودی به ایران سفر میکند. همچنین شایعاتی پخش شد که روابط دیپلماتیک بین ایران و انگلستان که از زمان دکتر محمدمصدق نخست وزیر سابق ایران، قطع شده بود در حال برقراری است. این موضوع در نهضت مقاومت ملی مطرح و مقرر شد حرکاتی اعتراض آمیز نسبت به این اقدامات انجام شود.
قرار بر عدم درگیری با نظامیان بود
بقیه ماجرا را از زبان ابراهیم یزدی دبیر کل فقید نهضت آزادی ایران و از دانشجویان و فعالین سیاسی وقت بشنوید. ابراهیم یزدی میگوید: از ۱۴ آذر تظاهراتی از کلاسهای درس دانشگاه تهران در اعتراض به ورود نیکسون به تهران و برقراری ارتباط با انگلیس شروع شد. قرار بر این بود با نیروهای نظامی مواجه نشویم و دانشجویان دانشکدهها پس از بیرون آمدن از دانشکده، به هم بپیوندند و در داخل دانشگاه تظاهرات ادامه پیدا کند. اگر مشکلی ایجاد نشد دسته جمعی از دانشگاه بیرون رویم. اما آن روز دانشگاه به یک پادگان نظامی تبدیل شده بود و نظامیان همه جا را اشغال کرده بودند.
برهنه کردن ۲ نظامی
او میافزاید: شنبه عصر در دانشکده داروسازی، یکی از نظامیان به همراه یک کارآگاه شهربانی تظاهرات کنندگان را تعقیب کردند. دانشجویان با جنگ و گریز این دو نفر را به طبقه دوم کشاندند و در آنجا آنها را محاصره کردند و بعد از زدن کتک فراوان، لباسهایشان را درآوردند و رهایشان کردند. بعد از دقایقی نظامیان دانشکده را محاصره و عده زیادی از دانشجویان را بازداشت کردند و با روپوش و لوازم کار آزمایشگاه به فرمانداری نظامی تهران بردند.
دعوای بین استاد دانشگاه با یک گروهبان
یزدی به فضای شدیدا امنیتی روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ اشاره می کند و ادامه میدهد: دوشنبه ۱۶ آذر از همان اول صبح وضعیت دگرگون بود. بر تعداد سربازان بیش از حد تصور افزوده شد. در دانشکده فنی اوضاع به کلی به هم ریخت. گروهبانی که برای دستگیری سه نفر از کسانی که صبح شعار داده بودند به سر کلاس درس میرود و با خشونت از استاد میخواهد که سه نفر نامبرده را تحویل دهد. استاد مربوطه سخت عصبانی شده و دستور میدهد که به فرمانده ات بگو بیاید. ولی نظامی مزبور مسلسل را به روی او گرفته و میگوید فرمانده من این است.
او میافزاید: این عمل باعث خروج استاد از سر کلاس و شکایت به رئیس دانشکده میشود. چند دقیقه بعد زنگ عمومی نواخته شد و دانشجویان از سر کلاس ها بیرون ریختند. مشاهده این وضع بیش از پیش باعث عصبانیت دانشجویان شد و با دیدن سربازان در کلاس درس و کتابخانه آتش خشم آنها به یکباره زبانه کشیده و شدیدا علیه ورود نظامیان به داخل دانشکده اعتراض کردند.
بوی خون
یزدی با بیان این که در این هنگام تیراندازی با مسلسل در سالن سرپوشیده دانشکده فنی شروع میشود ادامه میدهد: دانشجویان عقب نشینی کرده و سالن خلوت میشود و فقط سه دانشجویی که از پا درآمده بودند در میان خون باقی میمانند. تمام دیوارها خونی شده بود. گلوله ها، لوله های آب را سوراخ کرده و باعث شده بود به سرعت تمام سطح سالن را آب خون آلودی بپوشاند. احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی هنوز ناله میکردند. دیدن رنگ و استشمام بوی خون، سربازان را مست تر کرده و باعث شده بود که با چند گلوله دیگر آنها را راحت سازند. سکوت برقرار شد و چند دقیقه بعد کامیون های نظامی اجساد شهدا را به سرعت از محل حادثه و دسترس دانشجویان خارج ساختند.
جهانی شدن جنایت
به گفته یزدی، کمیته نهضت مقاومت ملی دانشگاه تهران بلافاصله عزای عمومی و آن روز را تعطیل اعلام کرد و عصر آن روز دانشجویان به حالت اجتماع ساکت و آرام کلاس ها را ترک گفتند. ساعت ۵ عصر تنها صدای حرکت سربازان سکوت مطلق و ماتم زده دانشگاه را میشکست. دانشگاه را سکوت مرگبار وحشتناکی در خود فرو برد.
یزدی میگوید: خبرنگاران خارجی که خبر به آنها رسیده بود بلافاصله حادثه را مخابره کردند که خشم و غضب و رسوایی و ننگ فراوانی را در جهان برای دولت فراهم آورد. اکثر دانشگاه های معروف دنیا به عنوان همدردی با دانشگاه تهران، یک روز را تعطیل کردند.
منبع: جلد نخست خاطرات ابراهیم یزدی، انتشارات کویر
نظر شما